استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

رهبران مستبد عرب معمولا با سرعت بسیار کمتری نسبت به واشنگتن حرکت می‌‌کنند، به‌‌ندرت به بن‌‌بست تحمیل‌‌شده از خارج احترام می‌‌گذارند، بیم آن است که آن عجله به‌عنوان نشانه‌‌ ضعف تلقی شود و معمولا می‌‌خواهند روی جزئیات چانه بزنند. استنباط محاسبات آنها برای دیپلمات‌‌های آمریکایی لزوما سخت است؛ زیرا آنها به حفظ مشاوره خودشان تمایل دارند. اما لحظاتی وجود دارد که یک رهبر عرب قالب رفتار و اقدامات پیش‌‌بینی‌‌شده را به شیوه‌‌ای شگفت‌انگیز می‌‌شکند. این معمولا زمانی اتفاق می‌‌افتد که او خود را تحت‌‌فشار شدید اقتصادی می‌‌بیند و می‌‌ترسد که مردمش دست به شورش و طغیان بزنند. بااین‌‌حال، این مساله همچنین زمانی رخ می‌‌دهد که او احساس کند حکومتش به‌‌واسطه‌‌ مولفه‌های دیگر تهدید می‌‌شود. سپس او به دنبال راهی برای خروج از گوشه‌ رینگ - که او احساس می‌‌کند شرایط در حال تحمیل به اوست- خواهد بود.

تهاجم صدام حسین به کویت در سال۱۹۹۱ و تصمیم یاسر عرفات برای امضای توافق‌نامه اسلو در سال۱۹۹۳ هر دو به‌‌شدت متاثر از فشارهای اقتصادی ایجاد شد. به همین ترتیب، تصمیم حافظ اسد در سال۱۹۹۹ برای اعزام وزیر خارجه‌‌اش برای مذاکره بر سر توافق صلح با ایهود باراک، نخست‌‌وزیر اسرائیل محصول ضعف سلامتی او و تمایلش برای ایجاد ثبات در روابط خارجی سوریه در آینده پیش از جانشینی پسرش بشار بود که می‌‌دانست برای دوره نخست آمادگی ندارد. او ۶ماه بعد درگذشت. اخراج کارکنان شوروی نمونه‌‌ای بسیار روشن از روش احساس اضطراری بود که سادات را به انجام کارهای غیرمنتظره سوق داده بود. اما نتوانست پاسخی از سوی آمریکا برانگیزد. زمانی که اسماعیل با کیسینجر دیدار کرد، سادات زیر فشار اقتصادی فزاینده‌‌ای قرار داشت. کارگران به خیابان‌‌ها ریخته بودند تا نان و دستمزد بخواهند. او به مردم خود قول عمل داده بود؛ اما به نظر می‌‌رسید ناتوان از اجرای آن عمل بود. اسماعیل به کیسینجر هشدار داده بود که اگر آمریکا اکنون نتواند کاری کند، وضعیت حفظ نخواهد شد.

کیسینجر در یادداشت خود به رئیس‌‌جمهور هنگام گزارش این اولین دیدار با اسماعیل، فوریت را از دست نداد. در واقع، درست در همان‌‌جا اولین عنوان فرعی وجود داشت: «الف: فوریت یک تسویه‌‌حساب کلی». اما او در اظهار آن دچار اشتباه بود. به‌‌جای اشاره به اهمیت آن فوریت برای دیپلماسی آمریکا، تصمیم گرفت که آن را با رویه‌هایی مقایسه کند که اسماعیل ترسیم کرده بود؛ رویه‌هایی که بنا بر استدلال او، زمان زیادی برای رسیدن به توافق طول خواهد کشید. جایی که او فرصتی می‌‌دید، تناقض می‌‌یافت. کیسینجر خلاصه‌‌ای از نکات اصلی رویکرد اسماعیل را به نیکسون ارائه و اظهار کرد که انعطاف‌‌پذیری‌‌ای که اسماعیل در ترتیبات امنیتی نشان داد «می‌‌تواند بسیار مهم باشد». نتیجه‌‌گیری‌‌های مهم او بر نکات مثبت تاکید و «نقاط تاکیدی جدید»ی را برجسته کرد که می‌‌توانست در گفت‌وگوهای پشت پرده‌‌ بعدی توسعه یابد. نیکسون روی این یادداشت دور نام کیسینجر دایره کشید و نوشت: «کار عالی».

