استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

به نظر می‌‌رسید که استراتژی کیسینجر موثر باشد، اما در واقع او درسی را که درباره‌‌ی تاریخ قرن نوزدهم اروپا به دیگران آموخته بود فراموش کرده بود: ثباتِ هر نظام بین‌‌المللی فقط به امنیت اعضای آن بستگی ندارد، بلکه- همان‌طور که پیش‌‌تر اشاره کردم- به میزان پذیرشی اشاره دارد که [بر اساس آن] آنها «عدالت» و «انصاف» ترتیبات موجود را بپذیرند. کیسینجر توجه نکرد که یک رهبر مهم در نظم خاورمیانه وجود داشت که اکنون با حس بی‌‌عدالتی و بی‌‌انصافی او ناامید شده بود. «مصر» آشکارا بزرگ‌ترین و از نظر نظامی مهم‌ترین کشور در جهان عرب بود. اما این کشور به دست رهبری اداره می‌‌شد که بقیه جهان او را جدی نمی‌‌گرفتند. سادات در سال۱۹۷۱ سعی کرد جدیت خود و احساس فوریت را با اعلام آن سال به‌عنوان «سال تصمیم‌‌گیریِ» مصر نشان دهد. اما با وجود ابتکار دیپلماتیکِ او در فوریه‌ ۱۹۷۱ برای یک توافق موقت و تلاش‌‌های بعدی راجرز و سیسکو برای دستیابی به تحرک دیپلماتیک، اسرائیل فقط تسلط خود را در خاک مصر تحکیم کرده بود.

علاوه بر این، حامی شورویِ او اکنون عرضه‌ سلاح‌‌های تهاجمی به ارتش مصر را به تاخیر انداخته بود؛ درحالی‌‌که از طریق مصر برای متحد هندی خود برای جنگ با پاکستان اسلحه ارسال می‌‌کرد. سال تصمیم‌‌گیری باید به تعویق می‌‌افتاد تا اعتبار سادات بیشتر تضعیف شود. در داخل کشور، سادات با یک اقتصاد راکد و افزایش ناآرامی‌‌های اجتماعی به‌‌سوی اقدام سوق داده شد. پس از دستگیری ژنرال‌‌های رقیب خود- که همگی طرفدار شوروی بودند- او مجبور شد با امضای «معاهده دوستی» در همان ماه مسکو را مطمئن سازد؛ به این امید که قفل ارسال و تامین سلاح‌‌های شوروی را باز کند. کیسینجر می‌‌دانست که این سیگنال‌‌ها نشانه‌‌ای از رشد بی‌‌صبری سادات بود؛ اما نتیجه‌‌گیری او این بود که استراتژی آمریکا باید «هرگونه سیاست مصر مبتنی بر تهدیدات نظامی و تبانی با شوروی را با ناامیدی مواجه سازد.» این فقط عزم او را «برای آهسته کردن بیشتر این فرآیند به‌منظور نشان دادن اینکه تهدیدات و معاهدات نمی‌‌تواند تعیین‌‌کننده باشد» تقویت کرد.

ازآنجاکه سادات هیچ تاثیری بر واشنگتن نداشت، او شروع به تحت‌‌فشار قرار دادن متحدِ شورویِ خود کرد. در آوریل ۱۹۷۲، او با برژنف در مسکو ملاقات و موافقت شوروی را تضمین کرد که درخواست‌‌های تسلیحاتی او پس از نشست مسکو اما قبل از نوامبر ۱۹۷۲ برآورده می‌‌شود؛ به‌طوری‌‌که او بتواند بعد از انتخابات آمریکا با قدرت بیشتری مذاکره کند. بااین‌‌حال، پس از نشست مسکو، با پیام هشداردهنده‌‌ خود درباره «آرامش نظامی»، او به برژنف نامه‌‌ای نوشت و به دنبال اطمینان [یافتن] درباره تحقق توافق آوریل بود. شش هفته پیش از اینکه پاسخ بیاید، سپری شد. وقتی چنین شد، برژنف خواستار شکیبایی شد و بر لزوم تمرکز بر تقویت روحیه در نیروهای مسلح مصر تاکید کرد. همان‌طور که سادات پس‌‌ازآن برای مردم خود توضیح داد، اگر «آرامش نظامی» در زمانی که اسرائیل برتر است اتفاق می‌‌افتاد، «این مساله به معنای یک طرف قوی‌‌تر بود که شرایط را به ما دیکته می‌‌کند….آنها خواهند گفت: ما همان‌‌جا که هستیم می‌‌مانیم و بس.»

