نگاه دیگران-بخش سی وچهارم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
کیسینجر دلیل خوبی برای رضایت داشت. بهندرت بحرانهای بینالمللی با نتایج دقیقی خاتمه مییابد که سیاستگذار در نظر داشت. ایالاتمتحده عزم خود را نشان داده بود. نیکسون مسکو را برای تضمین عقبنشینی نیروهای اقماری سوری تحتفشار قرار داده بود. ملک حسین تاجوتخت خود را با تقویت اقتدار خود حفظ کرد. از یک جنگ گستردهتر جلوگیری شده بود. اسرائیل ارزش استراتژیک خود را در حفظ ثبات در یک منطقهی ناآرام حیاتی در حوزه منافع آمریکا ثابت کرده و رئیسجمهور قدردانی خود را نشان داده بود. حتی آنچه برای کیسینجر رضایتبخشتر بود، این بود که او راجرز را در زمینِ بازیِ خودش شکست داده بود و نیکسون را واداشت تا رویکرد ژئواستراتژیک او [کیسینجر] را در منطقه اتخاذ کند. سه سال بعد، در جلسهای در «اتاق نقشه» با «سیمچا دینیتز» که جانشین رابین بهعنوان سفیر شده بود، کیسینجر خاطرهای را بیان کرد. او با حالتی نوستالژیک پرسید: «بحران اردن را به خاطر دارید؟ من نمونهای از مدیریت بحران را اینقدر موثر ندیده بودم. ما خوب با هم کار کردیم.»
فصل ۴/ شکست یک خیال
بحران ۱۹۷۰ اردن یک نقطه عطف بود. کیسینجر در دور تعیینکنندهای از نبرد بوروکراتیکی پیروز شد که برای خارج کردن کنترل دیپلماسی آمریکا در خاورمیانه از دست وزیر امور خارجه آغازشده بود. اکنون او و رابین از مکالماتشان در «اتاق نقشه» برای تحکیم درکی مشترک از یک استراتژی مناسب برای دستکاری در تضادهای منطقهای جدیدی استفاده میکردند که بحران اردن تسریع کرده بود. شش روز پس از عقبنشینی تانکهای سوری از ایربید، در ۲۸سپتامبر سال۱۹۷۰، ناصر بر اثر سکته قلبی ناشی از تلاشهایش برای مذاکره آتشبس بین ملک حسین و یاسر عرفات درگذشت. این مساله بسیار حائز اهمیت بود. انور سادات، یک افسر ناشناخته و کمتاثیر (اگر نگوییم بیتاثیر) بهعنوان معاون رئیسجمهور جانشین او شد. سادات در رده «افسران آزاد»ی رشد کرده بود که ملک فاروق را در سال ۱۹۵۲ سرنگون کرده بودند، آن هم عمدتا با اجتناب از فرافکنی تهدیدی که بهواسطه جاهطلبی لجامگسیخته ایجاد میشد.
او باریشههای متواضعانه در یک دهکده کوچک دلتای نیل، در کمال آرامش ویژگیهای رهبری را مطالعه کرده و خود را پس از گاندی، آتاتورک و هیتلر بهعنوان الگو قرار داده بود. او بهعنوان مردی بهشدت مذهبی که در آکادمی نظامی سلطنتی مصر آموزش دیده بود از سوی بریتانیا بهدلیل فعالیت ضد استعماری خود زندانی شده، از سوی ناصر بهعنوان یک وزیر دولتی منصوب و بهعنوان سردبیر یکی از روزنامههای مهم پیش از اینکه رئیس مجلس ملی و در سال۱۹۶۴ رئیسجمهور شود، برگزیده شد. با مرگ ناصر، سادات به شکلی پیشفرض رئیسجمهور مصر شد. ولی هیچکس تصور نمیکرد که با توجه به قدرت بسیار بیشتر ژنرالهایی که آرزوی این شغل را داشتند، او برای مدت طولانی در این پست بماند. ارزیابیهای اطلاعاتی آمریکا در آن زمان او را «مردی ضعیف» توصیف میکرد. وقتی «الیوت ریچاردسون» پس از مراسم تشییع جنازه ناصر به آمریکا برگشت، او را بهعنوان «سگ دستاموز» نیکسون توصیف کرد.
ارزیابی سیا این بود که حکومت او بیشتر از شش ماه دوام نخواهد آورد. ارزیابی اداره اطلاعات نظامی اسرائیل که با مقامات ارشد آمریکایی از جمله کیسینجر به اشتراک گذاشته شد، سادات را بهعنوان یک فرصتطلب کسالتآور، کوتهفکر، عوامفریب و یک روستایی بیاستعداد مجسم میکرد. کیسینجر با سرگرمی به او مینگریست. با تمام آنچه میدانستیم، او با اشاره به اپرای بزرگ «وردی» که در مصر باستان اجرا میشد گفت: «به خاطر تمام آنچه میدانیم، او شخصیتی غیر از آیدا بود.» سادات برای تثبیت و تحکیم اقتدار خود به زمان نیاز داشت. در واقع، این نبود مگر تا مه۱۹۷۱ که او موفق شد این ژنرالهای رقیب را گول بزند و همه آنها را در یک غافلگیری جسورانه، سریع و حیرتانگیز اخراج و دستگیر کند؛ اقدامی که به مشخصه ریاست جمهوری تاریخی سادات تبدیل شد.
در سوریه نیز یک رهبر جدید وجود داشت. در زمان بحران اردن، حافظ اسد، فرمانده نیروی هوایی سوریه بود. رقیب او، صلاح الجدید، معاون دبیر کل حزب بعث، به یگانهای تانک دستور داد در حمایت از فداییان فلسطینی وارد اردن شوند. اسد که ذهنی شبیه به کامپیوتر داشت و از قابلیت محاسبه توازن قوا و ترسیم نتیجهگیریهای غیر عاطفی برخوردار بود، وقتی تجمع تانکهای اسرائیلی در مرز سوریه در چهل کیلومتری دمشق و تجمع نیروهای آمریکایی در اقیانوسی در خارج از ساحل همسایه لبنان را دید، از متعهد ساختن نیروی هوایی به نبرد خودداری کرد. بدون پوشش هوایی، صلاح الجدید احساس میکرد موظف است که دستور عقبنشینی سریع تانکهای سوریه را از اردن صادر کند.
پس از این بحران، اسد به این تصمیم رسید که شرایط استراتژیکِ رو به وخامت سوریه مستلزم پایان دادن به خلأ قدرت در دمشق است که این هم ناشی از سالها رقابت تلخ با صلاح جدید بود. در نوامبر۱۹۷۰، اسد دست به یک کودتای بدون خونریزی علیه او زد و بهعنوان حاکم بلامنازع سوریه ظاهر شد. این اسدِ قدیمی بود: معمولا محتاط و محافظهکار، با این وجود، او - مانند سادات - قادر به اقدام قاطع در زمانی بود که شرایط استراتژیک ایجاب میکرد. سادات و اسد هر دو از اقمار شوروی بودند و پس از بحران اردن، این بر تفکر کیسینجر درباره چگونگی مدیریت آنها چیره شد. استراتژی او با موفق شدن در به دست گرفتن کنترل بر دیپلماسی خاورمیانهایِ آمریکا همانا حفظ وضع موجود بود و نه ارتباط برقرار کردن با آنها.