بخش صد و شصت و هشتم
نه «صلح آمریکایی» نه «صلح چینی»
ضرورت اندیشیدن در مورد جنگ با چین با تحولاتی در قابلیتهای نظامی این کشور اهمیت مییابد. تکنولوژیهای اطلاعاتی، ارتباطاتی، تسلیحاتی و دیجیتالی که برای هدف گرفتن نیروهای خصم بهکار گرفته میشود تا جایی توسعه یافتهاند که نیروهای نظامی آمریکا و چین مبادرت به تهدید یکدیگر کردهاند. این موجب شکلگیری ابزارها و انگیزههایی برای وارد آوردن ضربه به نیروهای دشمن میشود، پیش از اینکه دشمن بتواند چنین کند. در عوض این موجب انگیزهدادن به طرفین برای وارد آوردن ضربه متقابل و شدید در همان آغاز جنگ میشود اما با این حال، هیچیک از طرفین نمیتواند به قابلیت کنترل دیگری دست یابد و هر دو از توانایی کافی برای ادامه جنگ برخوردارند حتی اگر ضررهای نظامی و هزینههای اقتصادی افزایش یابد. درگیری چین- آمریکا بعید است که به یک نبرد زمینی گسترده ختم شود. افزون بر این، توانایی غیرمنتظره نیروهای آمریکایی و چینی برای هدف گرفتن و نابودی یکدیگر – پاد نیروی متعارف (conventional counterforce)- میتواند ظرف چند ماه قابلیتهای نظامی آنها را تهی سازد. به هر روی، در این زمینه دیدگاههایی وجود دارد که شایسته توجه است.
چهار مورد تحلیلی
مسیر جنگ با دو متغیر میتواند تعریف شود: شدت (از ملایم تا سخت) و مدت زمان (از چند روز تا چند سال یا بیشتر). بنابراین در اینجا ۴ مورد بررسی میشود: مختصر و شدید، طولانی و شدید، مختصر و ملایم و طولانی و ملایم. هر یک از این موارد به تصمیم رهبران سیاسی و نظامی این دو کشور بستگی دارد. هر یک از این موارد به لحاظ نظامی، اقتصادی، داخلی، سیاسی و بینالمللی قابل طبقهبندی هستند. تلفات و ضررهای نظامی شامل هواپیماها، کشتیهای سطحی و زیردریاییها، پرتابگرهای موشکی و سیستمهای C۴ISR (فرماندهی، کنترل، ارتباطات، محاسبات، اطلاعات، رصد و شناسایی) میشوند که در برابر جنگهای سایبری و ضدماهوارهای (anti-satellite (ASAT)بهشدت آسیب پذیرند.
ارسال نظر