نگاه دیگران-بخش چهل ویکم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
کانالهای مخفی و پشت پرده در دیپلماسی خاورمیانهای بسیار رایج هستند. در واقع، آنها معمولا میتوانند بهعنوان نشانهای از «قصد جدی» در نظر گرفته شوند؛ زیرا مشارکتکنندگان تمایل دارند بهجای اینکه فقط دیپلماتهای حرفهای از وزارت خارجه باشند، فرستادگان رهبرانشان باشند. جدی بودن آنها را میتوان با تمایل همه طرفهای دخیل برای مخفی نگهداشتن وجود کانال از مردم خود و همچنین از مطبوعات تایید کرد. در واقع، در خاورمیانه عقد هر توافقی بدون یک کانال مخفی و پشت پرده و زمینهسازی برای آن نادر است. بهطور مثال، در سال۱۹۷۷، زمانی که سادات میخواست مناخیم بگین، نخستوزیر اسرائیل را درباره عقبنشینی کامل از سینا به محک آزمایش بگذارد، او [سادات] معاون نخستوزیر یعنی «حسن تهامی» را برای دیدار محرمانه با موشهدایان به مراکش اعزام کرد. سفر تاریخی سادات برای سخنرانی در کنست در بیتالمقدس دو ماه بعد رخ داد.
زمانی که پرز و رابین میخواستند با یاسر عرفات به توافق برسند، آنها «اوری ساویر»، مدیرکل وزارت خارجه پرز را برای شرکت در جلسات «دیپلماسی مسیر دو» که بین دانشگاهیان اسرائیلی و مقامات فلسطینی در اسلو برگزار میشد، فرستادند. هیچکس از دفتر نخستوزیری، وزارت دفاع یا وزارت خارجه- چه رسد به تیم صلح کلینتون- از ماهیت رسمی این کانالهای مذاکراتی پشت پرده که به توافق اسلو منجر شد، آگاه نبود. به همین ترتیب، در سال۱۹۹۴، رابین درباره چارچوب صلح اسرائیل و اردن - معروف به «بیانیه واشنگتن» - در یک کانال پشت پرده و مخفیانه با ملک حسین مذاکره کرد که از شیمون پرز، وزیر امور خارجه و شریکش برای دنبال کردن صلح مخفی نگاه داشته شده بود.
زمانی که ایرانیها در مذاکرات هستهای و معامله با ایالاتمتحده رویکرد جدی در پیش گرفتند، در سال۲۰۱۲ آنها فرستادگان خود را به جلسات محرمانه در عمان با بیل برنز (معاون وزیر امور خارجه) و جیک سالیوان (مشاور امنیت ملیِ معاون رئیسجمهور که بایدن بود) فرستادند. این مذاکره بدون اطلاع تمام طرفهای دخیل در کانال «جلوییِ» مذاکرات P۵+۱ با ایرانیان و نیز اسرائیل و متحدان عرب آمریکا برگزار شد که وقتی درست پیش از اعلام چارچوب توافق به این مذاکرات پی بردند، عصبانی شدند. بااینحال، وجود یک کانال محرمانه مخفی بههیچوجه ضامن یک نتیجه موفق نبود.
برای تحقق این امر، احساس فوریت باید، حداقل با گشادهرویی و انعطاف در سوی دیگر و بیتردید با تمایلی مشترک برای دستیابی به توافق جبران شود. در غیر این صورت، این به یک سفر ماهیگیری از سوی یکطرف یا هر دو طرف میانجامد تا انعطافپذیری و جدیت یک شریک احتمالی فرضی را - معمولا در شرایطی که هیچ تماس قبلیای نداشتهاند- به بوته آزمایش بگذارد. این دقیقا همان چیزی است که رخ داد آنگاه که کیسینجر با اسماعیل دیدار کرد.
یکشنبه، ۲۵فوریه۱۹۷۳، آرمونک، نیویورک. چون این جلسه بدون اطلاع وزارت خارجه بود، سازمان سیا ترتیبی داد تا مذاکرات در یک اقامتگاه خصوصیِ شیک در آرمونک، حومهای آرام و مجلل در شمال منهتن، برگزار شود. اینجا درست در مجاورت شهر «وایت پلِینز» بود، جایی که نانسی مگینز که در آن زمان کیسینجر از او خواستگاری و سپس ازدواج کرد، در آنجا زندگی میکرد. رسانهها اسماعیل را «هنری کیسینجرِ سادات» مینامیدند؛ اما او به شیوههای بسیاری نقش «لورل» برای هاردیِ کیسینجر را داشت. او فردی قدبلند و لاغراندام بود و در کتوشلوار و کراوات سهتکه و تیرهاش همراه با موهای عقبرفتهاش که به نقرهای میمانست بسیار شیک به نظر میرسید. چهره او دارای ویژگیهای اجداد فرعونیاش بود: پیشانیِ بلند، بینیِ پهن، لبهای ضخیم و فک مربعی شکل. مانند بسیاری از نخبگان مصریِ پسا انقلابی، اسماعیل کارش را از ارتش شروع کرد.