استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای 1

فصل ۲/ حفظ کنترل

یک رئیس‌‌جمهور تازه منتخب به ناگزیر تصمیم می‌‌گیرد که کارها را متفاوت از سلف خود انجام دهد؛ به‌‌ویژه اگر او از جناح مقابل باشد. او و مشاورانش به‌طور غریزی با سیاست‌‌های دولت قبلی چنین برخورد می‌‌کنند: در بهترین حالت اشتباه، در بدترین حالت نامناسب. درباره نیکسون، دنبال کردن جنگ ویتنام از سوی جانسون به فاجعه‌‌ای تبدیل‌‌شده بود که نیاز مبرمی به ترمیم آن وجود داشت. با توجه به این اولویت و اهمیتی که نیکسون برای روابط با اتحاد جماهیر شوروی و چین قائل بود، تعجب‌‌آور نبود که او در قبال خاورمیانه سیاست «تداوم» را - حداقل در ابتدا- برگزیند. در پی جنگ شش‌‌روزه‌‌ ژوئن ۱۹۶۷ که در آن اسرائیل دشمنان عرب خود را شکست داد و کنترل شبه‌‌جزیره سینا در مصر، بلندی‌‌های جولان در سوریه و کرانه باختری رود اردن را به دست گرفت، اتحاد جماهیر شوروی به متحدان مصری و سوری خود مقادیر سخاوتمندانه‌‌ای تجهیزات نظامی برای حفظ نفوذ خود داده بود. این مساله جمال عبدالناصر، رئیس‌‌جمهور مصر و یکی از رهبران جنبش غیرمتعهدها و مروج ناسیونالیسم پان عربی را جسور کرد تا خصومت‌‌ها با اسرائیل را از سر گیرد.

در سپتامبر ۱۹۶۸، مصر بمباران توپخانه‌‌ای مواضع نظامی اسرائیل در سراسر کانال سوئز را به امید واداشتن اسرائیل به عقب‌‌نشینی از آن آبراه استراتژیک آغاز کرد. این مساله منجر به تصمیم جانسون برای توازن بخشیدن به تلاش‌‌های تسلیحاتی شوروی برای تسلیح متحدانش شد. به‌‌این‌‌ترتیب، آمریکا ۵۰ فانتوم جنگنده «اف۴» - پیچیده‌‌ترین هواپیما در زرادخانه‌‌ ایالات‌‌متحده- را به اسرائیل فروخت. این اقدام بالقوه بحران‌‌زا با تصمیم به مذاکره با شوروی درباره پیشبردِ یک آتش‌‌بس باثبات‌‌تر و حل‌‌وفصل مناقشه اعراب - اسرائیل خنثی شد. این مذاکرات در فرآیند صلح خاورمیانه به زبان بومی به‌‌مثابه «مذاکرات دو قدرت» معروف شد. نیکسون در اولین کنفرانس مطبوعاتی ریاست‌جمهوری خود نگرانی عمیقی را درباره نیاز به «سرد کردن» وضعیت در خاورمیانه نشان داد و آن را «بشکه‌‌ باروت، بسیار انفجاری» نامید. بر این اساس، سیاست خاورمیانه در جلسه‌‌ اولیه‌‌ شورای امنیت ملی در یک فوریه۱۹۶۹ با حضور مشاوران اصلی سیاست خارجی، دفاعی و اطلاعاتی تشریح و تبیین شد. راجرز با پیشنهاد ابتکار عمل آمریکایی برای پیگیری مذاکرات دو قدرت جلو آمد. او همچنین مذاکرات چهار قدرت را توصیه کرد که بریتانیا و فرانسه را به این ترکیب اضافه می‌‌کند. هدف همانا توافق بر سر مجموعه اصولی بود که مذاکرات را بین طرفین با میانجی‌گری نماینده ویژه سازمان ملل، «گونار جرینگ» هدایت می‌‌کرد.

