استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

 اما او حالا شروع به تامل درباره فضیلت رویکرد تدریجی و گام‌‌به‌‌گام برای حل‌‌وفصل مناقشه‌‌ی اعراب- اسرائیل کرده بود. همان‌طور که کیسینجر متعاقبا نوشت: عقب راندن نیروهای مصری و اسرائیلی از کانال وضعیت را تثبیت می‌‌کند؛ این کانال می‌‌تواند بازگشایی شود و هر دو طرف از آن منتفع خواهند شد (با فرض اینکه مصر به اسرائیل اجازه‌‌ حمل‌‌ونقل دهد) و در نتیجه، انگیزه‌‌ حفظ ثبات تقویت می‌‌شود و این می‌‌تواند «فرآیندی از مذاکره را شروع کند که در نهایت ممکن است منجر به صلح شود. او پیش‌‌تر به این نتیجه رسیده بود که موفقیت در حل‌‌وفصل مناقشه‌‌ اعراب و اسرائیل فقط با گام‌‌های کوچک- اگر اساسا چنین باشد- میسر است. بنابراین، این بذر در ذهن کیسینجر کاشته شد که چگونه مذاکرات اعراب- اسرائیل را انجام دهد و این در تضاد با تلاش‌‌های «دون کیشوتانه»ی راجرز برای یک راه‌‌حل جامع بود. این ایده‌‌ای بود که او در پرتو جنگ «یوم کیپور» زنده کرد؛ یعنی زمانی که او به استراتژی دیپلماتیک فعالانه‌‌تری نیاز داشت.

دراین‌‌بین، پیگیری یک توافق می‌‌توانست به طفره‌‌روی او کمک کند؛ چراکه هیچ شانسی برای دستیابی به موفقیت وجود ندارد. فرصت کیسینجر برای بازی کردن «دست» خود در این تردستی در ژوئیه۱۹۷۱ فرا رسید. کیسینجر محاسبه کرد که بهترین راه برای دستیابی به استراتژی «حرکت بدون تحرک» همانا کشف ایده‌‌ او از توافق نسبی با شوروی‌‌ها با این فرض بود که آنها حاضر نیستند موقعیت خود را تعدیل کنند. اگر مساله این بود، او «در نظر داشت تا آنها را به مذاکراتی طولانی‌‌مدت و بی‌‌نتیجه بکشاند تا اینکه آنها یا برخی کشورهای عربی موضع خود را تغییر دهند.» این رویکرد زمانی تقویت شد که «آندری گرومیکو» وزیر امور خارجه‌‌ شوروی، در سپتامبر۱۹۷۱ در کاخ سفید با نیکسون دیدار و تایید کرد که این فعالیت‌‌های کاربر، که «مباحث اکتشافی» نامیده می‌‌شود، در کانال کیسینجر- دوبرینین انجام گیرد. به گفته‌‌ کیسینجر، هدف واقعی آن «دادن انگیزه به شوروی برای آرام نگه‌‌داشتن خاورمیانه طی سال بعد بود؛ استراتژی‌‌ای که فقط بی‌‌قراری و بی‌‌تابی مصر از سیاست شوروی را بزرگنمایی می‌‌کند.»کیسینجر برای حفظ این توهم به همکاری اسرائیلی‌‌ها نیاز داشت.

این همکاری جدید در دسامبر ۱۹۷۱ در ملاقات میان نیکسون و مایر در کاخ سفید نمود یافت که رئیس‌‌جمهور به آنها یک توجه غیرمعمول مبذول داشت. نیکسون موافقت کرد که طرح راجرز را «یک قانون منسوخ به‌‌مثابه موضع موثر ایالات‌‌متحده» اعلام کند؛ به این معنا که او دیگر بر عقب‌‌نشینی اسرائیل به مرزهای بین‌‌المللی پافشاری نخواهد کرد. این امتیازی بود که مایر از دو سال پیش که راجرز طرح خود را صادر کرده بود، به دنبال آن بود. در عوض، مایر به نیکسون گفت که مایل است توافق جزئی را در نظر بگیرد که در آن اسرائیل نیروهای خود را به گذرگاه‌های «گیدی» و «میتلا»، دروازه‌‌ ورود به شرق سینا، عقب می‌‌کشد و به پلیس مصر- نه نیروهای مسلح این کشور- اجازه می‌‌دهد که از کانال عبور کنند. برای روان‌‌سازی این ابتکار، اسرائیل فانتوم‌ها و جنگنده‌های اسکای هاوکِ اضافی را در دو سال آینده دریافت خواهد کرد. نیکسون به راجرز و سیسکو اجازه داد تا «مذاکرات همجواری» را بین مصر و اسرائیل در «کانال جلویی» انجام دهند؛ اما «مذاکرات واقعی» بین کیسینجر و دوبرینین و بین کیسینجر و رابین در «کانال‌‌های پشتی» انجام خواهد شد.

کیسینجر مطابق با سبک و سیاق دیپلماتیک، در را به روی یک کانال پشت پرده‌ سوم به روی مصر هم باز کرد.در جایی که دغدغه‌‌ شوروی جنگ هند و پاکستان در جنوب آسیا بود، مذاکرات پشت پرده در ابتدا به‌‌جایی نرسید. بااین‌‌حال، شوروی‌‌ها مایل بودند در نشست سران در مسکو در ماه مه ۱۹۷۲ نشان دهند که نیکسون و برژنف درباره وضعیت خاورمیانه در چارچوبِ رسمی شدنِ «اصول اساسی» در عصر جدیدِ تنش‌‌زدایی‌‌شان در حال انجام کارهایی هستند. پیامدهای درگیری اعراب و اسرائیل در این اصول آشکار بود: دو ابرقدرت اعلام کردند که تا جایی که در توان دارند از تقابل نظامی احتراز خواهند کرد، آنها دریافتند که تلاش‌‌های یکی از طرفین برای دستیابی به مزیتی یک‌‌جانبه به هزینه‌‌ی دیگری ناسازگار با هدف دستیابی به سازش با ابزار صلح‌‌آمیز است و آنها [دو ابرقدرت] حمایت متقابل خود را برای راه‌‌حل مسالمت‌آمیز و «آرامش نظامی» در خاورمیانه اعلام کردند.

معنای آن برای همه روشن بود. همان‌طور که کیسینجر شرح داد، «شوروی‌‌ها تنش ایجاد نخواهند کرد و به استراتژی ما مبنی بر در تعلیق نگه‌‌داشتن خاورمیانه روی می‌‌آورند.» کیسینجر شیفته‌‌ تمایل شوروی برای همکاری در بازی خود بود؛ بازی‌‌ای که در نهایت برای بیرون کشاندن آنها از خاورمیانه طراحی‌ ‌شده بود. روش عقب‌‌نشینی آنها طی بحران اردن و اینکه تمایل به همکاری در حفظ وضع موجود داشتند، ارزیابی آنها را درباره آسیب‌‌پذیری موضع شوروی در جهان عرب تقویت کرد. این بینش به‌‌نوبه‌‌ خود خبر از رویکرد او در اکتبر ۱۹۷۳ می‌‌داد؛ یعنی زمانی که وقتش رسید تا ابتکار جدیدی آغاز شود.

04 (1)