«بی نظمی» جدید جهانی
این چیزی بود که رئیسجمهور در سخنرانی خود در سپتامبر ۱۹۹۰ در جلسه مشترک کنگره آن را برجسته کرد:«بحران در خلیجفارس که البته بحرانی حیاتی است، فرصتی نادر برای حرکت به سوی دورهای تاریخی از همکاری بهدست میدهد. صرفنظر از این دوران پر آشوب... نظم جهانی جدیدی ظهور خواهد کرد؛ یک عصر جدید که عاری از تهدید ترور و وحشت، قویتر در دنبال کردن عدالت و امنتر در جستوجوی صلح خواهد بود. عصری که در آن ملتهای جهان، شرق و غرب، شمال و جنوب، میتوانند به موفقیت و رفاه برسند و در صلح و هماهنگی زندگی کنند. نسلهای فراوانی در جست و جوی این مسیر دشوار برای صلح برآمدهاند در حالی که هزاران جنگ در ادوار مختلف زندگی بشر، به همین دلیل رخ داده است. امروز، آن دنیای جدید در حال زاده شدن است، دنیایی کاملا متفاوت از آنچه شاهدش بودیم و دیدهایم. دنیایی که در آن حاکمیت قانون جای حاکمیت جنگل را میگیرد. دنیایی که در آن ملتها مسوولیت مشترک برای آزادی و عدالت را درک میکنند. دنیایی که در آن اقویا حقوق ضعفا را محترم میشمارند. این دیدگاهی است که من با رئیسجمهور شوروی، میخاییل گورباچف، در هلسینکی به اشتراک گذاشتم. او و دیگر رهبران از اروپا، کشورهای خلیج فارس و اقصی نقاط جهان درک میکنند که نحوه مدیریت امروز ما از این بحران، میتواند آینده نسلهای آتی را شکل دهد».
اکنون، بیست و چند سال بعدتر، روشن است که هیچ نظم جهانی جدید بیخطری محقق نشده است. آنچه در بسیاری از بخشهای جهان و در راهروهای مختلف روابط بینالمللی وجود دارد بیشتر شبیه یک «بینظمی» جدید جهانی است. اگر یک سهام آشکارا مبادله شدهای وجود میداشت که «شرکت سهامی نظم جهانی» نامیده میشد، خدشهای به آن وارد نمیشد اما متحمل یک تصحیح میشد و لااقل ۱۰ درصد از ارزش خود را از دست میداد. جهان در حال ورود به قلمروِ «بازار کمرونق» است [bear market: از دو عبارت «bear market» و «bull market» برای مشخص کردن روند کلی بازار سرمایه استفاده میشود. هنگامی که بازار رو به رشد باشد و قیمت سهام روندی صعودی دارد، میگویند «بازار گاوی» یا bull market است. زمانی که قیمتها روند نزولی داشته باشد و رکود در اوضاع اقتصادی حاکم باشد میگویند «بازار خرسی» یا bear market است]، چیزی که به شکل نرمال با سقوط ۲۰ درصدی مرتبط است. بدتر اینکه، هیچ صف آراییای در افق دیده نمیشود؛ بر عکس، روند امور یک نظم در حال افول را نشان میدهد. این به منزله انکار وجود نمونههای مهم ثبات و ترقی در جهان نیست از جمله فقدان نزاع قدرتهای بزرگ، درجهای از همکاری بینالمللی که برخی چالشهای مرتبط با جهانی شدن را مدیریت کند و همکاری چشمگیر میان حکومتها و نهادها با توجه به جنبههای بسیار سیاست اقتصادی بینالمللی. این حقیقت هم هست که افراد زیادتری زندگی طولانیتر و سالمتری دارند که صدها میلیون زن و مرد و کودک از فقر مطلق بیرون آمدهاند و اینکه افراد بیشتری از یک زندگی طبقه متوسط بیش از هر دوره دیگری از تاریخ بهرهمندند. در واقع، یک مجموعه نوشتاری [body of writing] وجود دارد که اینگونه استدلال میکند: ما بیش از اینکه شما باور داشته باشید ثروتمندتر از پیامآوران ناامیدی و بدبینی [apostles of doom and gloom] هستیم. یا با نقل قول از آن ضرب المثل قدیمی در مورد موسیقی واگنر که بهتر از آن چیزی است که شنیده میشود، میتوانیم بگوییم که جهان بهتر از آن چیزی است که بهنظر میرسد.
این جهانبینی خوشبینانه اگرچه ممکن است جذاب بهنظر برسد اما قوی نیست. برعکس، دشوار است استدلال کنیم که آنچه با پایان جنگ سرد و شکست عراق رقم خورد یک نقطه عطف تاریخی برای جهانی بهتر را تشکیل داد. تلاش ناکام صدام حسین برای استفاده از قدرت نظامی برای برآورده ساختن اهداف سیاست خارجیاش چیزی نبود جز یک استثنا. با استفاده از ربع قرن قهقرایی، چالش نامشروع صدام برای وضع موجود بیشتر منادی آن چیزی بود که قرار بود بیاید نه فرا رسیدن جهانی جدید و باثباتتر. در حقیقت، این سادهلوحانه و حتی خطرناک است که تحولات و روندهای مزاحم در جهان را نادیده بگیریم از جمله رقابت روزافزون میان چندین قدرت بزرگ این عصر، شکاف روزافزون میان چالشها و پاسخهای جهانی، واقعیت و پتانسیل برای نزاع در مناطق مختلف و کژکارکردی سیاسی و تغییرات در جریان در درون بسیاری از کشورها مانند ایالاتمتحده که محتمل است طراحی و اجرای سیاست خارجیای را که بتواند به جهان برای ستیز با تمام تهدیدها به نظم کمک کند، دشوارتر میسازد. در مورد عنوان این کتاب، میخواهم پیش از اینکه جلوتر بروم، بگویم که کلمه «آشفته» [disarray] به عمد انتخاب شده است. من فرهنگنامهها و اصطلاحنامه را با هم چک کردم و نتوانستم کلمه یا عبارت دیگری را بیابم که آنچه وجود دارد را برساند. با این کار میخواهم تاکید کنم که «هرج و مرج» [anarchy] و «آشوب» [chaos] نفی شدهاند. هیچیک از این دو عبارت برای جهان قابل کاربرد نیست هرچند- چنانکه گفته خواهد شد- آنچه در خاورمیانه رخ میدهد بسیار نزدیک به این دو عبارت است. با تمام آنچه که گفته شد، در این منطقه نظم جهانی جدیدی هست که با «وهم» [fantasy] سر ناسازگاری ندارد. «آشفته» هم آنچه را که در آن بهسر میبریم، نشان میدهد و هم اینکه بهتر از هر کلمه دیگری میگوید که جهان به کدامسو در حال حرکت است. پرسشهایی که از این ارزیابی بهوجود میآید زیاد و البته مهم هستند. چرا و چگونه این امر رخ داد؟ چگونه جهان از آن لحظه خوشبینی به جایی رسید که امروز هست؟ آیا این سفر گریزناپذیر بود یا ممکن است در این حین مسائل کاملا تغییر کنند؟ ما دقیقا کجا هستیم؟ در مورد دنیای امروز بهعنوان آخرین فصل در مسیر طولانی تاریخ چگونه باید فکر شود و چه چیزی باعث تفاوت بنیادین آن میشود؟ بیتردید، خیلی چیزها «بد» بهنظر میرسند اما در حقیقت چقدر بد هستند؟ آیا بدتر میشوند؟ و البته این سوال هست که چه میتواند و باید در مورد آنها انجام داد.
ارسال نظر