صادرات چین به ایالات‌متحده در سال ۲۰۱۳، معادل ۴۴۰ میلیارد دلار و واردات چین از آمریکا در سال ۲۰۱۳ حدود ۱۲۲ میلیارد دلار بود. چین دارای حدود ۷/ ۱ تریلیون دلار اوراق قرضه ایالات‌متحده است از جمله ۳/ ۱ تریلیون دلار اسناد خزانه و الخ. در صورت یک جنگ شدید و گسترده در غرب پاسیفیک تقریبا تمام تجارت چین مختل می‌شود (۹۵ درصد از این تجارت از دریا انجام می‌شود) درحالی‌که ایالات‌متحده تا حد زیادی متحمل خسارت از تجارت دوجانبه با چین (تا حدی بسیار کمتر از چین) و تجارت با سایر کشورهای آسیای شرقی می‌شود.  

این تحلیل، جنگ شدید را فرض می‌کند که مدت زمان آن مقدار و اندازه تاثیرات اقتصادی را تعیین می‌کند. هزینه‌های تقریبی بر حسب تاثیر اختلال سه تابع اقتصادی بر تولید ناخالص داخلی تخمین زده می‌شود: تجارت، مصرف و درآمد از سرمایه‌گذاری‌های خارج از کشور. تاثیرات اختلال در عرصه انرژی به چین به مثابه جزئی از انقباض در تجارت تلقی می‌شود زیرا بیشتر گاز طبیعی و نفت خام مصرف شده از سوی چین وارداتی هستند. فرض این است که شرایط فعلی، اهمیت و روابط اقتصادهای آمریکا و چین در سرشت خود تا سال ۲۰۲۵ تغییر نخواهند کرد (بر خلاف تغییرات مورد انتظار در قابلیت‌های نظامی طی این زمان). فقط خسارت‌های مستقیم GDP در نظر گرفته می‌شود؛ تلاشی صورت نگرفته تا تاثیرات جنگ بر اقتصادهای منطقه‌ای و جهانی و- به نوبه خود- تاثیرات واکنشی‌اش بر اقتصادهای آمریکا و چین را ارزیابی کند. همچنین آنچه شامل نشده هزینه‌هایی با تاثیر فوری اندک بر خود GDP است (یعنی زیرساخت‌های آسیب‌دیده، سیستم‌های نظامی از دست رفته، توجه فوری و طولانی به تلفات، دارایی‌های ضبط شده) هرچند هر یک از این هزینه‌ها می‌تواند بسیار عظیم باشد.

همچنین مولفه‌ای که بتواند مقدار خسارت‌های چین را به شکل قابل ملاحظه‌ای بدتر از آنچه در زیر نشان داده شده تعیین کند، نداریم: تعمیق ادغام و یکپارچگی اقتصاد آسیای شرقی. اقتصادهای چین و همسایگانش (ژاپن، کره‌جنوبی، تایوان و به‌طور فزاینده‌ای آسیای جنوب شرقی) به دلیل ساخت «شبکه‌های ارزشی» (value networks) به‌شدت در هم تنیده هستند. بخش عمده‌ای از تجارت آسیای شرقی متشکل از کالاها و اجزای واسطه‌ای (intermediate goods and components) هستند: کالاهای تولید شده در یک کشور با کشتی به کشوری دیگر منتقل می‌شوند تا سوار بر بخش‌هایی شوند که در جای دیگر ساخته شده و پیش از اینکه وارد سیستم‌های توزیع بازاری شود به شکل محصول نهایی مونتاژ می‌شود. اگرچه این ادغام و یکپارچگی به‌کارآیی و بهره‌وری که چین و همسایگانش را قادر به موفقیت و رونق ساخته کمک کرده است اما همچنین آسیب‌پذیری اقتصادهای آسیای شرقی در برابر اختلال را بیشتر می‌کند. چین می‌تواند وابستگی خود به تولید منطقه‌ای در هم قفل شده را با دشواری و هزینه‌های عظیم تر کاهش دهد.

تاثیر اولیه بر GDP برخاسته از خسارت در تجارت است. از فروپاشی احتمالی تجارت دوجانبه چین و آمریکا مطمئن هستیم که در صورت جنگ، این تجارت میان دو کشور احتمالا به صفر برسد. اما با توجه به «تاثیر منطقه جنگ» مهم است که از دست دادن و خسارت در تجارت منطقه‌ای و تجارت جهانی چین را هم در نظر داشته باشیم. اینکه آیا خسارت‌ها محدود به تجارت دوجانبه باشد یا شامل تمام انواع تجارت شود (که در بخش قبل به آن اشاره شد)، در میزان خسارت GDP چین تفاوت بزرگی به‌وجود می‌آورد.

اکنون در نظر بگیرید که چه اتفاقی برای GDP می‌تواند رخ دهد اگر تجارت منطقه‌ای و جهانی غیرآمریکایی چین (یعنی تجارت با کشورهای دیگر غیر از آمریکا)- که تقریبا همه‌اش دریایی است- از نبرد گسترده در غرب پاسیفیک متاثر شود. فرض ما این است که تجارت منطقه‌ای چین تا ۸۰ درصد و تجارت جهانی این کشور تا ۵۰ درصد کاهش می‌یابد(یک دلیل که تجارت منطقه‌ای و جهانی بیش از این کاهش نمی‌یابد این است که ممکن است به کشتی‌های چینی از سوی دولت دستور داده شود که به‌کار خود ادامه دهند).  کاهش تقریبی در GDP چین می‌تواند با کاهش ۲۹ درصدی GDP واقعی آلمان در جنگ جهانی اول مقایسه شود آنگاه که آلمان به‌شدت آسیب دید و در جنگ جهانی دوم GDP آلمان با کاهش ۶۴ درصدی و ژاپن با کاهش ۵۲ درصدی مواجه شد آنگاه که هر دو به‌شدت مورد حمله قرار گرفتند.

 البته گفتن اینکه چینی‌ها با وجود چنین هزینه‌هایی بی‌میل بوده یا ناتوان در ادامه جنگ هستند نادیده گرفتن این مساله است که آلمانی‌ها و ژاپنی‌ها هزینه‌های بس بیشتری را در کنار تخریب و ویرانی گسترده تحمل کردند و تسلیم نشدند تا اینکه دیگر گزینه‌ای نداشتند. علاوه بر این، دولت چین احتمالا تلاش می‌کند تا تاثیر این جنگ بر مصرف- چنانکه تخمین زده شد- را محدود سازد. با این حال، تاثیرات جنگ بر چین و شهروندانش و کاهش یک سوم GDP آشکارا شدید و ماندگار خواهد بود. در مقابل، تاثیرات یک نبرد دنباله‌دار و شدید بر آمریکا و شهروندانش برابر با رکودی جدی خواهد بود. در یک نبرد محدود و خفیف، هزینه‌های اقتصادی از دست دادن تجارت، مصرف و درآمد حاصل از دارایی‌های خارج از کشور در نوع (Kind) مشابه، در مقدار و اندازه به‌شدت کم و به شکل متقارن آسیب‌زا برای چین خواهد بود.