نماینده علم از کارخانه اخراج شد
رضا نیازمند: وقتی علم شنید که نمایندهاش از کارخانه اخراج شده و از رفتن به بهشهر هم ممنوع شده رفته به شاه شکایت کرده که این کار به دستور اقبال انجام گرفته تا نماینده بهشهر از حزب مردم انتخاب نشود. شاه هم از اقبال پرسیده چرا این کار را کردی. او اظهار بیاطلاعی کرده است. خلاصه اینکه در نظر شاه و اقبال و علم اینطور وانمود شده که من (یعنی شریف امامی) به تو (نیازمند) این دستور را دادهام تا بین علم و شریف امامی بههم بخورد. گفتم من کاملا مشکل شما را درک میکنم و معذرت میخواهم؛ ولی این مرد را نمیتوانم به بهشهر برگردانم. والا تمام برنامه من خراب میشود. شریف امامی گفت من به هیچ وجه نمیخواهم تو این مرد را برگردانی. ولی باید خودت بروی نزد علم و واقعیت را بگویی و سوءتفاهم را از میان برداری.