سادات در ۱۸ژوئیه۱۹۷۲ با یک حرکت نمایشی اما حساب‌‌شده پاسخ داد: او دستور اخراج فوری حدود ۲۰هزار مشاور و کارشناس نظامی شوروی را از مصر صادر کرد. همان‌طور که محمد حسنین هیکل، معتمد سادات و سردبیر روزنامه‌‌ی مهم دولتیِ مصر به نام الاهرام در آن زمان نوشت: «این مسوولیت مصر بود که مشکل «نه جنگ - نه صلح» را با ابتکار خودش حل کند.» حال هر چه ممکن است ابرقدرت‌ها بگویند اما سادات قصد داشت نشان دهد که هیچ «آرامش نظامی» در خاورمیانه وجود نخواهد داشت مگر اینکه اسرائیل از سرزمین‌‌هایی که از مصر در سال۱۹۶۷ اشغال کرده بود، خارج شود. استفاده سادات از شوک‌‌درمانی برای حامی قدرتمند خود اسباب تعجب جهان- از جمله در واشنگتن و بیت‌المقدس- شد. از چه زمانی یک قدرت ضعیف در جنگ با همسایه‌‌ قوی‌‌تر خود، دست حامی خویش را گاز می‌‌گیرد و در نتیجه، خود را بیشتر تضعیف می‌‌کند؟ چنان‌که کیسینجر بعدها ملاحظه کرد: «ما به طرز فجیعی سادات را دست‌‌کم گرفته بودیم... هرگز به ذهنمان خطور نکرد که او ممکن است در حال پاک‌‌سازی عرصه برای اقدام نظامی باشد.»

در آن زمان سادات به دنبال پاداش کوتاه‌‌مدت از ایالات‌‌متحده نبود؛ زیرا تمرکز او بر مسکو بود. همان‌طور که وی بعدها آن را برای کیسینجر توضیح داد، او می‌‌خواست از دست مستشاران شوروی رهایی یابد؛ زیرا نگران بود که آنها سعی خواهند کرد او را از رفتن به جنگ بازدارند. او از آنها نمی‌‌خواست تا برای دستاوردهای ارتش مصر اعتبار کسب کند. او همچنین به دنبال تهدید موقعیت نفوذ شوروی در خاورمیانه بود تا بر آنها فشار آورد تا تسلیحاتی را که برژنف قول آن را به او داده بود‌‌، آزاد کنند و این کارگر افتاد. در عرض شش ماه، مسکو شیر آب را دوباره باز کرد و سادات توانست به مردم خود گزارش دهد که ارتش کاملا از پشتیبانی شوروی راضی است. دو سال قبل‌‌تر، در سن کلمنته، کیسینجر به این فکر کرده بود که زمانی که یک رهبر عرب به حامی شوروی خود روی آورد، او چه خواهد کرد.

او در خاطرات خود یادآور می‌‌شود: «سپس زمانی برای یک ابتکار بزرگ آمریکایی فرامی‌‌رسد که اگر ضرورت داشته باشد بر رویکرد جدیدی درباره دوستان اسرائیلی‌‌مان اصرار می‌‌ورزد.» اما اگر استراتژی تاخیر کارساز بود و در نتیجه، موقعیت نفوذ شوروی در منطقه در حال فرسایش بود، چرا آن را تغییر دهیم، به‌‌خصوص اگر انجام این کار نیاز به یک رویارویی دردناک با اسرائیل پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات‌‌متحده داشته باشد؟ بنابراین اولین واکنش کیسینجر همانا احمقانه نامیدن تصمیمِ اخراجِ سادات بود: «اگر او قبل از وقوع این [مساله] پیش من آمده بود و درباره آن به من گفت، من باید احساس وظیفه می‌‌کردم که در عوض چیزی به او بدهم؛ اما اکنون چیزی برای ارائه ندارم.»

04 (1)