استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

سوال رابین دور جدیدی از رایزنی‌‌ها را در واشنگتن برانگیخت.

نیکسون این تحول را سریع‌‌تر از کیسینجر پیش‌‌بینی کرده بود. او بلافاصله حالت فرماندهی کل قوا را به خود گرفت و جزئیات دستورالعمل‌‌ها را به کیسینجر دیکته کرد تا به رابین بگوید. اوهم این دستورات را در دفترچه‌‌ زردرنگ جیبی که مملو از خط‌‌خوردگی بود و آن را همه‌‌جا با خود همراه داشت، نوشت:

۱- عملیات باید به موفقیت برسد.

۲- موفقیت دیپلماتیک و نظامی باید در نظر گرفته شود.

۳- اگر از نظر نظامی امکان‌‌پذیر باشد، [اسرائیلی‌‌ها] باید در وهله‌‌ اول به‌‌تنهایی به سمت انجام یک اقدام هوایی واقعی متمایل شوند و این حقیقت را در ذهن داشته باشند که ممکن است تاثیر روانی‌‌ داشته باشد که لازم است.

۴- بااین‌‌حال، اگر ثابت شود که از نظر نظامی و در کل ناکافی است، دوباره آنچه برای دستیابی به موفقیت لازم است، از حمایت ما برخوردار است.

۵- زمینه‌‌ اقدام روی زمین- که متمایز از هواست- باید به‌‌شدت به اردن محدود شود. سپس نیکسون افزود: «من تصمیمم را در این مورد گرفته‌‌ام. از هیچ‌‌کس دیگری نپرسید. به [رابین] بگویید، برو!»

چراغ سبز نیکسون با ترجیح کیسینجر برای اقدام قاطعانه‌‌ اسرائیل مطابقت داشت. اما او می‌‌دانست که اگر رئیس‌‌جمهور ابتدا با وزرای خارجه و دفاع درباره چنین مساله‌ای مشورت نکند، آنها کیسینجر را مقصر می‌‌بینند. بنابراین به‌‌رغم بی‌‌میلی نیکسون برای شرکت در بحث‌های رو در رو با مشاورانش، کیسینجر بلافاصله جلسه‌‌ای برای آنها با رئیس‌‌جمهور تشکیل داد. در ابتدای آن جلسه، سیا به مدیران اطلاع داد که سرنیزه سوریه به‌‌سوی امان است (این اطلاعات، اشتباه بود). راجرز درباره عملیات زمینی اسرائیل ابراز نگرانی کرد و معتقد بود که این برای شاه اردن فاجعه‌‌بار است که چنین تلقی شود که او برای بقای خود وابسته به اسرائیل است. رئیس‌‌جمهور که اطلاع یافت که برای اسرائیل دو روز طول می‌‌کشد تا نیروهای زمینی خود را بسیج کند، تصمیم گرفت از ملک حسین بپرسد که آیا خواستار مداخله نیروهای زمینی اسرائیل هست یا نه؟ دراین‌‌بین، او به سیسکو دستور داد تا به رابین بگویید که او اصولا با اقدام زمینی اسرائیل موافق است، مشروط به تعیین دیدگاه پادشاه اردن. این از مزیتِ چراغ سبزِ یک بسیج اسرائیلی برخوردار است که همراه با تجمیع نیروهای آمریکایی در شرق دریای مدیترانه، مجبور به تاثیرگذاری بر سوریه و حامی شوروی‌‌اش بود.

