ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه
این گروهها بر حسب گروه خویشاوندی سازماندهی نشدند بلکه از سوی واحدهای اداری در سلسله مراتب روشن با اعضای ثابت واحدهای تابعه سازمان یافتند. اولین ارتش تماما پیاده نظام در نیمه قرن ۶ قبل از میلاد بهکار گرفته شد و پیاده نظام بهطور کامل ارتشهای ارابهای را طی دو قرن بعد کنار زد. سربازگیری انبوه وار از میان دهقانان با شروع «دوره ایالات متخاصم» به امری رایج تبدیل شد. گذار و تغییر از ارابهها به پیاده نظام بهعنوان هسته اصلی قدرت چشمگیر ارتش چین توازیهای آشکاری با گذار و تغییر از شوالیههای به شدت مسلح به ارتشهای پیاده نظام متشکل از کمانداران و سربازان نیزهدار در اروپا دارد. هیچ یک از این تحولات موقعیت اجتماعی آریستوکراسی را که تشکیلدهنده ارابهرانان و شوالیهها بود، افزایش نداد. در هر دو تمدن، این فقط نخبگان آریستوکرات بودند که از توان تجهیز خود به سبک قدیمی جنگاوری برخوردار بوده و از آموزش تخصصی لازم برای این نقشها برخوردار بودند. در حالی که به نظر میرسد محرک این گذار عمدتا تغییر در فناوری بوده اما همچنین محتمل است که صفوف آریستوکراسی بهطور مستمر در چین نحیف شده و تعداد کمی از متخصصان نظامی بسیار آموزشدیده را باقی گذاشت. خسارات فیزیکی به صفوف آریستوکراسی این تاثیر را داشت که ارتقا در درون ارتش را بر اساس شایستگی تشویق و ترغیب کند. در اوایل دوران «ژو»، مواضع رهبری نظامی کاملا بر مبنای خویشاوندی و جایگاه در چارچوب طایفه بود. اما با گذشت زمان، تعداد فزایندهای از رهبران غیرآریستوکرات بر مبنای دلاوریشان در جنگ ارتقا داده شدند. ایالتها شروع به ارائه انگیزههای آشکار زمین، عناوین و سرف به مثابه مشوقهایی به سربازان کردند و این به زودی برای عوامان و روستاییان [commoners] بیآینده به امری متداول تبدیل شد تا خود را بالا کشیده و به جایگاه ژنرالی برسند. در زمانی که یگان نظامی در جنگ است، شایستهسالاری یک هنجار فرهنگی نیست بلکه شرطی برای بقاست و این بسیار محتمل است که اصل ارتقای مبتنی بر شایستگی پیش از آنکه به بوروکراسی غیرنظامی معرفی شود، در سلسله مراتب نظامی شروع شد.
مالیاتگیری و ثبتنام جمعیت
بسیج ارتشهای بزرگی که از میان دهقانان عضو میگیرد، منابعی را برای پرداخت به آنها و تجهیزشان ضروری میسازد. در فاصله ۵۹۴ و ۵۹۰ قبل از میلاد، دولت «لو» شروع به مالیاتگیری از زمینهای کشاورزی نه به منزله دارایی یک گروه خویشاوندی بلکه بر مبنای تخصیص زمین به گروههایی از آحاد خانوادههای دهقانی کرد که بهعنوان «کیو» [qiu] شناخته میشدند. این مساله به دلیل تهاجم دولت همسایه «کی» [Qi] رخ داد که «لو» را واداشت تا به سرعت تعداد سربازان عضوگیری شده ارتش خود را افزایش دهد. در فاصله ۵۴۳ و ۵۳۹، «زی چان» زمینهای دولت «ژنگ» را در درون یک شبکه منظم با کانالهای آبیاری از نو سازمان داد و خانوارهای روستایی را به گروهی از ۵ خانواده ساختاربندی و مالیاتهای جدیدی بر آنها وضع کرد. در سال ۵۴۸، دولت «چو» یک بررسی «حد نگارانه» [cadastral: محدودهبندی یا حدنگاری فهرست نقشهبرداری ثبتی است، یعنی آن نوع نقشهبرداری که ارزش حقوقی داشته باشد و بتوان بر اساس مرزهای آن سند مالکیت صادر کرد. کاداستر منبع اصلی دادهها در اختلافات و دعاوی بین مالکان زمین است] از زمینها انجام داد، تالابهای نمکی، تالابهای ماهی، باتلاقها و جنگلها و جمعیت را ثبت کرد. این بررسی به پیش بینی سازماندهی مجدد پایه مالیاتی و نیز بهعنوان ابزاری در تهیه جمعیت روستایی به منزله سربازان منجر شد.
