فرض این است که تجارت منطقه‌ای چین تا ۸۰ درصد و تجارت جهانی این کشور تا ۵۰ درصد کاهش می‌یابد(یک دلیل که تجارت منطقه‌ای و جهانی بیش از این کاهش نمی‌یابد این است که ممکن است به کشتی‌های چینی از سوی دولت دستور داده شود که به‌کار خود ادامه دهند). تاثیرات جنگ بر چین و شهروندانش و کاهش یک سوم GDP آشکارا شدید و ماندگار خواهد بود. در مقابل، تاثیرات یک نبرد دنباله‌دار و شدید بر آمریکا و شهروندانش برابر با رکودی جدی خواهد بود.  

به شکلی حدسی‌، چین و آمریکا در برابر هزینه‌های اقتصادی در هنگامی که جنگ سایبری – که احتمالا در سطحی شدید رخ می‌دهد- از حوزه نظامی به حوزه‌های غیرنظامی تسری یابد آسیب‌پذیرتر هستند. درحالی‌که هر دو کشور بیزاری زیادی از یک جنگ سایبری «کلی» دارند و بنابراین ممکن است به‌طور متقابل از حمله به شبکه‌های کامپیوتری غیرنظامی دیگری بازداشته شوند اما توانایی مهار جنگ سایبری- وقتی شروع شود- روشن نیست.

برخی زیرساخت‌های شبکه‌ای مدافع سیستم‌های کامپیوتری چندگانه هستند و برخی سیستم‌های کامپیوتری که مدافع عملیات نظامی هستند نیز برای اهداف تجاری و سایر اهداف غیرنظامی به‌کار گرفته می‌شوند. به‌طور مثال، تامین قوای آمریکایی در یک نبرد مسلحانه‌ قابل‌توجه به شرکت‌های تدارکاتی بستگی دارد که تا حد زیادی ممکن است روی «سیستم‌های داده‌ای باز» و شاید اینترنت محور برای مدیریت و جابه‌جایی ادوات و مواد اتکا داشته باشند. آیا چین از تلاش برای تخریب و بی‌اعتبار کردن این سیستم‌ها در هنگام جنگ خودداری می‌کند؟ آیا ایالات‌متحده از حمله به سیستم‌هایی که حمل‌ونقل نیروهای چینی را پشتیبانی می‌کنند خودداری خواهد کرد؟ آیا هر دو کشور وسوسه نمی‌شوند که ارتباطات تلفنی یا کنترل ترافیک هوایی یا سیستم‌های توزیع انرژی که پشتیبان جنگ بوده را تخریب کنند یا در شبکه‌های خدمات دولتی ایجاد مزاحمت و اختلال کنند؟ به‌طور خلاصه، «آتش شکن» [firebreak: باریکه‌ای از زمین که شخم می‌شود تا سدی باشد در مقابل آتش سوزی احتمالی جنگل. در این متن احتمالا موانع موجود میان جنگ سایبری نظامی- عملیاتی با جنگ سایبری ملی- اقتصادی است] که جنگ سایبری نظامی- عملیاتی را از جنگ سایبری ملی- اقتصادی جدا می‌سازد می‌تواند ضعیف باشد؛ وقتی از آن عبور شد، جنگ سایبری غیرقابل کنترل می‌شود و بر تمام انواع زیرساخت‌های اطلاعاتی حساس، اینترنت و سیستم‌های تجاری تاثیر می‌گذارد.

