ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه
خیلی بعید بهنظر میرسد که اولین دولت از دل یک قرارداد صریح اجتماعی برخاسته باشد؛ البته اگر مساله اصلی محرک آن آشکارا اقتصادی باشد؛ مثل حمایت از حقوق مالکیت یا تهیه کالاهای عمومی. جوامع قبیلهای «مساواتگرا» هستند و در چارچوب گروههای خویشاوندی نزدیک و در هم تنیده، بسیار آزاد. در عوض، دولتها زورگو، سلطهطلب و سلسله مراتبی هستند و به همین دلیل است که فردریش نیچه دولت را «خونسردتر از تمام غولهای خونسرد» میداند. میتوانیم یک جامعه قبیلهای آزاد را تصور کنیم که اقتدار را تنها تحت شدیدترین فشارها مانند خطر قریبالوقوع حمله و نابودی از سوی یک مهاجم خارجی به دیکتاتور واحدی تفویض میکند یا اگر یک بیماری همهگیر احتمالا در پی نابودی اجتماع باشد آن اقتدار را به یک چهره مذهبی تفویض کند. در واقع دیکتاتورهای روم طی دوران جمهوری مانند زمانی که پس از نبرد کانای [Battle of Cannae: یک نبرد بزرگ از دومین جنگ کارتاژ است که در روز دوم اوت ۲۱۶ قبل از میلاد در پولیا، جنوب شرق ایتالیا رخ داد. در این نبرد، ارتش کارتاژ، تحت فرماندهی هانیبال توانست به شکلی قاطع، ارتش روم را که بر آنها برتری عددی داشت شکست دهد. حدود ۶۰ تا ۷۰ هزار رومی در آن روز کشته یا اسیر شدند. از نظر تعداد نفرات کشتهشده در یک روز، این نبرد تقریبا در جایگاه سیام قرار میگیرد] در ۲۱۶ قبل از میلاد شهر در محاصره هانیبال بود به این شکل انتخاب میشدند. اما این بدین معناست که محرک واقعی شکلگیری دولت خشونت یا تهدید به خشونت است که قرارداد اجتماعی را بهعنوان ابزاری صرفا کارآمد و نه هدفی غایی مورد استفاده قرار میدهد.
دولت به مثابه یک پروژه مهندسی آب محور
گونهای از نظریه قرارداد اجتماعی- که جوهرهای غیرضروری زیادی مصروف آن شده است- نظریه «آب محوری» دولت از سوی کارل ویتفوگل است. ویتفوگل، مارکسیست سابقی که ضدکمونیست شد، نظریه شیوه تولید آسیایی مارکس را بسط داد و تبیینی اقتصادی برای ظهور دیکتاتوریهای خارج از مدار غرب ارائه داد. او استدلال کرد که محرک ظهور دولت در بین النهرین، مصر، چین و مکزیک نیاز به آبیاری وسیع مقیاس بود که فقط میتوانست از سوی یک دولت بوروکراتیک متمرکز مدیریت شود. مشکلات بسیاری درمورد فرضیه آب وجود دارد. بسیاری از پروژههای اولیه آبیاری در مناطق دارای دولتهای نوپا کوچک بوده و در بعد محلی اداره میشدند. تلاشهای بزرگ مهندسی مانند «کانال بزرگ» در چین تنها پس از آنکه یک دولت قوی ساخته شد، انجام گرفتند و بنابراین پیامد و نه دلایل شکلگیری دولت بود. برای اینکه فرضیه ویتفوگل درست از آب در آید، باید گروهی از قبایل را تصور کنیم که روزی گرد هم آیند و به یکدیگر بگویند «اگر آزادی دوست داشتنیمان را به یک دیکتاتور واگذار کنیم میتوانیم ثروتمندتر شویم؛ دیکتاتوری که مسوول مدیریت پروژه بزرگ مهندسی آبیاری باشد که مانند آن را دنیا هرگز ندیده است. ما آن آزادی را نه فقط برای دوام آن پروژه که برای تمام دورانها واگذار میکنیم؛ زیرا نسلهای آینده به یک پروژه مدیریتی خوب هم نیاز خواهند داشت.» اگر این سناریو منطقی بود، اتحادیه اروپا باید مدتها پیش به دولت تبدیل میشد.
تراکم جمعیتی
«استر بوسراپ» مردمشناس استدلال کرده است که افزایش جمعیت و تراکم بالای جمعیت محرکهای مهم نوآوری در فناوری بوده است. جمعیتهای متراکم پیرامون سیستمهای رودخانهای در مصر، بینالنهرین و چین موجب شکلگیری نظامهای فشرده آبیاری شد که شامل آبیاری بزرگ مقیاس، محصولات جدید با بازدهی بالا و دیگر ابزارها میشد. تراکم جمعیتی با مجاز ساختن تخصص و تقسیم کار میان فرادستان و گروههای غیرفرادست شکلگیری دولت را ترویج میکند. جوامع گلهوار یا قبیلهای دارای تراکم جمعیتی پایین با دوری جستن از یکدیگر و جدا شدن تکهها از یکدیگر آنگاه که درک کنند نمیتوانند همزیستی داشته باشند، میتوانند نزاع را کاهش دهند. جمعیتهای متراکم در مراکز شهری تازه ایجاد شده این گزینه را ندارند. کمبود زمین یا دسترسی به منابع مشخص عمومی و کلیدی بسیار محتمل است که نزاعها را برانگیزد که در این صورت ممکن است اشکال متمرکزتری از اقتدار سیاسی برای کنترل را بطلبد.اما حتی اگر تراکم جمعیتی شرطی لازم برای شکلگیری دولت باشد، هنوز با دو سوال پاسخ داده نشده مواجه هستیم: چه چیزی باعث میشود تراکم جمعیتی در وهله اول افزایش یابد؟ و سازوکار مرتبط ساختن جمعیتهای متراکم به دولتها چیست؟ بهنظر میرسد اولین سوال یک پاسخ مالتوسی ساده دارد: افزایش جمعیت با ابداعات تکنولوژیک مانند انقلاب کشاورزی رخ میدهد که این هم به نوبه خود ظرفیت تولید یک قطعه زمین را به شدت افزایش میدهد و به تبع آن، موجب میشود والدین به فرزندآوری بیشتر بپردازند. مشکل این است که تعدادی از جوامع جمعآوری- شکار زیر ظرفیت تولید بلندمدت محیطی محلیشان عمل میکنند.