کیسینجر و راجرز آشکارا درباره نحوه‌‌ رسیدگی به بحران راهشان از هم جدا شد. درحالی‌‌که راجرز در صورت لزوم از نیروهای اسرائیلی حمایت می‌‌کرد؛ اما به این مساله مشکوک بود که کیسینجر می‌‌کوشد نیکسون را مجبور به تصمیم‌‌گیری عجولانه کند. پس‌ ‌از این دیدار، کیسینجر، راجرز را به دفترش دعوت کرد و یک شاخه زیتون به او پیشنهاد داد: آیا آنها نمی‌‌توانستند به‌‌جای اینکه خاری در گلوی هم باشند، با یکدیگر درباره این بحران همکاری کنند؟ راجرز خریدار این شاخه نبود: او کیسینجر را به ندادن اطلاعات به رئیس‌‌جمهور متهم می‌‌کرد. اگر راجرز خواستار منازعه بود، بگذارید بخواهد. کیسینجر بلافاصله به رابین زنگ زد. وقتی سیسکو خلاصه‌‌ای برای او بیان کرد، به وی گفت مراقب پاسخش باش: «هر چه کمتر بگویی بهتر است... و بعدش بیا و مرا ببین. بسیار مهم است که بدانیم چه کسی به چه کسی چه می‌‌گوید و من دستورالعمل‌‌های مربوط به آن را به تو می‌‌گویم.» کیسینجر می‌‌خواست رابین بفهمد که کانال پشت پرده‌‌شان کانال رسمی است: «باید توصیه‌های مرا دنبال کنی...باید فرض کنید آنچه به شما می‌‌گویم به نفع همگان است.»

رابین پذیرفت. او همچنین گزارش داد که کابینه‌‌ اسرائیل تصمیم رسمی به مداخله گرفته است؛ اما این مستلزم فعال کردن یک نیروی زمینی نسبتا بزرگ است که می‌‌تواند باعث از سر گرفتن خصومت‌‌ها در امتداد کانال سوئز و درگیر شدن احتمالی شوروی شود. بنابراین او دستور داشت تا دنبال تضمین‌‌های کتبی‌‌ای برود که ایالات‌‌متحده مانع مداخله‌‌ شوروی شده و از اسرائیل در برابر هرگونه پیامد بین‌‌المللی در ارتباط با حمله‌‌اش به اردن به درخواست آمریکا محافظت کند. زمانی که کیسینجر دوباره WSAG را تشکیل داد، در هنگام ظهر، وضعیت روی زمین روشن شده بود. سوری‌‌ها بدون جنگ ایربید را تسخیر کردند و به‌‌جای پیشروی به‌‌سوی امان، در حال حفاری در اطراف شهر بودند. نیروی هوایی سوریه مراقب زمین بود و عراقی‌‌ها از اقدام نظامی اجتناب می‌‌کردند. بااین‌‌حال، حسین همچنان خواستار حملات هوایی اسرائیل و آمادگی برای مداخله‌ ایالات‌‌متحده بود.

در تحقق تصمیم کابینه‌‌ اسرائیل و آماده‌‌سازی نیروهایش برای اقدام، نیروهای ذخیره ارتش بسیج شده، دو تیپ از تانک‌‌های اسرائیلی در بلندی‌‌های جولان مستقر شده و جناح غربی نیروهای سوری و خطوط ارتباطی‌‌شان را تهدید کردند. در این میان «زید الرفاعی» - مشاور امنیت ملی ملک حسین- به سفیر براون گفت که «عملیات زمینی تا زمانی که...در اردن نباشد، در منطقه خوب است.» این دقیقا برعکس موضعی بود که نیکسون شب قبل اتخاذ کرد. همچنین این چیزی بود که اسرائیل علاقه‌‌ای نسبت به آن نداشت، همانطور که رابین به سیسکو توضیح داد. از نظر رابین، وضعیت مستلزم حمله‌‌ اسرائیل به شهر اردنی ایربید بود که اکنون در دست سوری‌‌ها بود. مداخله‌‌ اسرائیل در سوریه، همان‌طور که رفاعی ترجیح می‌‌داد، می‌‌توانست موجب تسریع واکنش مصر و شوروی شود و ممکن بود در مجبور ساختن تانک‌‌های سوری به عقب‌‌نشینی از اردن کارآیی نداشته باشند.

04-04