با توجه به وعده‌‌ای که کیسینجر در آن زمان به نیکسون داد، عجیب است که در خاطراتش او تقریبا به‌طور کامل گزارش منفی از آن ملاقات ارائه می‌‌دهد. او می‌‌نویسد اسماعیل «یک اولتیماتوم مودبانه برای شرایطی فراتر از توانایی ما برای انجام دادن» مطرح و ارائه کرده بود. تنها اشاره‌‌ انعطاف‌‌پذیری که او پذیرفت همانا تمایل مصر برای امضای توافق‌نامه پیش از دیگر اعراب بود؛ اما او بلافاصله از ارزش آن کاست؛ آن هم با اشاره به اینکه سایر مذاکرات باید تا آن زمان اجرا شود و تا آن مذاکرات تکمیل نشود، صلح کاملی وجود نخواهد داشت. کیسینجر در روایت خود اهمیت حیاتی آنچه اسماعیل در حال ابلاغ و گفتنش بود را نادیده می‌‌گیرد: سادات بدون سایر اعراب، آماده‌ جلو رفتن بود.

اهمیت آن رویکرد سرانجام زمانی برای همه روشن شد که سادات شش سال بعد صلح جداگانه‌‌ای با اسرائیل امضا کرد. خود کیسینجر در آن زمان، آن را تشخیص داد که به همین دلیل است که آن‌قدر عجیب است که او باید در خاطراتش این موضوع را موردتوجه قرار می‌‌داد با این استدلال که اسماعیل «به متمردترین طرف‌‌ها، [حق] وتو داده است» که آن چیزی نبود که اسماعیل گفته یا سادات قصد آن را داشت. به‌طور مشابه، کیسینجر در خاطراتش هیچ اشاره‌‌ای به انعطاف‌‌پذیری اسماعیل در زمینه ترتیبات امنیتی نمی‌‌کند که در آن زمان او در یادداشت خود به نیکسون آن را برجسته کرد. در عوض، او نتیجه می‌‌گیرد که این گفت‌وگوها «دلیل کمی برای خوش‌‌بینی برای ما باقی گذاشت.»

آیا نسخه‌‌ تجدیدنظرطلبانه‌‌ کیسینجر از رویارویی‌‌اش با اسماعیل می‌‌توانست یک شناخت ضمنی باشد که او در پیروی از نسخه‌‌ی خود شکست‌‌خورده است و اینکه درحالی‌‌که «صبر می‌‌تواند سلاح ما باشد»، به‌‌محض اینکه یک رهبر عرب به ایالات‌‌متحده روی آورد، ما باید «قاطعانه برای ایجاد پیشرفت دیپلماتیک حرکت کنیم؟» کیسینجر در آن لحظه حرکت قاطعی نداشت، نه به این دلیل که نتوانست فرصت را تشخیص دهد، بلکه بیشتر به این دلیل است که او تحت تاثیر مجموعه‌‌ای از حوادث قرار گرفت که ترجیحات عمیقا ریشه‌‌دار او را برای حفظ وضع موجود تقویت می‌‌کرد. اول واکنش اسرائیل بود.

کیسینجر خلاصه‌‌ای از آن دو ملاقات را به رابین که در حال ترک پُست خود برای آغاز یک حرفه سیاسی در اسرائیل بود، مخابره کرده بود. کیسینجر می‌‌خواست درباره گام بعدی با رابین صحبت کند که نیکسون فرصتی برای طرح آن با مایر در زمانی داشت که او [مایر] قرار بود چند روز بعد به واشنگتن برود. بااین‌‌حال، وقتی کیسینجر با رابین برای آماده شدن به‌منظور دیدار مایر در روز پس از دیدار او با اسماعیل ملاقات کرد، رابین تحقیرشده به نظر می‌‌رسید.ا و گفت: «این سخت‌‌ترین موضعی است که ما تا به ‌‌حال از مصر دیده‌‌ایم.»

04 (1)