۵ نقطه بحرانی که جهان را به جنگ بزرگ میکشانند
دنیا بر مدار خطر
کرهشمالی
کرهشمالی قطعا مهمترین بحران سیاسی خارجی است که دنیای امروزی با آن مواجه است. جمهوری دموکراتیک خلق کره موفق به توسعه موشکهای بالستیک خود شده اما این موضوع با خامی و بیتجربگی مدیریت دولت ترامپ، به یک بحران خطرناک تبدیل شده است. انجام آزمایشهای موشکی و هستهای در بیش از یک دهه گذشته، این امر را ثابت کرده است که کرهشمالی قصد ندارد زیر فشار ایالاتمتحده سر خم کند. ایالاتمتحده نیز در باب این موضوع، یکدستی دیپلماتیک نشان نداده است زیرا مقامات ارشد آمریکا در عرض چند ساعت چندین اظهارنظر متناقض ارائه میکنند.
این موضوع زمانی پیچیدهتر میشود که کرهشمالی و ایالاتمتحده هر دو انگیزههای قابلتوجهی در برخورد با یکدیگر نشان دادهاند؛ ایالاتمتحده بهدنبال برچیدن تاسیسات موشکی و از بین بردن ارتباطات کرهشمالی پیش از هر اقدامی است و کرهشمالی بهدنبال پیشگیری از چنین خواستهای است. این موقعیت میتواند بهراحتی به سوءبرداشتهای مخرب از سوی دو طرف منجر شود و ناگزیر پای ژاپن و چین را هم به جنگ باز کند.
تایوان
بیانیه اخیر چین از سوی نظامیان و رهبران دیپلماتیک این کشور نشان میدهد که دستکم برخی در داخل چین به این نتیجه رسیدهاند که برتری نظامی به سود آنها چرخیده است. این ادعا شاید کمی عجولانه بهنظر برسد و به احتمال زیاد از سوی رهبرانی که در این کشور بهدنبال تعادل هستند، پیگیری نشود اما ادعای آن نیز به اندازه کافی خطرناک است. در این شرایط چین فعالیتهای نظامی خود را در منطقه افزایش داده است. در واقع باید گفته شود که «مانور نظامی» چین به سرعت درحال افزایش است و در طول مرزهای این کشور این امر به وضوح قابل مشاهده است. اما واکنش ایالاتمتحده به این تحولات با خونسردی همراه بوده و اقدامات چین را محکوم و اعلام کرده که بهدنبال فروش تجهیزات نظامی به تایوان است. این در شرایطی است که دولت ترامپ با مواضع اشتباهی که در برابر کرهشمالی گرفته آب را بیش از پیش گلآلود کرده است، درحالیکه انتظار دارد تا چین، کرهشمالی را همپای آمریکا مورد تحریم قرار دهد. برای یک رابطه خوب بین بازیگران مهم جهانی مانند آمریکا و چین، پیشبینی و دیپلماسی دقیقی نیاز است اما این دو درحال حرکت به سمت تزلزل بیشتر هستند و این امر نمیتواند عاقبت خوبی برای جهان بهبار آورد.
اوکراین
اوضاع در اوکراین همچنان تنشزا باقی مانده است. آتشبس شکننده در شرق اوکراین بهشدت از سوی کییف و شبهنظامیانی که حمایت مسکو را با خود همراه دارند، تهدید میشود. در کییف تظاهرات و اعتراضهای حامیان ساکاشویلی نیز اوضاع را عجیب و غریبتر و وضعیت دولت مستقر در کییف را سستتر کرده است.
زخمها هر آن میتوانند سر باز کنند. سقوط دولت اوکراین، درحالیکه به لحاظ نظری به نفع مسکو خواهد بود اما میتواند بیثباتی خشونتآمیزی را به بار آورد. ممکن است که طرفداران مسکو جسورتر شوند و برای خود پوتین نیز فرصت جذابی بهوجود آید که بیشتر کشور را تصرف کند. همچنین فروپاشی دولت اوکراین میتواند دستراستیهای تندرو را در این کشور به سر کار بیاورد و اوضاع در شرق اوکراین بیش از پیش مشکلزا شود. اگرچه دولت ترامپ مانند آنچه باراک اباما از دولت کییف انجام میداد، حمایت نکرده است اما نتیجه تهاجم روسیه به اوکراین یا فروپاشی دولت مستقر در کییف، میتواند تهدیدی برای اروپا و آمریکا هم باشد.
