استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

رابین به‌‌هیچ‌‌وجه مخالف مذاکره با دشمنان عربِ اسرائیل نبود؛ اما همان‌طور که در اولین ملاقات به نیکسون گفت: «مذاکرات تنها زمانی می‌‌تواند شروع شود که اسرائیل از موضع قدرت صحبت کند و پشتیبانی ملموسی داشته باشد.» هدف او تضمین آن حمایت از واشنگتن بود. او به‌‌خوبی فهمیده بود که راجرز و سیسکو «هماوردها» و «دشمنان» اویند. بزرگ‌ترین ترس او این بود که آنها موفق شوند شوروی را در تحمیل عقب‌‌نشینی اسرائیل به خطوط ۱۹۶۷ به آمریکا ملحق سازند، درست مانند همان کاری که آیزنهاور ۱۰سال پیش‌‌تر چنین کرده بود. در نگاه رابین، «کار ما با هجوم به سرزمین‌‌های عربی و عقب‌‌نشینی به سمت مرزهای بین‌‌المللی در ازای هیچ‌‌چیز جز وعده جنگ دیگری که خواهد رسید، تمام است.» بنابراین رابین به‌دلیل صدای زمخت و دورگه‌‌اش یک هم‌‌نشین و هم‌‌صحبت طبیعی برای کیسینجر بود. او درباره اهداف اسرائیل و چگونگی دستیابی به آن اهداف سرسخت بود.

او سیگاری قهار بود و در جشن‌‌های میهمانی در واشنگتن برای فائق آمدن بر کم‌‌رویی خود علاقه‌ زیادی به نوشیدنی اسکاتلندی پیدا کرده بود. وقتی سخن می‌‌گفت، می‌‌توانست صریح، بی‌‌پرده و تحقیرآمیز باشد. اما همان‌طور که کیسینجر می‌‌گوید: «صداقت و درخشش فوق‌العاده او در ورود به بطن یک مشکل عالی بود.» رابین در ارزیابی تغییر موازنه‌‌ قوا در خاورمیانه و محاسبه‌‌ اینکه چگونه اسرائیل به‌عنوان بازیگری کوچک در یک محیط خصم منطقه‌‌ای می‌‌تواند به شکل موفقیت‌آمیزی از دل تنگناهای خطرناک عبور کند ماهر بود. او می‌‌دانست که کنترل تازه برقرارشده‌‌ اسرائیل بر کانال سوئز- که به‌دلیل جنگ ۱۹۶۷ بسته شده بود- اکنون به این بازیگر وزن ژئواستراتژیک در رقابت جنگ سرد میان ابرقدرت‌ها بخشیده است. این مساله- در ترکیب با جسارت نظامی تازه به نمایش درآمده‌‌ اسرائیل- این کشور را به بازیگر منطقه‌‌ای و بنابراین به مولفه مهمی در محاسبه‌ توازن قدرت کیسینجر تبدیل کرد. اولین ملاقات آنها در کاخ سفید در ۴مارس۱۹۶۹ برگزار شد.

این آغاز یک گفت‌وگوی ژرف و دارای اهمیت بود که در آن هر یک به شکل‌‌گیری استراتژی طرف مقابل کمک می‌‌کند. تمرکز رابین بر امنیت الزامات امنیتی اسرائیل به‌‌جای جاه‌‌طلبی‌‌های سرزمینی آن رویکردی است که کیسینجر متعاقبا به‌عنوان استراتژی مذاکراتی خود در مذاکرات صلح پساجنگ اتخاذ خواهد کرد. تمرکز کیسینجر بر تضعیف حضور شوروی در منطقه به امری ضروری تبدیل شد که محرک رویکرد استراتژیک رابین به چالش‌‌های منطقه‌‌ای اسرائیل بود. همه‌‌چیز درباره رابطه‌‌ای که بین کیسینجر و رابین شکل گرفت، غیرمتعارف بود. کیسینجر نیروهای مخابراتی کاخ سفید را واداشت تا خط تماس تلفنی مستقیم و امنی در دفتر رابین در سفارت اسرائیل برقرار سازند. آنها به‌‌جای دفتر کیسینجر در گوشه‌‌ «وست وینگ» [بال غربی] که از کف تا سقف دارای پنجره است و از طریق آن نیروهای مطبوعاتی کاخ سفید هنگام عبور و از اتاق کنفرانس می‌‌توانستند ببینند که کیسینجر با چه کسی دیدار می‌‌کند، مخفیانه در زیرزمین «اتاق نقشه» کاخ سفید ملاقات می‌‌کردند. رابین از طریق ورودی «ایست وینگ» [بال شرقی] به «اتاق نقشه» همراهی می‌‌شود، به‌‌دوراز چشمان کنجکاو رسانه‌ها.

