بخش بیستوچهارم
افسانه «نوسازی اقتدارگرا»
تعریف نظم بینالمللی
برای درک نگرش چین در مورد نظم بینالمللی پساجنگ، ابتدا باید تعریف کنیم که منظور ما از این عبارت چیست. «نظم، الگویی باثبات و ساختارمند از روابط میان دولتها است که شامل ترکیبی از بخشهاست که این بخشها طیفی از هنجارهای نوظهور تا نهادهای قاعدهساز و تا سازمانهای سیاسی بینالمللی یا رژیمها را در بر میگیرد.» نظم با این خصلت ساختارمند و مقرر از مفهوم عمومیتر نظام بینالمللی متمایز میشود. «جی. جان ایکنبری» هم نظم را به منزله مجموعهای از «ترتیبات حاکم میان دولتها» تعریف میکند که «شامل قواعد و اصول بنیادین و نهادها میشود.» ما این پروژه [مقاله پیش رو] را که بیشتر به تاثیرات رفتار دولت بر عناصر خاص هنجاری و نهادین الگوی فعلی روابط مربوط است شروع میکنیم یعنی آنچه «نظم نهادین» نامیده میشود.
نظم نهادین [institutional order] شامل عناصری مانند سازمانهای مهم بینالمللی - از جمله سازمان ملل، صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی- میشود که انجمنهایی (forums) برای گفتوگو و اقدام جمعی و مدیریت مسائل کلیدی فراهم میآورد مانند: ثبات مالی؛ مجموعه بزرگی از معاهدات، توافقها و کنوانسیونهای چندجانبه که قواعدی بر مسائلی وضع میکنند که طیفی از تجارت تا حقوق بشر را شامل میشود؛ و شبکههایی از سازمانهای غیررسمی. به معنایی بلندمدت، این [نظم] همچنین تاثیرات اجتماعیپذیری [socialization effects] و هنجارهای رفتاری را که در ارتباط با نظم نهادین بهوجود میآید، در هم میآمیزد.
با این حال، بهطور فزایندهای آگاه شدهایم که خصلت کامل نظم پساجنگ دو جنبه را فراتر از فهرست نهادهای اصلیاش انعکاس میدهد. اول، این نظم تجلی اصل وسیعتر چندجانبهگرایی است که مدتها مشخصکننده نگرش آمریکا به سیاست جهان بود. براساس تعریف «جان راجی» [John Ruggie]، نظم چندجانبه «تجلی قواعد رفتاری است که معمولا – به جای آنکه به شکل تبعیضآمیز اعمال شود- برای تمام کشورها قابل اجرا و کاربرد هستند.» این نظم منافع مشترک میان دولتها را به رسمیت میشناسد و سازوکارهایی برای «اقدام مشترک» بهدست میدهد. ارزش نظم تا حدودی بر اهمیت بالقوه این نگرش بزرگتر و درجهای که حوادث واقعی به بخشی از وعده خود دست یافتهاند نهفته است. عنصر تاثیرگذار دیگر نظم پساجنگ در بطن گروه «دولتهای همفکر» [like-minded states] نهفته است؛ گروهی که حامی درجهای از نظم مشترک بوده و در کنار هم حجمی جدی از قدرت و هدف در حوزه بینالمللی را نشان میدهند. نظم نهادین به رشتهای رابط برای گروهی از دولتهای عمدتا همفکر تبدیل شده که حول گروهی از دموکراسیهای دارای ارزش مشترک [value-sharing democracies] ساخته میشوند. این گروه به تدریج شکلی ناقص و جنینی از جامعه بینالمللی را با فهمی بسیار واقعی برای سرنوشت مشترکشان، مزایای همکاری در صورت امکان و هزینههای اقدام تهاجمی یا خودخواهانه نشان میدهد. نتیجهاش، ظهور حجمی اساسی از کشورها بوده که کششی جاذبهوار [gravitational pull: در برخی ترجمهها به معنای «کشش گرانشی» هم آمده است] با نفوذ غیرمستقیم جهانی را ایجاد میکنند. وقتی با شرایط برای پیوستن به گروه اصلی ترکیب شود، این وضعیت میتواند اولویتها و رفتار را تحتتاثیر قرار دهد.
بنابراین، وقتی ما نظم پساجنگ را درک کنیم، این پروژه لااقل سه جزء مهم در ذهن خواهد داشت: نهادهای خاص آن، قواعد و هنجارها («نظم نهادین»)؛ راهها و روشهایی که در آن اصل و عمل چندجانبهگرایی سیاست جهانی را شکل میدهد؛ و نفوذ جذاب و گاهی اجباری مجموعه مسلطی از دولتهای دارای ارزش مشترک که نمایاننده حضور اساسی نظم است. اثرات واقعی هر نظم بینالمللی تنها میتواند با ملاحظه یا در نظر گرفتن این آمیزش اجزا درک شود: نظم نهادین؛ اصول سلوک یا رفتار دولتیای که این نظم بازتاب آن است و ترجیحات یا اولویتهای ترکیبی جامعهای از دولتها که عضویت آن را تشکیل میدهند. این سه عنصر اگر با هم در نظر گرفته شوند آن چیزی را تشکیل میدهند که باید به منزله نظم جهانی غالب ادراک شوند. در نهایت، این تحقیق همچنین نشان داده است که نظم بینالمللی کلیدی پساجنگ میتواند به شکل مفیدی به منزله تعدادی از خردهنظمهای خاصی [specific suborders] درک شود که هر یک خصایص خاص خود و درجاتی از نفوذ را دارند. این خردهنظمها لااقل شامل سه خردهنظم اقتصادی متفاوت هستند: نظم تجاری، نظم مالی و پولی، نظم توسعهای. لااقل سه خردهنظم امنیتی هم هست: نظم عدم تجاوز مبتنی بر منشور سازمان ملل؛ نظم امنیتی چندجانبه ساخته شده بر پایه منافع مشترک در حوزههایی مانند منع اشاعه و مقابله با دزدی دریایی؛ سیستم ائتلافهای آمریکاییمحور. همچنین یک نظم ارزشهای لیبرال جهانی هم وجود دارد که عمدتا شامل کنوانسیونهای حقوق بشری و هنجارهای غیررسمی است که پشتیبان بسیاری از نهادهاست.
یکی از مهمترین یافتههای این تحقیق این است که چین به شکل متفاوتی به بسیاری از این اجزا نزدیک میشود. این کشور منافع متفاوتی در داخل و چشماندازهای مختلفی با توجه به چندین خردهنظم دارد مانند نظم سیاسی جهانی مبتنی بر تضمینهای حاکمیتی و عدم تجاوز که در منشور سازمان ملل بازتاب یافته و نیز سیستم دوایر، کمیتهها و معاهدات وابسته به سازمان ملل؛ نظم تجاری جهانی؛ نظم مالی و پولی؛ نظم امنیتی چندجانبه مانند معاهدات منع اشاعه و همکاری در زمینه مبارزه با تروریسم؛ نظم امنیتی آمریکاییمحور متشکل از سیستمهای ائتلافی منطقهای و جهانی.
ارسال نظر