میزان و چگونگی شناخت ایران از غرب در دوره فتحعلیشاه
اما این روش فقط مختص به انگلیسیها نبود. فرانسویان نیز برای جلب نظر شاه، در نشان دادن نیرو و قدرت ناپلئون و لزوم دوستی با او، به اندازهای اغراق کرده و در شاه تاثیر گذاشته بودند که به یکی از نمایندگان بناپارت گفت: «برای چه ناپلئون یکی از برادران خود را به تخت امپراتوری روسیه نمینشاند؟ آن وقت ما دوست و با یکدیگر همسایه خواهیم شد یا اینکه شاید خیال دارد که آن را میان فرانسه و عثمانی و ایران قسمت کرده، به این ترتیب دست ظلم آنان را از دنیا کوتاه کند.» اگر شناخت فتحعلیشاه از اروپا آن اندازهای بود که گاسپاردروویل او را یکی از مطلعترین مردان کشور در عصر خودش میدانست، سهم دیگران در این زمینه چقدر بوده است؟ اسناد و مکاتبات رسمی نشان میدهد که کسب اخبار اروپا از طریق نمایندگان خارجی یکی از روشهایی بود که تا پایان دوره مورد بحث ادامه داشت. کمپل وزیر مختار انگلیس در سال ۱۲۶۴ در نامهای به قائممقام مینویسد: «ضمنا عرض و اظهار میشود که در این اوقات از سمت فرنگستان و هندوستان خبر تازه نرسیده که قابل عرض باشد.»
یک سال بعد از آن میرزا ابوالحسنخان وزیرخارجه ایران به همین کمپل چنین نوشته است: «و درخصوص اخبار تازه نگارش داشته بودند تمامی معلوم و به خاکپای مبارک اعلیحضرت قدر قدرت شاهنشاهی روحنا فداه عرض شد و مشهود خاطر مهر مآثر مبارک افتاد و مقرر شد که به آن دولت اظهار شود که همه روزه احوالات و اخبارات آن صفحات که میرسد، بهزودی امنای دولت قاهره را مطلع سازند.» روسها نیز در این زمینه بیکار ننشسته بودند. در نامهای که عباس میرزا از آذربایجان به تهران فرستاده بود، نوشت: «انگلیسیها مردمانی ظاهر فریب و ظاهرصلاح و در باطن آتشافروز جنگند. تحریکات آنان باعث بروز جنگ در دریای یونان شد ولی...چنان وانمود کردند که روسها مسوول شروع جنگ هستند و خودشان طالب صلح ولی روسها و ترکها فهمیدهاند که انگلیسیها فقط در پی تامین منافع خودشان هستند.» گرچه مک دانلد گفتههای عباس میرزا را تکرار عقاید روسها دانسته ولی چنانچه این ادعا را کاملا نپذیریم بدون شک اغراض ناقلان خبر در شاهزاده بیتاثیر نبوده است. طریقه دیگر دسترسی دربار ایران به اوضاع اروپا، ایرانیانی بودند که بهعنوان نماینده دولت و غیر آن به خارج مسافرت میکردند. اولین سفیر فتحعلیشاه به هندوستان حاجی خلیلخان بود که با کشته شدنش در هندوستان جای خود را به برادرزنش محمدنبیخان داد.
گرچه معلوم نیست این دو تن در فرستادن اخبار جهان خارج تا چه اندازه اقدام کرده باشند ولی اگر هم کاری کرده باشند با وجود ارتباط آنها از سابق با انگلیسیها و بودن در میان این مردم گزارشهای ارسالی احتمالی آنان رنگ و بوی انگلیسی داشته است. ولی در سالهای بعد ارتباط بین ایران و اروپا افزایش یافت، علاوه بر افرادی که بهعنوان محصل به اروپا اعزام میشدند، که بعضی از آنها به نوشتن سفرنامه اقدام کرده و سعی کردهاند جهان غرب را بشناسند، جمعی از رجال سیاسی نیز به اروپا رفتهاند. یکی از اینان میرزا ابوالحسنخان ایلچی است که در ۱۲۲۴ه. ق/ ۱۸۰۹م عازم لندن شده، کتابی به نام «حیرتنامه» از خود به جای گذاشته است که در آن شرح مسافرت خود را توضیح و نشان داده شیفته اروپا شده است. وی در همین مسافرت به جمعیتهای فراماسونری پیوست و جزو حقوقبگیران انگلیس درآمد. در سفر دیگر او که در سال ۱۲۳۲ ه. ق به روسیه انجام گرفت، یکی از همراهان وی به نام میرزا محمدهادی علوی شیرازی سفرنامهای به جای گذاشت که به «دلیل السفراء» شهرت یافت. مولف در این اثر ضمن شرح مراحل سفر، توصیف نسبتا جالبی از اوضاع تاریخی و اجتماعی و پیشرفتهای صنعتی و علمی روسیه بیان کرده که قابل توجه است.
شناخت ایلچی نسبت به اروپاییان و بهویژه انگلستان خارج از واقعیت نبود و میرزا ابوالحسنخان بر «ابنالوقتی» بودن آن واقف بود. وی پس از یکی از ملاقاتهای ایلچی با سفیر انگلیس در پترزبورگ مینویسد: «ابنالوقتی و مخالف عهد و شرط از اطوار او در این روز ظاهر شد، اگرچه اهالی یوروپ تمام ابنالوقت و هواییند اما جماعت انگریز این شیوه را زیاده از همه مرعی میدارند.» از جمله دانشجویانی که به اروپا رفته و سفرنامهای به یادگار گذاشته است، میرزا صالح شیرازی بود. وی از اولین محصلان ایرانی است که در ۱۲۳۰ه به کوشش عباس میرزا برای تحصیل به انگلستان رفت. وی در معرفی اوضاع اجتماعی، وضع صنعت و پیشرفت اروپاییان، همچنین تاریخ معاصر اروپا و انقلاب فرانسه ارزشمند است. وی پس از بازگشت از انگلیس در کشور خود مصدر خدماتی شد. مطالعه سفرنامهها نشان میدهد که نویسندگان آنها قبل از این مسافرتها تا چه اندازه از اوضاع اروپا بیخبر بودهاند. مسائل و پدیدههایی که در آثار خود از آنها با شگفتی یاد کردهاند نشاندهنده این است که قبل از مسافرت درک درستی از اروپا نداشتهاند. با این حال توجه به این نکته لازم است که اینگونه سفرنامهها چندسال پس از شروع قرن ۱۹م و زمانی که ایران به سیاست بینالمللی کشیده شده و آلتدست دولتهای دیگر قرار گرفته بود، نوشته شده است و به علاوه معلوم نیست که دولتمردان ایران در سالهای بعد از آن هم تا چه اندازه از این نوشتهها استفاده کردهاند.
با این حال عباس میرزا و وزیر لایق و کاردان او میرزا بزرگ قائممقام زودتر از دیگران به نقاط ضعف ایران و پیشرفت غربیها بهخصوص در زمینه صنایع نظامی و لشکرآرایی پی برده بودند. چنانکه چند سالی قبل از شروع دوره اول جنگهای ایران و روس، چند تن از صاحبمنصبان روسی را که تصادفا به آذربایجان آمده بودند در جهت اصلاح قشون آذربایجان و اقتباس اصول نظام لشکری اروپایی به خدمت گرفت و در این راه از آنها استفاده کرد ولی این کار به علت بروز جنگ بین ایران و روسیه متوقف شد. بهنظر میرسد که با شروع جنگ ایران و روس نایبالسلطنه بیش از پیش به ضعف کشور خود پی برده باشد.