نبرد می‌تواند فراتر از منطقه برود. حتی اگر تسلیحات هسته‌ای هم مورد استفاده قرار نگیرند اما چین ممکن است روش‌های دیگری برای حمله به دارایی‌های آمریکا بیابد. تا زمانی که جنگ همچنان فراگیر باقی بماند، «تخریب» و «مضیقه‌ها» می‌تواند بر آتش عزم دو طرف دمیده و بر شدت بسیج نیروها بیفزاید. به‌طور خلاصه، مدت زمان و شدت جنگ ممکن است از حد بگذرد. اگر چنین شود، خسارات و هزینه‌ها برای هر دو طرف بیشتر خواهد شد و نتیجه دیگر به نفع چین نخواهد بود.  

سیستم‌های ضددسترسی و منع منطقه‌ای چین کسب «برتری»، «استیلا» و «پیروزی» در عملیات نظامی را برای آمریکا – حتی در یک جنگ طولانی- به‌شدت دشوار می‌سازد. با این وجود اگر ایالات‌متحده مایل به نبرد باشد، چین نمی‌تواند انتظار پیروزی نظامی را داشته باشد. از این‌رو هر دو طرف می‌توانند با چشم‌انداز بن‌بست نظامی بی‌نهایت پرهزینه مواجه شوند. این نتیجه تلویحا به این معنا است که سیاست داخلی و مولفه‌های بین‌المللی و به‌ویژه اقتصادی می‌توانند در مورد این جنگ تصمیم بگیرند که همه اینها در یک جنگ طولانی و شدید به نفع آمریکا خواهند بود:

* اگرچه جنگ به اقتصاد هر دو کشور لطمه می‌زند اما لطمه به اقتصاد چین بدتر و شدیدتر خواهد بود (شاید ۲۵ تا ۳۵ درصد از GDP پس از یک‌سال). از آنجا که بیشتر منطقه غرب پاسیفیک یک منطقه جنگی خواهد شد، تجارت چین با منطقه و بقیه نقاط دنیا کاهش قابل‌ملاحظه‌ای خواهد داشت. از دست رفتن تامین انرژی چین از طریق دریا می‌تواند بسیار «مُضر» باشد. اگرچه مصرف، سهم اندکی در اقتصاد چین دارد تا آمریکا، انتظار افزایش آن می‌رود و اقتصاد چین را در برابر انقباض بیشتر در موقع جنگ آسیب‌پذیر می‌سازد.

* به لحاظ سیاسی، یک نبرد طولانی- به‌ویژه اگر از لحاظ نظامی شدید و به لحاظ اقتصادی تنبیه‌کننده باشد- می‌تواند چین را در معرض شکاف داخلی قرار دهد (مانند مسائل مالیاتی و محک‌زدن دولت).

* ورود ژاپن و- تا حدی کمتر- دیگر شرکای آمریکا در منطقه می‌تواند نفوذی قابل‌توجه بر عملیات نظامی برجا بگذارد. واکنش‌های روسیه، هند و ناتو کمتر مهم است، با این حال تلاش‌های ناتو برای حفظ امنیت در دیگر مناطق (لااقل اروپا، اگر نخواهیم بگوییم خاورمیانه)می‌تواند مجوز تعهد بزرگتر قوای آمریکایی به جنگ با چین را صادر کند. ترکیب واکنش‌های بین‌المللی می‌تواند خسارت‌های چین را در یک جنگ شدید و طولانی (با وجود ارتقای سیستم‌های ضددسترسی و منع منطقه‌ای) افزایش دهد.

