در عصر مائوئیستی، وقتی وضعیت ثبات حاصل کرد، رهبران چین روابطی با جهان درحال توسعه و با شوروی و آمریکا به هم زدند.

به‌‌دلیل فقر و انزوای سیاسی چین، رهبران این کشور در عصر مائو تعامل اندکی با سازمان ملل و موسسات مهم دیگر نظام بین‌الملل داشتند. با این حال، اندیشه و عمل دیپلماتیک چین به‌دنبال شناسایی آمریکا و شروع اصلاحات و سیاست بازگشایی درها در اواخر دهه ۷۰ تغییر چشمگیری یافت. چین وارد سازمان ملل شد، نقش خود را در تجارت بین‌الملل بسط داد و نفع بیشتری در طرح‌های بین‌المللی یافت. به‌طور کلی، وقتی مقام‌های چینی اصرار می‌کنند که این کشور «حامی نظم بین‌المللی است»، به‌طور خاص به مشارکت چین در سازمان‌های مستقری مانند سازمان ملل، WTO و حمایت این کشور از بسیاری از قوانین و معاهدات بین‌المللی اشاره می‌کنند. در مقایسه، رهبران و متفکران چین منتقد هنجارها و ارزش‌های لیبرالی هستند که پشتیبان نظم بین‌المللی به منزله «ایدئولوژی سیاسی» غربی است. «نیو شین چون» [Niu Xinchun]، محقق موسسه چینی «روابط بین‌الملل معاصر در وزارت امنیت دولت» (CICIR)، توضیح داد که چین «به‌طور موفقیت‌آمیزی در نظام اقتصادی بین‌المللی ادغام شده» اما به «دشواری‌های روزافزون این ادغام سیاسی و ایدئولوژیک» اشاره کرد.

 او ایدئولوژی سیاسی مدافع نظم بین‌المللی را ایدئولوژی غربی توصیف می‌کند که مطابقت زیادی با نیازهای قدرت‌های درحال ظهور ندارد. به‌عنوان مثال، او آنچه را ترجیح غرب برای «هژمونی» با آنچه ترجیح کشورهای غیرغربی برای «موازنه قوا» می‌نامید و نیز [ترجیح] «سرمایه‌داری» به «سوسیالیسم» و دیگر الگوهای اقتصادی و «دموکراسی» با «اقتدارگرایی» و دیگر روش‌های حکمرانی را مورد مقایسه قرار داد. «نیو» با انعکاس یک سوء ظن گسترده در تفسیر رسانه‌های چینی و نوشته‌های آکادمیک، ایالات‌متحده را به تلاش برای «حل ساختن چین و مهار» این کشور از طریق ایدئولوژی سیاسی غربی‌اش متهم می‌کند. در این زمینه کلی، ما مجموعه‌ای از «تم»های گسترده را در اظهارات رسمی چین درخصوص نظم بین‌المللی می‌یابیم.