بخش سی و نهم
ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه
حجم مطلوبی از نظریهپردازی در مورد اهمیت حقوق مالکیت خصوصی به آن چیزی مربوط است که «تراژدی منابع مشترک» خوانده میشود [tragedy of the commons: تراژدی منابع مشترک به حالتی اشاره دارد که یک منبع مشترک تجدیدناپذیر بین تعداد زیادی از انسانها وجود داشته باشد و ایشان در برابر این تصمیم قرار بگیرند که تا چه اندازه از آن منبع مشترک استفاده کنند. منبع مشترک میتواند میزان ماهی موجود در اقیانوسها و دریاها باشد که کسی از تعداد دقیق آنها اطلاع ندارد، میتواند جنگلی باشد که از چوب درختانش استفاده میشود یا هر چیز دیگری باشد که مصرف بیرویه از آنها موجب به خطر افتادن پایداری آنها میشود. در این شرایط افراد در برابر این دوراهی قرار میگیرند که آیا برای حفظ منابع در بلندمدت از برداشتهای خود بکاهند، یا اینکه برای بالا بردن منافع خود و پیشگیری از عقبافتادن از دیگرانی که درحال استفاده از آن منبع هستند و دیر یا زود آن را به پایان میرسانند، به برداشت حداکثری از آن بپردازند]. مالکیت «چراگاهها» در دهکدههای قدیمی انگلیس «جمعی» و متعلق به عموم ساکنان روستا بود؛ از آنجا که نمیشد مانع دسترسی همگان به این مزارع که منابعش تمام شدنی بود- شد، آنها بیش از اندازه مورد استفاده قرار گرفته و بیارزش و بیفایده میشدند. راهحل برای خطر این کمبودها و تهی شدنها و تمام شدنها همانا تبدیل منابع مشترک به مالکیت خصوصی بود، که در این صورت مالکان انگیزهای قوی برای سرمایهگذاری در حفظ و بهرهبرداری از این منابع به شکل بلندمدت و پایدار مییافتند. «گَرتهاردین» در مقالهای تاثیرگذار استدلال کرد که تراژدی منابع مشترک در مورد بسیاری از منابع جهانی مانند هوای پاک، ماهیگیری و امثال آن مصداق دارد و اینکه در فقدان مالکیت خصوصی یا قواعد سفت و سخت، این منابع مورد بهرهبرداری بیش از اندازه قرار گرفته و بیفایده و بیخاصیت میشوند.
در بسیاری از مباحث غیرتاریخی معاصر مربوط به حقوق مالکیت، این احساس به آدمی دست میدهد که در غیاب حقوق مالکیت فردی مدرن، انسانها همواره با نسخهای از تراژدی منابع مشترک مواجه بودند که در آن مالکیت عمومی یا جمعی انگیزهها برای استفاده از مالکیت به شکل موثر را تضعیف میکرد. در این صورت فرض میشد که ظهور حقوق مالکیت مدرن یک موضوع مربوط به عقلانیت اقتصادی است که در آن افراد در میان خودشان چانهزنی میکردند تا منابع مشترک را تقسیم کنند، بسیار شبیه روایت هابز از ظهور لویاتان از دل وضع طبیعی. یک مشکل دوگانه یا دو سطحی در مورد این سناریو وجود دارد. مشکل اول این است که بسیاری از شکلهای جایگزین مالکیت متعارف پیش از ظهور حقوق مالکیت مدرن وجود داشتند. درحالیکه این اشکال مالکیت ارضی ممکن است همان انگیزهها برای استفاده کارآمد از آنها را مانند همقطاران مدرنشان بهدست ندهند، تعداد معدودی از آنها منجر به چیزی مثل تراژدی منابع مشترک شد. مشکل دوم این است که نمونههای بسیار زیادی از حقوق مالکیت مدرن وجود ندارد که همزمان و به شکل صلحآمیز از دل فرآیند چانهزنی بیرون آمده باشد. روشی که حقوق مالکیت متعارف به حقوق مالکیت مدرن ارزانی داشت بسیار خشنتر بود و «قدرت» و «فریبکاری» نقش بزرگی ایفا کرد.
خویشاوندی و مالکیت خصوصی
اَشکال اولیه مالکیت خصوصی نه بهدست افراد که بهدست دودمانها یا گروههای خویشاوندی بود و بیشتر انگیزهشان هم نه فقط اقتصادی بلکه مذهبی و اجتماعی هم بود. اشتراکیسازی اجباری در شوروی و چین در قرن بیستم بهدنبال این بود که عقربه ساعت را به گذشتهای خیالی بازگرداند که هرگز وجود نداشت؛ گذشتهای که در آن مالکیت مشترک بهدست غیرخویشان بود. خانوارهای یونانی و رومی دو چیز داشتند که آنها را به یک قطعه مشخصی از املاک و مستغلات پیوند میزد: آتشدانی با آتش مقدسش که در آن خانه و مقابر اجدادی همان اطراف وجود داشت. زمین مطلوب بود اما نه بهخاطر پتانسیل تولیدیاش بلکه به این خاطر که جایی بود که نیاکان مرده و آتشدان ثابت خانواده در آن وجود داشت. مالکیت باید خصوصی میبود: نمیتوان به غریبهها یا دولت اجازه نقض آرامگاه نیاکان فرد را داد. از سوی دیگر، این اشکال اولیه مالکیت خصوصی فاقد ویژگی برجسته آن چیزی بودند که ما امروز آن را به مثابه مالکیت مدرن مینگریم: حقوق بهطور کلی قابل انتفاع بودند (یعنی آنها حق استفاده از زمین را واگذار میکردند اما نه مالکیت آن را) و این امر کار را برای افراد جهت فروش آن یا غیر آن غیرممکن میساخت. مالک همان موجر واحد نیست، بلکه اجتماعی از خویشان زنده و مرده است. دارایی به منزله نوعی از اعتماد به نمایندگی از نیاکان مرده و فرزندان متولد نشده حفظ میشد؛ اقدامی که مشابهتهایی در بسیاری از جوامع معاصر دارد. همانطور که در اوایل قرن بیستم یک بزرگ نیجریهای گفت: «من تصور میکنم که زمین به خانواده عظیمی تعلق دارد که بسیاری از اعضایش مردهاند، معدودی زندهاند و شمار فراوانی هنوز متولد نشدهاند.» بنابراین دارایی و خویشاوندی ارتباط نزدیکی با هم یافتهاند: دارایی شما را قادر میسازد که نه تنها از نسلهای قبلی و بعدی خویشاوندان مراقبت کنید بلکه از خودتان هم از طریق اجداد و فرزندانتان که میتوانند بر رفاه شما اثر بگذارند مراقبت کنید.
ارسال نظر