استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

در همین حال، در واشنگتن، کیسینجر درباره اینکه چگونه با «دست» بسیار قوی خود بازی کند، در حال تامل بود. او تصمیم گرفته بود در چند روز آینده و در مسیر سفر به پکن (برای سفری که از قبل برنامه‌ریزی‌شده بود)، اولین دیدار خود را از جهان عرب انجام دهد. او آگاه بود که با توجه به هیجان این مناسبت و موقعیت برجسته‌اش، چشمان جهان به او خواهد بود. او نیاز داشت که نتایجی را به وجود آورد؛ چیزی که بعدا در قاموس دیپلماتیک آمریکا به‌عنوان «دستاورد قابل‌ارائه» شناخته شد. در این زمینه، او نگران بود که اعراب، به‌ویژه سادات، به او به عنوان «فرشته‌ نجاتی» بنگرند که به‌سوی اسرائیل فرستاده ‌شده است. بر اساس مواجهه‌ محدود، او به این نتیجه رسیده بود که این در طبیعت عرب است که «باور کند یک رویداد یا شخصیت حماسی به‌طور معجزه‌آسایی از آشفتگی غوغایی که شرایط معمول انسان است، فراتر خواهد رفت.»

برآوردن چنین انتظاراتی او را وامی‌داشت تا بر ناسازگاری‌ای که از اسرائیل می‌دید و به‌طور غریزی می‌فهمید که عمیق‌تر شده است غلبه یابد، زیرا جنگ، اسرائیل را در عرصه‌ بین‌المللی منزوی و به‌شدت به ایالات‌متحده وابسته کرده بود. او نگران بود که تحت‌فشار یک رئیس‌جمهور ضعیف و ناشکیبا قرار بگیرد -که فشار تحریم نفتی اعراب را احساس می‌کرد- تا به چیزی دست یابد که کیسینجر معتقد بود یک «صلح جامع» دست‌نیافتنی است. او این را خطرناک می‌دانست؛ زیرا رادیکال‌های عرب یک دستور کار حداکثری را تعیین می‌کنند، اتحاد جماهیر شوروی وکیل آنها می‌شود، سادات کنترل تصمیمات خود را از دست می‌دهد و اروپایی‌ها از ایالات‌متحده جدا می‌شوند و آن را در حمایت از اسرائیل به انزوا می‌کشانند.

کیسینجر مصمم بود راه میانه‌ای بیابد: هدف دست‌یافتنی بین آرمان‌های اعراب و ترس‌های اسرائیل. همان‌طور که او در خاطرات خود می‌نویسد: «دولتمرد باید پاداش موفقیت را در مقابل مجازات شکست بسنجد و او فقط مجاز به یک حدس است... اشتباهات دولتمرد احتمالا غیرقابل‌جبران است.» او با آگاهی از محدودیت‌های توانایی‌های خود و اهمیت نشان دادن موفقیت برای دیپلماسی آمریکایی، رویکردی محتاطانه و گام‌به‌گام را اتخاذ کرد که از قبل از جنگ مفهوم بندی کرده بود. به‌این‌ترتیب، او از فشار روانی بیش‌ازحد اسرائیلی‌ها اجتناب می‌کرد، انتظارات اعراب را تا حد معقول کاهش می‌دهد و برخی از پیروزی‌های اولیه را به‌دست می‌آورد.

در این فرآیند، او محاسبه کرد که «هر پیشرفت باعث ایجاد اعتماد شده و گام‌های بعدی را آسان‌تر می‌سازد.» همچنین به سادات و مایر زمان می‌داد تا با نقش‌های خود در نظم خاورمیانه‌ای که او قصد ساخت آن را داشت، انطباق یابند. چالش فوری او این بود که به هم‌قطاران مصری و اسرائیلی خود بیاموزد که چگونه با او در این تانگوی دیپلماتیک شریک شوند. طی چهار سال بعد، او متوجه شد که آنها تمایلی به پیروی از او ندارند و فرآیند یادگیری باعث ایجاد برخوردهای ناخوشایند زیادی می‌شود.

دوشنبه، ۲۹اکتبر۱۹۷۳، واشنگتن دی‌سی.سادات هیچ تجربه‌ قبلی در تعامل با ایالات‌متحده نداشت و کیسینجر تصور می‌کرد که او به آموزش ویژه نیاز دارد؛ اما به سرعت متوجه شد که سادات به نظر، همیشه از او جلوتر است. سادات فهمیده بود که با شروع دیپلماسی پساجنگ، اکنون برای جلب‌توجه آمریکا با اسرائیل رقابت می‌کند. بنابراین تصمیم گرفت قبل از مایر به سراغ کیسینجر برود. بلافاصله پس از برقراری آتش‌بس، سادات اسماعیل فهمی، وزیر وقت گردشگری، خود را بدون دعوت به واشنگتن اعزام کرد. خروج فهمی از قاهره در چنان مدت‌ زمان کوتاهی بود که فرصتی برای سوگند یاد کردن او به‌عنوان وزیر خارجه جدید مصر فراهم نشد. به‌دلیل احساس فوریت سادات، زمانی که فهمی بعدازظهر دوشنبه در پایگاه نیروی هوایی اندروز مورد استقبال سیسکو قرار گرفت، او اصرار داشت که مستقیما برای ملاقات با وزیر امور خارجه برده شود. تمایل کیسینجر برای تنظیم برنامه خود، اهمیتی را که ایالات‌متحده برای روابط جدید خود با مصر قائل بود به فهمی فهماند.

فهمی یک افسر خدمات خارجی مصر بود که به‌دلیل مهارت‌های تحلیلی و مفهومی خود به سرعت در دستگاه دیپلماسی رشد کرده بود. او در سال ۱۹۷۲ موردتوجه سادات قرار گرفت؛ زمانی که به‌عنوان معاون وزارت امور خارجه، به‌طور علنی استدلال کرد که مصر باید از اتحاد جماهیر شوروی جدا شود. فهمی به استقلال و تمایل خود برای صریح بودن در برابر قدرت افتخار می‌کرد. او از ناصر و گروه ژنرال‌های حاکمش فاصله گرفته بود و ازاین‌رو فقط با سادات ارتباط محدودی داشت. اما پس از اظهارات عمومی فهمی، سادات با قدردانی از صراحت و حیله‌گری او و غرایز ضد شوروی او شروع به مشورت منظم با او کرد.

فهمی با صورت گرد، سر کچل، زبانی سلیس و شخصیتی سرکش، فردی مغرور بود و نسبت به هر چیز جزئی‌ای حساس بود. کیسینجر به او لقب «استاد کنایه‌پردازی» داده بود. فهمی زیر آن سبیل‌های رنگ‌شده‌اش، لبخندی دلپذیر زد. مانند حافظ اسماعیل، او یک دیپلمات شهرنشین مصری بود که بیشتر دوران حرفه‌ای خود را در اروپا گذرانده بود؛ جایی که در آنجا ذائقه‌ کت‌وشلوار ایتالیایی و سیگار برگ کوبایی را پیدا کرده بود. او با اطمینان از توانایی خود در برخورد با وزیر امور خارجه‌ای فوق ستاره، با عجله پیشنهادی را برای حرکت به‌سوی صلح تنظیم کرده بود که مورد تایید سادات قرار گرفت.

444444