به‌طور کلی، چین و آمریکا هر دو در برابر لطماتی که این جنگ سایبری غیرنظامی می‌تواند موجب شود آسیب‌پذیر هستند زیرا هر دو اقتصاد و هر دو جامعه به شدت متکی به شبکه‌های کامپیوتری هستند. برآوردهای لطمه اقتصادی برخاسته از مجموعه‌ای از حملات سایبری «بزرگ مقیاس» به آمریکا از ۷۰ تا ۹۰۰ میلیارد دلار متغیر است. چین حداقل با ۲۰۰ میلیون بیشتر کاربر اینترنتی نسبت به آمریکا به همان اندازه که آمریکا از هدف گرفتن زیرساخت سایبری غیرنظامی‌اش دچار آسیب می‌شود، چین نیز دچار آسیب می‌شود. اقتصاد چین به لحاظ داخلی و نیز با جهان خارج بسیار یکپارچه شده و این یکپارچگی و ادغام با شبکه داده‌ای بالقوه آسیب‌پذیر فعال و توانا شده است.

اختلال تجارت داخلی و خارجی ناشی از حملات سایبری می‌تواند هزینه‌های اقتصادی جنگ را برای چین بدتر سازد. هر دو کشور قادرند برای مهار تاثیرات جنگ سایبری با هم کار کنند و به اصطلاح این پارگی را رفو کنند؛ در عین حال، تاثیرات انباشته شوک‌های چندگانه در بخش‌های مختلف می‌تواند موجب کاهش قابل ملاحظه‌ای در تولید، تجارت و مصرف شود. اگرچه ما هیچ برآوردی در مورد هزینه‌های احتمالی بدتر شدن جنگ سایبری ارائه نمی‌دهیم اما روشن است که این هزینه‌ها بر هر دو طرف در هنگام نبرد شدید و طولانی چین و آمریکا می‌تواند بزرگ و گران باشد.

به‌طور خلاصه، لطمات اقتصادی ناشی از جنگ چین و آمریکا برای چین بسیار بیشتر از آمریکا خواهد بود (مگر اینکه جنگ کوتاه و خفیف باشد)، یک عدم تقارنی که احتمالا ادامه می‌یابد البته اگر تا سال ۲۰۲۵ رشد نیابد. بر خلاف توازن نظامی، به دلیل نیاز چین به بازارها و منابع جهانی، این کشور کار چندانی نمی‌تواند انجام دهد تا ریسک‌های اقتصادی جنگ با آمریکا را تقلیل دهد. یکپارچگی اقتصادی که توسعه چین را میسر ساخته است این کشور را در معرض ریسکی قرار می‌دهد که جنگ می‌تواند آن توسعه را به مرحله توقف یا تعلیق برساند. اگرچه این رویکرد می‌تواند حس پشتگرمی و قدرت نظامی چین یا تصویری که این کشور می‌خواهد از خود نشان دهد را تیره و تار ‌سازد اما این بدین معنا نیست که چین برای پرداخت چنین هزینه‌ای بی‌میل باشد یا نتواند آن را بپردازد. شکست قدرت‌های بزرگ شرایطی بدتر از این را پشت‌سر گذاشته است.

نکته پایانی: از آنجا که چین واردکننده بزرگ مواد غذایی است، مساله‌ای که مطرح می‌شود این است که در هنگامی که جنگ شدید مانع تجارت دریایی می‌شود آیا جمعیت چین در برابر گرسنگی آسیب‌پذیر است یا این کشور فکری در مورد این مساله کرده است. در حقیقت، چین ذخایر بزرگی از غلات را در هنگام حوادث فاجعه بار ذخیره کرده است. از جمله این حوادث فاجعه‌بار می‌توان به «عدم ثمردهی» (crop failure) کشاورزی یا جنگ اشاره کرد. افزون بر این، در سال‌های نرمال و معمولی، چین به لحاظ داخلی در تامین برنج و گندم – که دو قوت غذایی مهم در رژیم غذایی مردم چین است- خودکفا است. در نتیجه، به گفته بانک جهانی، خودکفایی غذایی چین در طی و پس از ۲۰۳۰ بالای ۹۰ درصد باقی خواهد ماند. چین می‌تواند به راحتی مصرف گوشت و دیگر محصولات کشاورزی را که وابسته به واردات است، کاهش دهد و همچنان برای تمام شهروندانش در هنگام درگیری غذای کافی فراهم آورد.