پروژه نفوذ ژئوپلیتیک مسکو به سرعت در حال پیشروی است
خطرناکترین ورژن پوتین برای غرب
این اعتماد به نفس بالای روسیه در هفتههای اخیر بار دیگر به جهانیان نشان داده شده است. در این راستا قیمت گاز در سراسر اروپا بهدلیل کاهش عرضه گاز روسیه افزایش یافته و همزمان پوتین روابط دیپلماتیک کشورش را با ناتو را قطع میکند. در این شرایط باید بررسی شود که سیاستگذاران غربی تا چه اندازه به اشتباه پوتین را نادیده گرفتهاند و از تمایل او برای استفاده از سلاحهایی که در اختیار دارد، چشمپوشی کردهاند.
بحران انرژی در سراسر اروپا ابزار بسیار قدرتمندی را نشان میدهد که روسیه در رابطه با اروپا از آن به عنوان اهرم فشار استفاده میکند. حالا اهرم روسیه چیست: «ذخایر عظیم گازی آن کشور.» بر کسی پوشیده نیست که بسیاری از کشورهای اروپایی، از جمله آلمان، به گاز طبیعی روسیه متکی هستند. کمبودهای اخیر نه تنها خطرات اقتصادی، بلکه این وابستگی، خطرات ژئوپلیتیک هم در پی دارد. درحالیکه روسیه به تعهدات موجود خود برای تامین منابع کشورهای اروپایی عمل میکند، تحلیلگران میگویند که روسیه میتواند صادارت خود را به آنچه زمستان سرد امسال میخوانند، افزایش دهد و به این ترتیب هزینهها را کاهش دهد و به اعصاب آرامش بخشد.
سوال اما این است که چرا ما باید چشمانداز روسیه را در این موضوع مورد بررسی قرار دهیم؟ مسکو همچنان در انتظار تایید مقررات آلمان برای نورد استریم۲ است؛ خط لوله بحثبرانگیزی که روسیه را به آلمان متصل میکند و مقادیر زیادی گاز را به اروپای غربی میرساند. به گزارش خبرگزاری رویترز، پوتین روز پنجشنبه در یک مجمع تلویزیونی گفت: «اگر مقررات آلمان مجوز خود را برای عرضه فردا صادر کند، پسفردا عرضه ۵/ ۱۷میلیارد متر مکعب آغاز خواهد شد.»
این خط لوله بحثبرانگیز است؛ زیرا بسیاری آن را یک پروژه نفوذ ژئوپلیتیک برای مسکو میدانند؛ ترسی که وقتی الکساندر نواک، معاون نخستوزیر روسیه در اوایل این ماه گفت که «تکمیل زودهنگام مقررات» برای نورد استریم۲ به «آرام شدن اوضاع» کمک میکند، از بین نرفت. جدای از مزایای مالی و ژئوپلیتیک که ممکن است ناشی از اتکای اروپا به گاز روسیه بهدست آید، این امر همچنین به تقویت روایت سیاسی داخلی کمک میکند که در طول زمان در روسیه تکامل یافته است: «غرب مدام مسائل را اشتباه میکند.»
اولگ ایگناتوف، تحلیلگر ارشد گروه بحران در روسیه میگوید: «جانمایه اصلی این روایت این است که اروپا و غرب باید در سیاستهای شکستخورده خود تجدید نظر کنند، چه درباره انرژی، چه مداخله خارجی یا ملتسازی.» او میافزاید: «۱۰ سال پیش، این استدلال بیشتر دفاعی بود؛ زیرا کرملین میخواست از خود در برابر انتقاد دولتهای غربی یا سازمانهای مردمنهاد محافظت کند.» او در ادامه تصریح میکند: «اما اکنون روسیه میتواند استدلال کند که سیاستهای غرب در لیبی، سوریه و اکنون افغانستان آنقدر شکستخورده است که رویکرد روسیه در واقع در تماممدت درست بوده است.»
