ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه
چرا دولتها جهانشمول نبودند؟
اکنون در جایگاهی هستیم که دریابیم چرا در برخی بخشهای مشخص جهان مانند آفریقا و اقیانوسیه دولتی نتوانست ظهور کند و چرا جوامع قبیلهای در مناطقی مانند افغانستان، هند و سرزمینهای مرتفع جنوب شرق آسیا همچنان وجود دارند. «جفری هربست»، عالم علوم سیاسی، استدلال کرده است که فقدان دولتهای بومی در بسیاری از بخشهای آفریقا از تلاقی چند مولفه آشنا نشات میگیرد: «مشکل بنیادین دولتسازی در آفریقا- خواه پادشاهان استعماری باشند، خواه فرمانداران استعماری یا روسای جمهور در عصر استقلال- همانا اعمال اقتدار بر سرزمینهای بد آب و هوایی است که شامل تراکم نسبتا پایین مردم است». او خاطرنشان میسازد که، بر خلاف تصور عمومی، تنها ۸ درصد از سرزمینهای این قاره آب و هوای گرمسیری دارند و اینکه در ۵۰ درصد بارندگی برای کشت محصولات معمول کشاورزی ناکافی است. با وجود اینکه شروع گونههای انسانی ابتدا در آفریقا بود اما انسانها در سایر نقاط جهان بالندگی و کامیابی بیشتری داشتند. تراکم جمعیتی همواره در سراسر قاره تا زمان فرا رسیدن کشاورزی و پزشکی مدرن پایین بوده است؛ این نبود مگر تا سال ۱۹۷۵ که آفریقا به تراکم جمعیتیای دست یافت که اروپا در سال ۱۵۰۰ از آن برخوردار بود. بخشهایی از آفریقا که در برابر این تعمیمدهی قابل استثنا هستند- مانند منطقه حاصلخیز «دریاچههای بزرگ» و «دره گریت لیفت»- از تراکمهای جمعیتی بالا پشتیبانی کرده و در واقع، شاهد ظهور دولتهای متمرکز اولیه بودند. [دریاچههای بزرگ یا The Great Lakes به پنج دریاچهای گفته میشود که در مرز ایالاتمتحده آمریکا با کانادا قرار گرفته و چند ایالت آمریکا را در بر میگیرد. این پنج دریاچه عبارتند از دریاچه هیوران، دریاچه ایری، دریاچه میشیگان، دریاچه سوپریور و دریاچه انتاریو. «دریاچههای بزرگ» بزرگترین گروه دریاچه در جهان از نظر سطح و دومین گروه دریاچه جهان از نظر حجم هستند و ۲۱ درصد از همه آب شیرین سطح کره زمین را شامل میشوند. مجموع مساحت دریاچههای بزرگ ۲۴۴.۱۰۶ کیلومتر مربع و مجموع حجم آب آنها ۲۲.۶۷۱ کیلومتر مکعب است و Great Rift Valley یا «دره گسل بزرگ» که از درهرود اردن شروع شده و تا حبشه و سومالی و ناحیه دریاچههای آفریقایشرقی ادامه مییابد].
جغرافیای فیزیکی آفریقا نیز اعمال [طرحریزی برای] قدرت را دشوار کرده است. این قاره رودخانههای اندکی دارد که در مسیرهای طولانی طی طریق میکند (باز هم، استثنایی بر قاعده مانند نیل سفلی حامی این نکته است؛ زیرا آنجا منزلگاه یکی از اولین دولتهای جهان بود). بیابانهای بزرگ ساحل - در قیاس با سرزمینهای استپیِ کمتر خشکِ اوراسیا- مانعی بزرگ هم در برابر تجارت و هم فتح بود. آن جنگجویان مسلمانِ اسبسوار که موفق به عبور از این مانع شدند به زودی دریافتند که اسبهایشان بهدلیل ابتلا به آنسفالیت [التهاب حاد بافت مغزی] که با نیش پشه «تسه تسه» منتقل میشد میمردند. این توضیح میدهد که چرا بخشهای مسلمان غرب آفریقا به بخشهای شمالی نیجریه، ساحل عاج، غنا و امثالهم محدود ماند. در بخشهایی از آفریقا که با جنگلهای حارهای پوشیده شده بودند، دشواری ساخت و حفظ راهها مانع مهمی برای دولتسازی بود. راههای سنگفرششدهای که رومیها در بریتانیا ساختند هزاران سال پس از فروپاشی قدرت روم در آنجا همچنان مورد استفاده بود؛ راههای معدود در مناطق حارهای تنها چند فصل میتوانند دوام آورند.
مناطق نسبتا معدودی در آفریقا وجود دارد که آشکارا با موانع طبیعی و جغرافیایی محدود میشوند. این مساله کار را برای حاکمان فلان سرزمین برای کشاندن دامنه اقتدار دولتشان به عمق آن سرزمین و کنترل جمعیتها فوقالعاده دشوار میکرد. تراکم جمعیتی پایین به این معناست که سرزمینی جدید معمولا قابل دسترس است؛ مردم میتوانستند به تهدید فتح با عقبنشینی به درون جنگلها پاسخ دهند. تحکیم [مبانی] دولت براساس «جنگهای فتح» [Wars of Conquest: جنگ فتح مبارزهای بود که در آن «اگان تارگرین اول»، وستروس را فتح کرد. او با حمایت دو خواهرش، اژدهایانش و ارتش کوچکی، توانست شش پادشاهی از هفت پادشاهی را مطیع خود سازد و تنها «دورن» با او مقابله کرد. تمام قاره در طول فتح به تسخیر درنیامد، بعضی مناطق و خاندانها فعالانه خاندان تارگرین را حمایت کردند و مابقی بهصورت داوطلبانه تسلیم شدند. این جنگ دو سال به طول انجامید] تا حدی که در اروپا رخ داد، هرگز در آفریقا رخ نداد به این دلیل ساده که انگیزهها و امکانات برای فتح بسیار محدودتر بود. به گفته هربست این به این معناست که گذار از قبیله به یک مفهوم سرزمینی از قدرت با مرزهای اداری کاملا قابل تصور از نوعی که در اروپا وجود داشت رخ نداد. ظهور دولت در بخشهایی از قارهای که محدود و محصور بود، مانند دره نیل، استثنایی است که کاملا با قاعده کلی و اصولی منطبق است. دلیل فقدان دولت در استرالیای بومی شاید شبیه به آن چیزی باشد که به آفریقا مربوط است. استرالیا تا حد زیادی یک قاره بسیار خشک و تمایز نیافته است؛ با وجود مدت زمانی که انسانها در آنجا زیست کردهاند، تراکم جمعیتی همواره بسیار پایین بوده است. فقدان کشاورزی و مناطقی که بهطور طبیعی محصور شدهاند، میتواند تبیینکننده شکست ظهور ساختارهای سیاسی فراتر از سطح قبیله و دودمان باشد.