به‌طور خلاصه، چین - با وجود روندهای نظامی که مطلوب و مدافع این کشور است- نمی‌تواند پیروز شود و ممکن است در یک جنگ شدید با آمریکا در سال ۲۰۲۵ (به‌ویژه اگر ادامه یابد) بازنده شود. افزون بر این هزینه‌های اقتصادی و خطرات سیاسی چنین جنگی می‌تواند ثبات چین را به خطر افکنده، توسعه‌اش را پایان دهد و مشروعیت دولت را تضعیف کند. با این حال در بحبوحه جنگ، قابلیت‌های نظامی، انگیزه‌ها و طرح‌های هر دو طرف، یک جنگ شدید، طولانی و به‌شدت پرهزینه را می‌تواند به احتمالی متمایز تبدیل کند.  دلایل بی‌شماری وجود دارد که آمریکا نباید خواهان چنین جنگی باشد و مهم‌ترین دلیل همانا خسارت‌های نظامی و هزینه‌های اقتصادی عظیم و عواقب لطمات ویرانگر به چین است. چنین چشم‌اندازی اهمیت تامل در مورد چگونگی کنترل و محدود کردن نبردی که می‌تواند به خشونت بگراید را برای آمریکا و چین برجسته می‌سازد که پرتوی می‌تاباند بر اصول و رویه‌های کنترل و ارتباطات سیاسی.

توصیه‌ها

یافته‌ها تایید‌کننده چیزی است که به‌طور گسترده‌ای در مورد آن فکر می‌شود: جنگ چین و آمریکا آنقدر ویرانگر است که هر دو طرف باید اولویت بالایی را به اجتناب از آن بدهند. اگرچه این چشم‌اندازها جنگ پیش‌بینی شده را بسیار غیرممکن می‌سازد اما این چشم‌اندازها مدیریت بحران فردی و موثر دوجانبه و دیگر اقدامات را برای اجتناب از سوءتفاهم و اشتباهات تجویز می‌کند. از آنجا که آمریکا قادر به کنترل، پیروزی یا اجتناب از خسارت‌های چشمگیر و هزینه‌های یک جنگ شدید نخواهد بود اما باید در برابر خودکار بودن در اجرا و انجام حملات فوری به سیستم‌های ضددسترسی و منع منطقه‌ای خویشتن‌داری به خرج داده و طرح‌ها و ابزارهایی برای جلوگیری از خصومت‌ها و تبدیل آنها به خصومت‌های شدید داشته باشد. برقراری تمهیدات «تضمین‌های بی‌خطر» ضامن تصدیق و تایید سیاسی قطعی و آگاهانه برای عملیات سیاسی است. به این ترتیب، در یک جنگ شدید و حتی در یک جنگ طولانی و شدید چین چیز بیشتری برای باختن دارد. با وجود روندهای نظامی مطلوب اما چین هم به اندازه آمریکا برای جلوگیری از اجرای اتوماتیک طرح‌های نظامی برای یک ضدحمله تیز و فوری مانند نیاز موازی برای کنترل سیاسی یکپارچه است. باز هم، اگر هرکدام از دو دولت طرح‌های نظامی خود را برای وارد آوردن ضربه به طرف دیگر به‌کار گیرند، جنگ شدید احتمالا دنبال می‌شود. از این‌رو، برای آمریکا لازم اما غیرکافی است که به محض شروع جنگ بتواند از اجرای کامل طرح‌های نظامی خودداری کند. به همین دلیل این کشور نمی‌تواند تردیدی در وارد آوردن ضربه سخت به چین داشته باشد اگر چین چنین کند. با توجه به نهایت مجازات برای حمله یک طرف به طرف دیگر، ایجاد اعتماد دوجانبه در آغاز خصومت‌ها به همان اندازه که دشوار است می‌تواند حیاتی هم باشد. این اعتماد دوجانبه مستلزم توانایی همکاری در لحظه فشار شدید برای حمله است که در مقابل، ارتباطات سیاسی روشن، مستقیم و فوری را به همان اندازه که پس از شروع خصومت‌ها مهم است پیش از آن نیز مهم می‌سازد. غیر از اینکه رهبران سیاسی چین و آمریکا برای تخریب و نابودی نیروهای مخالف و رقیب از گزینه‌های نظامی برخوردارند، داشتن ابزارهای مشاوره و رایزنی برای مهار درگیری پیش از اینکه از کنترل خارج شود، مهم‌ترین توصیه‌ای است که تحلیلگران ارائه می‌دهند.