تراژدی اجتنابناپذیر: کیسینجر و جهان او
روشهای نظامی در اوج نزاعها ضروری است، اما به قدر کفایت نه بیش از حد و این روشها نمیتواند موجب صلح شود:«زور ممکن است بر جهان چیره شود» به ویژه در ذهن طرف شکست خورده و دشمن کینه توزی که ممکن است ادعاهای فوری خود را کنار بگذارد «اما هرگز نمیتواند خود را مشروعیت بخشد» و نمیتواند آنچه را که منافع بلندمدت خود مینگرد کنار بگذارد. مشروعیت چیزی نیست که بتواند تحمیل شود؛ مشروعیت تابعی از خصلت و شخصیت ملی است که «مسلم انگاشته میشود». دولتها چیزی بیش از مجموعه صِرفی از افراد بودند. باز هم تاریخ اهمیت یافت.
نتیجه این شد که ساخت و شکلگیری صلح را نمیتوان به ژنرالها واگذار کرد. این کار دیپلماتهاست که «هنر ارتباط دادن کشورها به یکدیگر را با توافق و نه اعمال زور» انجام دهند. آن دولتمرد ضمن اینکه منافع کشور خود را پیش میبرد، باید درک خود از نگرانیهای مخالفانش را هم نشان دهد و آن را در نظر گیرد. این روش تفکر از سوی مطلق انگاران اخلاقی و ملیگرا «خیانت بار» تلقی میشد اما چنانکه مورگنتا میگفت، «این کار سیاستمداری است که مناقشات را به شیوهای حلوفصل کند تا آسیب به اعتبار طرفهای دخیل»- تمام طرفها را- «به حداقل رساند». او که در اوج جنگ سرد مینوشت افزود:«از چنین سیاستمداری و کشورداریای هیچ ردی در هیچ طرف یافت نمیشود». هم برای مورگنتا و هم کیسینجر، دیپلمات قهرمان روابط بینالملل بود که اغلب نه نامی از او بود و نه قدردانیای از او صورت میگرفت و بارها از سوی هموطنانش مورد اهانت قرار میگرفت. در کتاب «جهان ترمیم شده»، تجلی دیپلمات موفق که پیروزیهایش با ناکامیهای شخصی و پایانی ناخوشایند در هم تنیده شده، «لرد کاسلرو»، وزیر خارجه بریتانیا بود؛ مردی که شخصا سختکوش و بیاحساس بود اما زندگی اش نمایانگر عالیترین نوع نظم بود.
کیسینجر در مورد کاسلرو که بیش از هر کس دیگری مسوول توافقاتی بود که ضامن دههها صلح قارهای میان قدرتهای بزرگ بود چنین نوشت: «اروپاییترین دولتمرد بریتانیایی». او میان حریفان پیروز و رقیب میانجیگری میکرد در حالی که از دشمن، یعنی فرانسه که از ویرانههای شکست برون آمده استقبال میکرد. کاسلرو نگاهی بلندمدت داشت. با این حال، تلاشهای او برای ثبات و میانهروی با خصومت در بریتانیا همراه شد چنان که کارش روی قاره او را بیشتر و بیشتر «از روح کشورش» دور میکرد. بریتانیا یک کشور جزیرهای بود، به انزوا و استثناگرایی خود میبالید؛ این کشور خواهان هیچ بخشی از دسیسهها یا ابهامات اخلاقی اروپایی نبود.