گارد شاه؛ کلیددار کارخانه

 اگر راضی به تعطیلی نیستی من یکراست می‌روم خانه و دیگر به وزارتخانه برنمی‌گردم. نصیرپور با نهایت آقایی و مهربانی فوری کارگران را مرخص کرد در کارخانه را خودش لاک و مهر کرد و کلید را به من داد. من هم اکنون که این را می‌گویم موی بر اندامم سیخ شده است. آن قدر خجالت کشیدم که هنوز هم خجل او هستم. ولی او اوضاع را می‌دانست او را بوسیدم و رفتم کلید را به رئیس گارد شاه دادم و برگشتم اداره. این هم بخشی از مشکلات کار ما بود.