ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه
از اصطلاحات «قبایل»، «طوایف»، «خویشان» و «دودمانها» برای توصیف مرحله بعدی سازماندهی اجتماعی فراتر از «دسته» (band) استفاده میشود. از این اصطلاحات اغلب با دقتی قابل وصف استفاده میشود، حتی از سوی انسانشناسانی که درآمدشان بسته به مطالعه آنهاست. ویژگی مشترک آنها این است که آنها اول «تکهتکه» هستند و دوم، مبتنی بر اصل تبار مشترک. «امیل دورکیم»، جامعهشناس، از عبارت «تکهتکه» برای اشاره به جوامعی استفاده کرد که مبتنی بر تکثیر واحدهای اجتماعی مشابه کوچک مقیاس بودند بسیار شبیه به تکهها یا قطعهها در کرم خاکی [دورکیم معتقد بود که جوامع ابتدایی «تکهتکه» بودند و فقط از حاصل جمع گروههای خویشاوندی در قالب طوایف و قبایل تشکیل میشدند. این گروههای بزرگتر مثل طوایف و قبایل از انسجام واقعی اندکی برخوردار بودند زیرا هریک از واحدها میتوانستند در حیات و شکار و کشاورزی «خودبسنده» باشند. بنابراین، جامعه به قطعههای مشابهی تقسیم میشد و میتوانست همچون کرم خاکی به راحتی به حیات خود ادامه دهد]. چنین جامعهای میتواند با افزودن تکهها یا قطعههایی رشد کند اما ساختار سیاسی متمرکز کلی نداشت و مشمول تقسیم کار مدرن و آنچه او همبستگی «ارگانیک» مینامید نبود. در یک جامعه توسعه یافته، هیچکس «خود بسنده» یا «خودکفا» نیست؛ هرکس از طریق جامعه به طیف گستردهای از مردمان دیگر وابستگی مییابد. بسیاری از مردم در جوامع توسعه یافته نمیدانند چگونه موادغذایی خود را تولید یا خودروهای خود را تعمیر کنند یا تلفنهای همراه خود را بسازند. در عوض، در یک جامعه تکهتکه، هر «تکه» یا «قطعه»ای یک واحد خودبسنده است که میتواند خود را تغذیه کرده، برای خود لباس تهیه کند و به دفاع از خویش بپردازد و بنابراین با آن چیزی مشخص میشود که دورکیم آن را همبستگی «مکانیکی» نامید. این تکهها میتوانند بهخاطر اهدافی مشترک گرد هم آیند مانند دفاع از خود اما از سوی دیگر برای بقا وابسته به یکدیگر نیستند؛ هیچکس نمیتواند در همان سطح عضو بیش از یک تکه باشد. در جوامع قبیلهای، این واحدها مبتنی بر اصل و تبار مشترک هستند. اساسیترین واحد دودمان است؛ گروهی از افرادی که تبار خود را به نیایی مشترک میرسانند که ممکن است چند نسل قبلتر زندگی کرده باشد. در ترمینولوژی مورد استفاده از سوی انسانشناسان، تبار میتواند «تکسویه» [unilineal descent: تباری که در آن نسل و نسب یک فرد یا از طریق مادر مشخص میشود، یا پدر؛ تبار تکسویه] یا «دو سویه» [ cognatic descent: تباری که در آن نسل و نسب یک فرد هم از طریق مادر مشخص میشود هم پدر؛ تبار دو سویه] باشد. در مورد اول، تبار منحصرا از طریق پدر مشخص میشود و به آن «پدر دودمانی» میگویند یا منحصرا از طریق مادر مشخص میشود که به آن «مادر دودمانی» میگویند. در عوض، در نظامهای تبارشناختی دو سویه، تبار میتواند از طریق یکی از والدین یا هر دو ردیابی و مشخص شود. «لحظه تامل» [moment’s reflection: اظهارنظری الهامبخش یا انگیزهبخش که ارزش تامل را دارد] نشان خواهد داد که جوامع تکهتکه تنها در شرایط تبار تکسویه میتوانند رخ نمایند. برای اینکه این تکهها بتوانند مستقل یا غیرهمپوشان باشند، [تبار] هر کودکی باید بهطور انحصاری یا به تبار گروهی مادری یا به تبار گروهی پدری برسد. رایجترین شکل سازماندهی دودمانی- که در چین، هند، خاورمیانه، آفریقا، اقیانوسیه، یونان، روم و در میان قبایل بربری که اروپا را فتح کردند متداول بود- آن چیزی بود که رومیها آن را «agnatio» و انسانشناسان پس از آنها آن را «agnation» یا «تبار پدرسویی» مینامیدند. پدرسویی همانا ردیابی تبار مشترک انحصارا از طریق نسل مرد است.
وقتی زنی ازدواج میکند، گروه تباری خود را ترک کرده و به گروه تباری همسرش میپیوندد. در نظامهای تبار پدرسویی چین و هند، این یعنی گسستن تقریبا کامل پیوندهایش با خانواده به دنیا آورنده و زادگاه محل تولدش. از اینرو، ازدواجها اغلب لحظهای غمآلود برای والدین زن است که جبران آن فقط با جهیزیهای [قیمتی] میسر میشود که برای دخترشان [از سوی مرد] پرداخت میشود. زن هیچ جایگاهی در خانواده مرد ندارد تا زمانی که فرزند پسری برای او به دنیا بیاورد. در آن زمان، او کاملا در دودمان و خانواده همسر ادغام میشود و در مقبره اجدادی شوهرش نیایش کرده و به قربانی میپردازد و از وراثت آینده فرزندش محافظت میکند. درحالیکه «تبار پدرسویی» تاکنون متداولترین شکل تبار بوده اما تنها شکل از تبار تکسویه نیست. در یک جامعه «مادر دودمانی»، تبار و وراثت از طریق خانواده مادر ردیابی و رصد میشود. جوامع «مادر دودمانی» همان جوامع «مادرسالار» نیست که در آن زنان قدرت را در دست دارند و بر مردان مسلط هستند؛ بهنظر نمیرسد هیچ مدرکی وجود داشته باشد [دال بر این]که یک جامعه راستین مادرسالار هرگز وجود داشته است. «مادر دودمانی» آشکارا به این معناست که این شوهر است که به محض ازدواج گروه تباری را ترک و به گروه تباری همسرش ملحق میشود. قدرت و منابع هنوز تا حد زیادی به دست مردان کنترل میشود؛ چهره اقتدار در خانواده اغلب برادر زن است تا پدر بیولوژیکی فرزند. درحالیکه جوامع «مادر دودمانی» نادرتر از جوامع «پدردودمانی» هستند اما همچنان در بسیاری از نقاط جهان در آمریکای جنوبی، ملانزی، آسیای جنوب شرقی، جنوب غرب ایالاتمتحده و آفریقا یافت میشوند. «المان سرویس» خاطرنشان میکند که آنها معمولا تحت مجموعه شرایط محیطی خاصی مانند «باغداری غرقابی» یافت میشوند که در آن باغداری عمدتا به دست زنان انجام میگیرد، اگرچه این نظریه گزارشی از این نمیدهد که چرا «هوپیس»های صحرای جنوب غرب آمریکا «مادر دودمانی» یا «زنسپار» هستند.
ارسال نظر