تاثیر شکست ترامپ بر جنبش جهانی پوپولیسم نامشخص است
پایان عوامگرایی سیاسی در اروپا؟
در واقع، «برنامه B» یا (Plan B) وجود نداشت. اگرچه شکست ترامپ ضربهای به متحدان پوپولیست او محسوب میشود، اما نتایج آن برای پوپولیسم به مثابه یک جنبش سیاسی جهانی بسیار ابهامآمیزتر است. ترامپ و بایدن حائز بیشترین آرای مردمی در رقابتهای ریاستجمهوری آمریکا شدند که در تاریخ این کشور شاید کم سابقه یا بیسابقه باشد. نارضایتیهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که موجب برانگیختن جنبشهای پوپولیستی و بیگانهستیزی در بسیاری از کشورها شد هنوز زنده است و در حقیقت، ممکن است با خرابیهای ناشی از همهگیری کرونا تقویت بشود. رسانههای اجتماعی همچنان ایدههای پوپولیستی را گسترش میدهند؛ ایدههایی که غالبا در تئوریهای توطئه پیچیده شده و هدفش کاشتن بذر تردید در مورد حقایق علمی در پس کرونا یا مشروعیت فرآیندهای انتخاباتی است که در نهایت موجب شکست ترامپ شد.
«لاندر- ادی» در ادامه گزارش خود به نقل از « تیموتی گارتوناش»، استاد مطالعات اروپایی در دانشگاه آکسفورد، نوشتند: «بیتردید این جنجالیترین انتخابات در تمام دوران عمرمان بوده است اما در مورد اینکه پوپولیسم به راستی در مسیر پایان قرار گرفته است تردید دارم و با احتیاط عمل میکنم». او افزود: «بهطور کلی، تغییرات شدید در خلق و خوهای پوپولیستی اشتباه است؛ چراکه به هر حال ۷۰ میلیون نفر به ترامپ رأی دادند و این رقم کمی نیست». افزون بر این، برخی از رهبران احتمالا میتوانند از تاثیرات و پیامدهای همهگیری کرونا بهرهبرداری کنند- از بیکاری مزمن و ناامنی گرفته تا افزایش بدهی عمومی و تنشهای نژادی- حتی اگر خود آنها مشکلات را با دست کم گرفتن تهدید این ویروس بدتر کرده و واکنش به بهداشت عمومی را سیاسی کرده باشند. برخی سعی کردند به سرعت به واقعیت جدید سیاسی روی آورند.
بوریس جانسون، نخستوزیر بریتانیا که ترامپ روزگاری به او لقب «ترامپ بریتانیا» را داده بود روز سهشنبه با بایدن تلفنی صحبت کرد و به رئیسجمهور منتخب گفت که مشتاق همکاری با آمریکا در مورد «اولویتهای مشترک است: از پرداختن به تغییرات اقلیمی گرفته تا ترویج دموکراسی و همکاری در زمینه مقابله موثرتر با فراگیری کرونا». بهرغم تمام صحبتهایی که در مورد موج پوپولیستی که دنیا را فرا گرفته مطرح میشود (پس از رایگیری برگزیت در ژوئن ۲۰۱۶ در انگلیس و ۵ ماه پس از روی کار آمدن ترامپ) اما کارشناسان خاطر نشان میسازند که جنبشهای پوپولیستی و دست راستی در آلمان و دیگر کشورهای اروپایی همواره ریشههای خاص خود را داشتند که متمایز از نوع آنگلو- آمریکایی آن بود. بخت و اقبال آنها- عمدتا مستقل از ترامپ- فراز و فرود داشته است. در فرانسه، رهبر راستگرای آن یعنی مارینلوپن در سال ۲۰۱۷ از سوی مکرون متحمل شکستی سخت شد؛ آن هم در زمانی که رئیسجمهور آمریکا سوار بر موج پوپولیسم یکهتازی میکرد. اکنون، با تاثیرگذاریهای کرونا بر مکرون و کاهش محبوبیت او، نظرسنجیها نشان میدهد که خانم مارینلوپن آماده بازگشت برای انتخابات برنامه ریزی شده ۲۰۲۲ است.
