خشونت، افراط‌گرایی و بی‌ثباتی فزونی یافته در خاورمیانه می‌تواند برای چین هم آسیب‌رسان باشد زیرا بخش زیادی از نفت خود را از این منطقه تامین می‌کند (با این حال، بیشتر این نفت نباید از مناطق جنگی عبور کند). کشورهای آسیای شرقی بیشترین خسارت را از جنگ چین و آمریکا متحمل می‌شوند: بیشتر منطقه می‌تواند به یک منطقه جنگی تبدیل شود؛ اقتصاد گسترده بازرگانی‌اش دچار رکود می‌شود؛ چین ممکن است یا به‌عنوان قدرتی مسلط یا بی‌ثبات سر برآورد؛ دستاوردهای فوق‌العاده منطقه در زمینه امنیت و رفاه مورد تهدید قرار می‌گیرد.  

پیش‌بینی‌ها درباره واکنش‌های طرف‌های سوم درحال‌حاضر مملو از ابهام است چه برسد به چند سال منتهی به ۲۰۲۵. بیشتر آن به علت و سبب جنگ بستگی دارد: برای مثال، اقدام چین برای کنترل دریاهای چین شرقی و جنوبی آن‌قدر گستاخانه هست که مداخله نیروهای مسلح آمریکا را برای تولید واکنش بین‌المللی و چشمگیر ضدچینی محتمل‌تر از درگیری بر سر تایوان سازد به‌ویژه اگر چنین به‌نظر برسد که چینی‌ها تحرک‌کننده هستند. قابل تصور است که بسیاری از دوستان آمریکا- دور یا نزدیک- از انظار غایب خواهند شد یا اینکه روسیه و کره‌شمالی به شیوه‌ای عمل خواهند کرد که به «خطرات» و «بار» نظامی آمریکا بیفزایند. با این حال، احتمال دیگر این است که کشورهای بسیاری به جنگ کشیده یا به شکلی فرصت طلبانه وارد این نزاع می‌شوند و منجر به یک «جنگ شبه‌جهانی» می‌شود. به هر روی، تصور ما این است که واکنش احتمالی‌تر بین‌المللی از سوی دولت‌های منطقه‌ای خواهد بود که – مانند ژاپن- منافع مستقیم و حیاتی برای دخیل شدن دارند که تا حد زیادی به ضرر چین است. به‌طور خلاصه، افکار عمومی جهانی مدافع توقف فوری نبرد است. روسیه ممکن است از نبرد چین و آمریکا سوءاستفاده کرده و در جاهای دیگر دست به کارهایی بزند. ممکن است این کارها یا در هماهنگی با چین باشد یا نباشد. برخی دولت‌های آسیای شرقی، به درجات متفاوت، ممکن است پشت‌سر آمریکا قرار گیرند. دخالت ژاپن می‌تواند این جنگ طولانی و شدید را برای چین پرهزینه‌تر سازد اما در عین حال می‌تواند خطرات تشدید بحران و وخامت را به‌دنبال داشته باشد. این تاثیرات بین‌المللی به نفع آمریکا تقویت خواهد شد اگر این جنگ شدید بیش از حد ادامه یابد.