شکست غرب و موفقیت روسیه البته نسبت به اولویتهای هر یک از طرفین در نظر گرفته شده است.پوتین گفته است که سقوط اتحاد جماهیر شوروی «بزرگترین تراژدی ژئوپلیتیک» قرن بیستم بود. وقتی این موضوع را در رفتارهای پوتین در دهه گذشته در نظر بگیرید: الحاق کریمه، اختلال در رویکرد غرب درباره اقدام نظامی در سوریه یا انکار فعالیت روسیه در سوریه، ایجاد تنش بین ناتو و ترکیه، آنگاه میشود به راحتی تصویری دقیق از رهبر روسیه بهدست آورد؛ رئیسجمهوری که تلاش میکند غرور را به کشورش بازگرداند و او توانسته است از فرصتهای هدیهشده توسط همتایان سادهلوح جهانیاش، بهنحوی عالی برای پیشبرد اهداف خودش و کشورش استفاده کند.
مارک گالئوتی، استاد افتخاری دانشگاه کالج لندن که در حال حاضر در مسکو مستقر است، میگوید: «از زمان پایان جنگ سرد، بسیاری از همنسلان پوتین معتقد بودند که هنوز در جنگ سیاسی با غرب هستند.» گالئوتی تصریح میکند: « این امر پس از الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴ حادتر شد و به همین دلیل است که شما اکنون میبینید روسیه به راحتی نیروهایش را در لب مرز با متحدان غرب مستقر میکند، ابایی از انتشار اطلاعات نادرست یا تعقیب مخالفانش ندارد. آنها این موضوع را یک جنگ تمامعیار با کشورهای غربی میبینند.»
برخی استدلال میکنند تهدیدات کماثر و ایجاد یک سیاست ضعیف در مقابل روسیه موجب میشود که مسکو از تجاوزاتش ابایی نداشته باشد.این به آن معناست که پوتین میداند در قبال هر کاری که انجام دهد، عواقب شدیدی نخواهد دید. منطق آن چیزی شبیه به این است: مسموم کردن یک جاسوس سابق روس در خاک انگلیس توسط ماموران روس که البته شوم و تهدیدکننده است. با اینکه در این زمینه خطر کمی برای بریتانیا وجود دارد؛ اما بریتانیا از تحریم افراد نزدیک به پوتین خودداری میکند؛ چرا که دست زدن به چنین اقدامی بیشتر از اینکه ارزش داشته باشد، موجب دردسر میشود. این بهطور بالقوه به نفع پوتین است؛ زیرا به او اجازه میدهد تا این وقایع را بهعنوان دلیلی بر این تلقی کند که او یک مرد قدرتمند غیرقابل دسترسی است و کسی نمیتواند به او آزاری برساند. این همان چیزی است که وی در سخنرانی سالانهاش در سوچی نیز به آن اشاره داشت و سپس از بههمریختگی غرب در افغانستان صحبت و انتقاد کرد.
«کر گیلز» یکی از اعضای ارشد چتمهاوس و نویسنده کتاب آتی «روسیه چگونه راه خود را طی میکند»، میگوید: «شکست درازمدت غرب این بوده است که هر اقدام خصمانه روسیه را بهعنوان یک حادثه منفرد تلقی میکند و آنها را جزئی از الگوی رفتاری روسیه در نظر نمیگیرد.» گیلز استدلال میکند که این در قلب همه چیزهایی است که در حال حاضر اتفاق میافتد. او تصریح میکند: صراحت روسیه هر روز بیشتر میشود. وقتی روسیه از بحران گاز اروپا برای اجبار پروژه خط لوله نورداستریم خود استفاده میکند یا تمام ارتباطات باقیمانده با ناتو را قطع میکند، این کار را با صراحت انجام میدهد و دیگر تظاهر نمیکند که در تلاش است ارتباطش با غرب را بهبود میبخشد.» او صحبتهای خود را اینگونه خاتمه میدهد: « این همان الگویی است که در داخل روسیه میبینیم؛ افزایش سرکوب، اکنون آشکار و در حال افزایش است؛ زیرا کرملین دیگر اهمیتی نمیدهد.»