بخش صد و نود و یکم
نه «صلح آمریکایی» نه «صلح چینی»
تاریخ نشان میدهد که ایالاتمتحده از قابلیت استقامت سیاسی چشمگیری طی جنگ برخوردار است. چین هم میتواند آسیبپذیرتر باشد زیرا دولت چین بیشتر بر اعمال نفوذ بر احساسات مردمی از طریق رسانهها، اینترنت و دیگر کانالهای ارتباطی متکی است تا آمریکا. اگر توانایی چین در دستکاری اطلاعات، حفظ حمایت و جلوگیری از بینظمی و اخلال از میان برود، نظرات مخالف همزمان میتواند بخشهایی از جمعیت را دچار آشفتگی سازد.
وقتی هر دو کشور از خسارتها و هزینههای جنگ دچار از هم گسیختگی شوند، نظر بخشهایی از جامعه (مانند نخبگان، طبقه متوسط، کارگران و دهقانان) نسبت به رهبری بدبینانه میشود. نهتنها سرمایهها بلکه سرمایهداران هم ممکن است کشور را ترک کنند. از آنجا که آشفتگی داخلی ممکن است خطری برای رژیم نباشد اما میتواند رژیم را وادارد تا بخش زیادی از جمعیت خشمگین را سرکوب و در نهایت تیشه به ریشه مشروعیت خویش زند. خطر جداییطلبی در فرصتی نهفته است که جداییطلبان در تبت یا سینکیانگ آن را دنبال میکنند البته اگر دولت وارد جنگی خسارتآور با آمریکا شود. از آنجا که نیروهای زمینی ارتش آزادیبخش خلق و دیگر قوای امنیتی داخلی حتی احتمالا در هنگامه نبرد با آمریکا هم در دسترس باقی میمانند، رژیم قادر است جداییطلبان را تار و مار کند اما به قیمت از بین رفتن منابع و البته مشروعیت داخلی و بینالمللی آن هم در زمانی که هر دو کشور (آمریکا وچین) در شرایطی خواهند بود که میزان مشروعیت داخلی و بینالمللیشان اندک است.
با کنار هم نهادن تاثیرات سیاسی احتمالی آمریکا و چین بهنظر میرسد رهبران چین در یک نبرد کوتاه و مختصر، صرفنظر از شدت آن، با مخالفت داخلی اندکی مواجه میشوند در درحالیکه رهبران آمریکا با مخالفت شدید، حزبی و قطبیسازی از همان آغاز مواجه میشوند. افزون بر این، رهبران چینی قادر و مایل به سرکوب مخالفت داخلی هستند. اگرچه حمایتهای میهنپرستانه در هر دو طرف انتظار میرود اما در چین شدت آن بیشتر است و بیشتر هم احساس میشود بهویژه اگر بیشتر چینیها بیش از آمریکاییها احساس قدرتمندی در مورد منافع ملی در خطر خود در نبرد داشته باشند. با این حال، در هنگام یک نبرد طولانی و پر هزینه، چین میتواند با یک آشفتگی داخلی جدیتر نسبت به آمریکا مواجه شود که همین موضوع میتواند عامل سوق دادن پکن به سوی صلح باشد.
تاثیرات بینالمللی
تاثیرات بینالمللی جنگ چین و آمریکا را میتوان به منزله «دایرههای متحدالمرکز» (concentric circles) نگریست: افکار عمومی جهانی بیرونیترین بوده و چندان مهم نیستند؛ در دایره یا حلقه بعدی، پاسخهای بازیگران مهم غیرمنطقهای از جمله متحدان هر یک از طرفین؛ در مرکز و مهمتر از همه، کشورهای شرق آسیا. صرفنظر از موقعیت آنها در مورد علل، شایستگیها و طرف مدنظر در یک درگیری، کشورها و موسسات و شرکتها در سراسر جهان که ترس از لطمه اقتصادی دارند خواستار پایان فوری نبرد چین و آمریکا خواهند شد. اما این دیدگاهها بعید است که طرف متخاصم را تحتتاثیر قرار دهد. مهمتر از افکار عمومی جهان، واکنشهای دیگر قدرتها بهویژه روسیه، هند و دولتهای اروپایی (ناتو) است. هند و روسیه، قدرتمندترین همسایگان زمینی چین، احتمالا رویکرد یا همدردی و احساس یکسانی به چین و آمریکا خواهند داشت. اگرچه هند خواهان عقبنشینی از مداخله نظامی مستقیم است اما آمادگی نیروها در امتداد مرزهایش را افزایش خواهد داد بهویژه اگر احساس کند که منافع حیاتیاش تحتتاثیر قرار خواهد گرفت. این ممکن است انگیزهای برای چین باشد که نیروهای زمینی ارتش آزادیبخش خلق را به کاری مشابه وادارد (که به هیچ شکلی بهشدت علیه قوای آمریکایی بهکار گرفته نخواهند شد).
روسیه بیشتر به یک «آتو» یا «کارتبازی» (wild card) میماند. اگرچه این کشور فاقد ظرفیت انجام عملیات نظامی موثر در غرب پاسیفیک است، اما این کشور میتواند از گرفتاری آمریکا در پاسیفیک بهرهبرداری کرده و تهدید کشورهای اروپایشرقی (مانند اوکراین) و قفقاز (مانند گرجستان) را افزایش دهد و حتی تلاش کند تا کشورهای بالتیک را با وجود عضویت در ناتو بترساند. احتمال دیگر- که کمتر محتمل است اما اهمیت بسیار چشمگیری دارد- این است که روسیه میتواند از فرصت جنگ روسیه و آمریکا استفاده کند تا موضع خود در آسیایمرکزی و سیبری را به هزینه چین تقویت کند.
ژئوپلیتیک به کنار، روسیه مشتاق است به چین کمک کند تا نفت و گاز از دست رفتهاش را – هر چند نه رایگان- تامین و کسری آن را جبران کند. افزون بر این، تسلیحات روسی میتواند جبرانکننده خسارتها و هزینههای نظامی چین باشد (مثل هواپیماها و دفاع هوایی) هرچند طول میکشد تا آنها عملیاتی شوند و بیشتر این تسلیحات ممکن است کارآیی بدی در برابر نیروهای آمریکایی داشته باشد. در مجموع، ضعف اقتصادی روسیه، محدودیتهای نظامی و خطر در حوالی یا داخل مرزهایش اهمیت حمایت از چین و احتمال یا اهمیت مداخلهاش را کاهش میدهد.
با فرض اینکه متحدان اروپایی آمریکا تصور کنند که کار ایالاتمتحده قابل توجیه است، محتمل است که به حمایت سیاسی بپردازند درحالیکه اصرار خواهند ورزید که نبرد پایان یابد تا بیش از این بدتر نشده و اقتصاد جهانی را بیش از این ویران نسازد. ناتو که نمیتواند به مداخله نظامی مستقیم روی آورد، ممکن است متعهد به حمایت از تلاشهای آمریکا برای مخالفت با تجاوزگری چین شود. یکی از مهمترین کمکهای اروپا همانا قائل شدن به حق (برای خود) یا پاسخ به هرگونه افزایش فشار روسیه بر کشورهای اروپایشرقی است. در هنگام یک نبرد طولانی، اروپا ممکن است بیمیل نباشد که به تحریم صادرات کالا، تکنولوژی و خدمات به چین روی آورد که میتواند به تلاشهای جنگی اروپا به نفع آمریکا بیفزاید.
ارسال نظر