جلسه‌‌ شورای امنیت ملی اولین فرصت را به کیسینجر داد تا به‌طور رسمی درباره سیاست خاورمیانه ابراز نظر کند. کیسینجر در یکی از اولین مواضع خود در برابر نیکسون، از موضع راجرز انتقاد کرد: او گفت اگر مذاکرات دو قدرت پیشرفت کند، اتحاد شوروی نزد اعراب اعتبار خواهد یافت و اگر آنها شکست بخورند، ایالات‌‌متحده مقصر شناخته می‌‌شود؛ در مذاکرات چهار قدرت- با توجه به حمایت شوروی، فرانسه و بریتانیا از اعراب- ایالات‌‌متحده احتمالا خود را در حمایت از اسرائیل تنها و منزوی خواهد یافت. کیسینجر گفت که آنچه در این ساخت اشاره‌شده این فرض بود که ایالات‌‌متحده باید اسرائیل را نجات دهد. او استدلال می‌‌کرد «این به این معنی بود که از ما خواسته‌‌شده تا بر یک متحد به نمایندگی از کشورهایی اعمال فشار کنیم که...روابط را با ما گسسته‌‌اند، سیاست‌‌هایی را که به‌طور کلی دشمنی با ما را در برنامه دارد دنبال کرده‌‌اند و اقمار مسکو بودند.» کیسینجر در دولت نیکسون به استراتژیست دوران جنگ سرد متوسل شد. بااین‌‌حال، رئیس‌‌جمهور نمی‌‌خواست وزیر خارجه‌‌ تازه منصوب‌‌شده‌ خود را کنار بزند یا شوروی را - که با آن روابط بهتری داشت- پس بزند. او همچنین در آستانه‌‌ سفر به اروپا برای اولین دیدار خود با رئیس‌‌جمهور فرانسه، شارل دوگل بود که او را به‌خاطر تاثیرگذاری‌‌اش بر امور اروپا بسیار تحسین می‌‌کرد. بنابراین کیسینجر پیشنهاد کرد که رئیس‌‌جمهور باید هم با مذاکرات دو قدرت و هم مذاکرات چهار قدرت موافقت کند. این مساله - با پذیرش متعاقب خودش- تلاشی برای کند کردن سرعت وزارت خارجه با گرفتار کردن آنها در مذاکراتی بود که بعید بود به جایی برسد. اما سیسکو و راجرز با دریافت چراغ سبز از سوی رئیس‌‌جمهور یورتمه‌وار به‌‌سوی روس‌‌ها رفتند. در مذاکرات با سفیر شوروی در آمریکا یعنی «آناتولی دوبرینین» سیسکو تلاش کرد تا به مجموعه‌‌ای مشترک از اصول دست یابد که شامل تعهد به «تغییرات حداقلی» در مرزهای اسرائیل بود که «نباید بازتابی از وزن طرف پیروز باشد». در چارچوب مذاکرات با اتحاد جماهیر شوروی، کیسینجر معتقد بود که این آخرین اصل یک تله است، حتی اگر پیش‌‌ازاین موردحمایت رئیس‌‌جمهور جانسون قرارگرفته باشد. کیسینجر به رئیس‌‌جمهور گفت: «ما پیش‌‌ازاین میان خود با اسرائیل فاصله گذاشته و خود را از این کشور جدا کرده بودیم» زیرا اسرائیل ایده‌‌ اصلاحات جزئیِ مرزی - بازگرداندن سرزمین‌‌های تصرف‌‌شده عربی - را رد کرد و بر مذاکره‌ مستقیم با دشمنان عرب خود (مذاکرات مستقیم در پیشنهاد سیسکو به دوبرینین ذکر نشده است) اصرار می‌‌ورزید. شوروی‌‌ها هیچ تمایلی نداشتند که در خواسته‌‌ اعراب مبنی بر عقب‌‌نشینی کامل اسرائیل از تمام اراضی اشغال‌‌شده در جنگ شش‌‌روزه تغییری نشان دهند و مذاکرات مستقیم را هم رد کردند. این منشأ بیزاری و نفرت عمیق و بعدی کیسینجر از حمایت آمریکا برای بازگشت اسرائیل به مرزهای ۱۹۶۷ بود که وی آن را غیرقابل‌‌قبول می‌‌انگاشت. همان‌طور که کیسینجر درک خود را از پویایی‌‌های دیپلماتیک هر مذاکره‌‌ای بر سر مساله‌ اعراب-اسرائیل که شامل شوروی هم می‌‌شد توسعه می‌‌داد، مهارناپذیری نزاع و درگیری را هم کشف کرد. کیسینجر از برخوردهای اولیه‌‌اش با «محمود ریاض» وزیر خارجه مصر و «آبا ابن»، وزیر خارجه اسرائیل دریافت که طرفین از یکدیگر چقدر دور هستند. این مساله، دیدگاه او را تقویت کرد که پیشنهادهای آمریکا هرچند هم خوب باشد، اما بعید است که [بتواند] شکاف‌‌ها را پر کند.

04-04