رشد بوروکراسی
به جرأت میتوان گفت که چینیها مبدع بوروکراسی مدرن بودند، یعنی یک کادر اداری دائمی که بر مبنای توانایی و نه خویشاوندی یا پیوندهای موروثی برگزیده میشدند. بوروکراسی بدون برنامه ریزی و از هرج و مرج چینِ دوران «ژو» و در پاسخ به ضرورت فوری کسب مالیات برای جنگ سر بر آورد. نظام اداری [Administration] در سالهای اولیه «ژو»، همچون نظام اداری در دولتهای باستانی دیگر مانند مصر، سومر، ایران، یونان و روم، موروثی بود. پستهای اداری به خویشانِ حاکم داده میشد و بخشی از خانواده حاکم پنداشته میشدند. تصمیمگیری کاملا سلسله مراتبی نبود بلکه مبتنی بود بر مشورت و وفاداریهای شخصی. بنابراین، حاکم همواره نمیتوانست وزرای خود را کنترل کند یا در صورت مخالفتشان، آنها را اخراج کند. در حقیقت، مانند «بزرگ مرد» در میان وانتوکها، یک ارباب یا بزرگِ «ژو» با یک اجماع قدرتمند مواجه میشد دال بر اینکه فرد دیگری باید جانشین او شود که غالبا نمیتوان جلوی وقوع این را گرفت. تنها آلترناتیو او، مانند «دوک شیان» از کین در سال ۶۶۹ قبل از میلاد، همانا قتلعام تمام بستگانی بود که علیه او توطئه میکردند. از آنجا که دسیسههای دربار فقط از طریق دودمانها و نه افراد انجام میگرفت، کل خانوادهها باید کشته میشدند تا «زنجیره تباری» گسسته شود. بوروکراتیزاسیون در ارتش با گسترش خدمت از آریستوکراتها به عوامان آغاز شد. سلسله مراتب ارتش به سربازگیری، تجهیز و آموزش تعداد کثیری از مردم نیاز داشت که مستلزم ثبت سوابق و خدمات لجستیکی بود. ضرورت تامین مالی ارتش سپس تقاضا برای بوروکراسی غیرنظامی را به منظور جمعآوری مالیات و تضمین تداوم به شرط بسیج در مقیاس بزرگ را افزایش داد. بوروکراسی نظامی همچنین به منزله یک مبنای آموزشی برای بوروکراتهای غیرنظامی به خدمت گرفته شد و رشد زیرساختهای فرماندهی و کنترل را تسهیل کرد. خودنابودی آریستوکراسی «ژو» در درگیریهای متقابلِ مرگبار، در عین حال فرصتهای بزرگی برای تحرک اجتماعی رو به بالای خانوادههای دیوانی [ministerial families] فراهم کرد. اگرچه وزرا به لحاظ سنتی از طبقه اشراف انتخاب میشدند اما آنها غالبا از محافل اجتماعی دور از حاکم و بستگانش میآیند. طبقه «شی» [shi] قشری بود که به نوعی پایین تر از نجبایی بود که شامل سربازان یا دیگر عوامان شایسته میشدند و آنها هم به پستهای مسوولیت به جای وزرای موروثی ارتقا داده شدند. از این رو، اصل ارتقا بر اساس شایستگی به جای تولد به تدریج شروع به جا افتادن کرد آن هم در زمانی که صفوف نجبا در مسیر تهی شدن افتاده بود.