در ایتالیا، جایی که «استفن. کی. بنن»، استراتژیست ارشد سابق ترامپ، روزگاری آرزو داشت یک آکادمی برای آموزش رهبران پوپولیست در صومعهای تغییر شکلیافته بازگشایی کند، احزاب دست راستی پایگاه سیاسی خود را براساس مخالفت با مهاجرت از جنوب برقرار کرده بودند؛ پدیدهای که قبل از ترامپ شکل گرفته بود و احتمالا پس از او هم ادامه خواهد یافت. فابریزیو تونلو، استاد علوم سیاسی در دانشگاه پادوا میگوید: «ترامپ به این احزاب مشروعیت داد.» اما او افزود که شیوه تسلیمناپذیر رئیسجمهور آمریکا و سبک «فرد پیروز همه کاره است» هرگز در سیاستهای مغشوش ایتالیا آنقدر تاثیرگذار نبوده است، جایی که در آن معامله و سازش حرف اول را میزند. در آلمان، میراث پیچیده ترامپ در چگونگی تعامل حزب دست راستی «آلترناتیو برای آلمان» با بایدن و نحوه رفتار در مورد پیروزی او عیان بود. در حالی که برخی از نمایندگان مجلس و قانونگذاران طوطی وار از ادعاهای دروغین ترامپ در مورد تقلب و شمارش دوباره آرا حمایت میکردند، اما رهبران حزب پس از اعلام نتایج، بیسر و صدا به بایدن تبریک گفتند. برخی محتاطانه چنین تفسیر کردند که لحن سازشکارانه این حزب نشانی است از اینکه شکست ترامپ به مثابه شکست سیاستهای قطبیسازی این حزب آلمانی هم هست؛ حزبی که محبوبیتش در نظرسنجیهای اخیر حول و حوش ۱۰ درصد است. «هانس وورلندر»، استاد علوم سیاسی در دانشگاه فنی درسدن، معتقد است: «همه کسانی که بر سیاست قطبیسازی در سراسر جهان تمرکز داشتند دچار عقبگرد شدهاند. این یک پیام کاملاً واضح است.» دیگرانی هم هستند که بدبین هستند. اینها میگویند پوپولیسم در اروپا یک پدیده داخلی و خاص این منطقه است. بنابراین در حالی که رهبران پوپولیست میتوانستند ترامپ را به مثابه الهامبخش برای خود بنگرند (البته در روزگاری که وی در قدرت بود) اما بخت و اقبال این دسته افراد به شکل مستقیم با او گره نخورده بود. «نوربرتراتگن»، سیاستمدار دموکرات مسیحی که برای جانشینی آنگلا مرکل بهعنوان رهبر حزب به رقابت پرداخته است، میگوید: «ترامپ برای جنبشهای پوپولیستی و راستگرا در آلمان و اروپا کم و بیش بیربط بود. به همین دلیل، شکست ترامپ بهطور اساسی بر آنها تاثیر نخواهد داشت». به گفته برخی کارشناسان، نظریهپردازان توطئه و دیگر جنبشهایی که ایجاد شدند- مانند QAnon که ریشه در آلمان دارد- از شکست ترامپ تاثیر نخواهند گرفت زیرا ادعاهای وی در مورد تقلب فرصت دیگری به آنها میدهد تا وضعیت را به نفع خود بگردانند. در واقع، ترامپ در دست این جنبشها نقشی به اندازه «لولو» خواهد داشت. جنبشهای اروپایی به جای تاثیرپذیری از ترامپ، از وی به مثابه «لولو»یی برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرده و از او در راستای منافع خود بهرهبرداری خواهند کرد. «آنا گرزیمالا- باس»، استاد سیاست در دانشگاه استنفورد و متخصص پوپولیسم، میگوید:«نکته شگفت انگیز در مورد نظریههای توطئه این است که آنها ابطال ناپذیر بوده و رد کردن آنها با حقایق امکانپذیر نیست». با این حال، گزارشگران نیویورک تایمز این مساله را رد نمیکنند که رهبران پوپولیست از ترامپ بسیار آموختهاند.