ترکیه
رابطه بین ترکیه و ایالاتمتحده تقریبا در ۱۰ سال گذشته رو به فروپاشی بوده و آنکارا و مسکو پس از تنش نظامی که در سال ۲۰۱۵ با یکدیگر داشتند، روز به روز بیشتر درحال نزدیک شدن به یکدیگر هستند. ترکیه آواز جدایی از اتحادیه اروپا و ایالاتمتحده سر داده و به سمت روسیه غش کرده است. این کشور از روسیه سختافزارهای نظامی تهیه میکند که همین امر میتواند تغییر قابلملاحظهای در تعادل منطقه بهوجود آورد. ترکیه و روسیه، نه ایالاتمتحده، جنگ را بهعنوان راهحل معقول برای حل وضعیت دیپلماتیک جدید میبینند. اما ترکیه کشور فوقالعاده مهمی است و وضعیت آن در خروجیهای درگیریها در سوریه، عراق، ایران، بالکان و قفقاز تاثیر میگذارد.
تغییر جهتگیریها در دیپلماسی ترکیه میتواند اثرات موجی غیرقابل پیشبینی در امتداد مرزهایش، بهویژه در منطقه کردستان بهبار آورد، این تغییر جهت حتی میتواند در نزاع قرهباغ نیز تاثیرگذار شده و موقعیت را در منطقه بیش از پیش خطرناک کند. از سویی چنین تحولاتی میتواند بر وضعیت کشورهای اروپایی در تعهد خود نسبت به ناتو نیز تاثیرگذار باشد. این پیشبینیناپذیر بودن آنکارا میتواند مسکو یا واشنگتن را در محاسبه قدرت خود به اشتباه بیندازد.
خلیجفارس
درگیریها در خاورمیانه تقریبا متاثر از اختلاف قدرتهای بزرگ است. با توجه به اینکه جنگ داخلی در سوریه رو به اتمام است، توجهات به رویارویی ایران و عربستان معطوف شده است.
عربستان سعودی بهنظر میرسد دست خود را به روی ماشه گذاشته و تهران را مسوول ایجاد مانع در برابر اقدامات خود میداند. تهران نیز درحال گسترش نفود خود در سوریه، عراق و سایر نقاط است. به سهم خود، ترامپ درحالیکه پیروزی اسد را در جنگ سوریه پذیرفته است، در عین حال به سمت تقابل با ایران تغییر جهت داده است. این به معنای چک سفید امضا دادن به عربستان درباره یمن و هر جای دیگر است. تغییر موضع آمریکا میتواند به اعتماد بهنفس مخرب برای ریاض ختم شود. آیا تهران و ریاض به سمت جنگ پیش میروند؟ جنگ از پیش در خاورمیانه شعلهور بوده، پیش از اینکه در سایر نقاط افروخته شود، اما ریاض هماینک آشکارا تمایل دارد تا یک ائتلاف دیپلماتیک و نظامی را علیه ایران در منطقه تشکیل دهد و حتی شاید در این راه روی اسرائیل هم حساب باز کند. درحالیکه همزمان روسیه نیز در منطقه خاورمیانه تغییراتی در سیاستهای خود پدید آورده است. این امر در نهایت میتواند به رویارویی قدرتهای بزرگ ختم شود.
نتیجهگیری
جهان به شکل نامطبوعی بر مدار خطر حرکت میکند. مشوش بودن دولت ترامپ در حوزه دیپلماسی دوز این خطر را افزایش داده و جهان نیز نسبت به نیات و توانمندیهای ایالاتمتحده نامطمئن شده است. درحالیکه این نااطمینانی منجر به ایجاد فرصت برای سایر کشورها نمیشود، در عوض احتمال برداشت اشتباه را به سایرین میدهد و همین به افزایش بحران کمک میکند. فارلی در پایان مطلب خود اما مینویسد: این امید میرود که تیم ترامپ در سیاست خارجی به پختگی و انسجام برسد تا بتواند عوامل اصلی بحران را شناسایی و اصلاح کند.
ارسال نظر