«اتاق نقشه» در ابتدا به‌عنوان اتاق بیلیارد مورداستفاده قرار می‌‌گرفت؛ اما طی جنگ جهانی دوم به «اتاق وضعیت» تبدیل شد که در آن به رئیس‌‌جمهور روزولت درباره نبردها اطلاعات داده می‌‌شد. بالای شومینه، آخرین «نقشه‌‌ وضعیت» آویزان بود که در ۳آوریل۱۹۴۵ برای روزولت تهیه‌‌شده بود (او ۹ روز بعد درگذشت). روی دیوار شرقی که با یک مورد از نقشه‌های جهان پوشانده شده بود، یک نقشه فرانسویِ کمیاب از مستعمرات آمریکایی آویزان بود که توسط پدر توماس جفرسون کشیده شده بود. کیسینجر و رابین روی صندلی و راحتی «چیپن دیل» که رنگ آن قرمزِ سیر و تشک‌‌دوزی شده بود، نشسته بودند. این صندلی و راحتی در مقابل شومینه قرار داشت. هیچ‌‌یک از آنها احتمالا نمی‌‌توانستند تصور کنند که بیست‌‌وچهار سال بعد، رئیس‌‌جمهور کلینتون و یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادی‌‌بخش فلسطین (PLO) برای اولین ملاقاتشان روی همان صندلی خواهند نشست یعنی زمانی که یاسر عرفات با اسحاق رابین برای مراسم امضای توافق‌نامه‌‌ اسلو به کاخ سفید آمد. قرار ملاقات خصوصی آنها به‌طور معمول صبح‌‌های شنبه برگزار می‌‌شود؛ یعنی زمانی که کاخ سفید خلوت و سفارت اسرائیل برای «شبات» تعطیل بود؛ عادتی که رابین هنگام بازگشت به اسرائیل برای جلساتی که می‌‌خواست محرمانه باقی بماند ادامه داد.

زمانی که من در دولت کلینتون سفیر آمریکا در اسرائیل بودم و رابین برای بار دوم نخست‌‌وزیر بود، او از من دعوت می‌‌کرد تا محتاطانه در صبح‌‌های شبات در آپارتمان خودش در تل‌‌آویو و پس از بازی هفتگی تنیس با او ملاقات کنم. پس‌‌ازاین جلسات شبات، رابین مبادرت به احضار «افرایم هالوی» می‌‌کرد. هالوی در آن زمان رئیس منطقه‌‌ای یکی از بخش‌های موساد - و بعدها رئیس موساد- در یک سفارت دورافتاده بود. در آنجا هالوی گزارش‌های رابین را از طریق یک کانال ارتباطیِ مخفیانه‌ موساد به‌طور مستقیم به «سیمچا دینیتز»، مدیر دفتر نخست‌‌وزیر «مایر» انتقال می‌‌داد که این گزارش‌ها فورا به مایر داده می‌‌شد. در آن گزارش‌ها، نام رمز «شائول» به کیسینجر اختصاص یافت؛ نام مستعار نیکسون هم «رابرت» بود. همان‌طور که کیسینجر این دیدارها را از دولت خود پنهان کرد، مایر و رابین هم این دیدارها را از «آبا ابن» وزیر خارجه و وزارت خارجه اسرائیل پنهان می‌‌کردند. در سال‌های کلینتون، رابین که اکنون نخست‌‌وزیر بود، یک رویه‌‌ مشابه برقرار کرد. سفیر او در واشنگتن یعنی «ایتامار رابینوویچ» گزارش‌های رابین را به‌طور مستقیم به دفتر نخست‌‌وزیر منتقل می‌‌کرد و شیمون پرز (وزیر خارجه‌‌ رابین و رقیب سرسخت او) را دور می‌‌زد.

04 (1)