چالشهای ادامه تحصیل برای نسل جوان
اگر در گذشتهها که تشویق از سوی خانوادهها و بزرگترها برای علمآموزی و تحصیل و نیز ترغیب نوجوانان و جوانان برای رفتن به دانشگاهها فراوان بود تا اینکه مشاغل مناسب و درخور توجه و احترام در میان مردم به دست آورند، اما هم اکنون این طرز تفکر و دیدگاه دگرگون شده است. آمار سالانه صدها هزار ورودی به دانشگاهها و در سوی دیگر رکود وضعیت اقتصادی و نامساعد بودن بازار کار و نیز کوچکسازی دولت و آمار پایین استخدامهای دولتی که با مشقات زیادی همراه است سبب شده است که پدیده ناخوشایند بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی تا سالیان متمادی در میان جوانان و خانوادههای آنان ریشه بدواند و سبب افسردگی، ناامیدی و سلب انگیزه و اعتماد به نفس برای جوانان شود. در گذشتهها تب و تاب کنکور و ورود به دانشگاهها یک دغدغه اضطرابآور برای داوطلبان و اعضای خانواده آنها بود اما هم اکنون اشتغال و بیکار نماندن جای آن را گرفته است. جوانانی که با هزار امید و آرزو در فضا و وضعیت کنونی به فکر ادامه تحصیل در دانشگاهها هستند آیا از فردای خود آگاهی دارند؟ پاسخ این پرسش کاملا منفی است. اگر در گذشتهها شخصی که دارای تحصیلات عالی بود قابل انتظار بود که در مدت زمان نه چندان کوتاهی مشغول به فعالیت شود، اما هم اکنون شخصی که دانشگاه رفته ممکن است تا سالهای سال خانهنشین شود و چشم امیدش به اخبار و اطلاعیههای جذب و استخدام باشد. وضعیت هنگامی اسفبارتر است که صدها هزار جوان دارای مدارک تحصیلی کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا در کشور هستند و چشم به آیندهای دوختهاند که اندک امیدی میتوان به آن داشت. هم اکنون کسی دیگر دغدغه و نگرانی از این ندارد که آیا میتواند به دانشگاه راه پیدا کند یا نه، بلکه به لطف همت مسوولان ذیربط و توسعه بیحساب و کتاب انواع مختلف دانشگاهها، هر کسی که اراده دانشگاه رفتن را داشته باشد تنها با یک ثبت نام این امر محقق میشود.
به گونهای که طبق صحبتهای رئیس سازمان سنجش آموزش کشور، در سال ۱۳۹۷ از مجموع یک میلیون و ۱۱ هزار داوطلب متقاضی کنکور سراسری ورود به دانشگاهها، حدود ۷۵ درصد این افراد شانس قبولی در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی را دارند و با احتساب پذیرفتهشدگان کنکور دانشگاه آزاد، تمام داوطلبان میتوانند وارد دانشگاهها شوند. ولی آیا پیدا کردن شغل برای نقشآفرینی هم مانند دانشگاه رفتن آسان است؟ خیر، این گونه نیست. آنجا که افراد با یک ثبت نام اینترنتی و شرکت در کنکور و پذیرش در دانشگاههای پولی به آسانی وارد دانشگاه شده و پس از چند سال مدارک در ظاهر ارزشمند دانشگاهی میگیرند، اما عکس قضیه در یافتن شغل حاکم است. شغل پیدا کردن آن هم شغل مناسب کاری بسیار مشقتآور و طولانیمدت و نگرانکننده است. زیرا تا وقتی که هر کس بخواهد شغل در خور شأن و مناسب تحصیلاتش پیدا کند باید هفت خوان رستم را بگذراند که کاری بسیار مشقتبارتر از دانشگاه رفتن است. با این وضعیت آیا میتوان بهایی برای ادامه تحصیلات پرداخت کرد. قطعا پاسخ منفی است. البته جز معدودی رشتههای دانشگاهی که وضعیت مناسبی در بازار کار دارند غالب مدارک رشتههای دانشگاهی باید در قفسهها و کمدهای منازل نگهداری شود. در طول سالیان گذشته که مانورها، هیاهوها، برنامهها و اقدامات زیادی در رشدکمی آموزش عالی توسط مسوولان انجام شده است، ثمرهای جز بیکاری، خانهنشینی و افسردگی برای جوانان تحصیلکرده نداشته است و حال باید بگوییم ادامه تحصیل به چه قیمتی تمام میشود. آیا جز از دست دادن فرصت گرانبهای جوانی و نشاط و شادابی این دوران نتیجه بهتری از تحصیلات عالیه میتوان تصور و پیشبینی کرد.
به نظر میرسد هم اکنون وقت آن رسیده است که افکار و نگاهها را از دانشگاه و دانشجو برداریم و بگذاریم خود این حوزه شرایط بغرنج خود را سامان دهد. زیرا مداخله بیش از حد در این حوزه نه تنها هیچ پیامد مطلوبی ندارد بلکه آثار مخربی همچون بیکاری فزایندهای به بار آورده است. اگر نگاهی گذرا به وضعیت پذیرش دانشجو و آموزش عالی در کشورهای توسعهیافته بیندازیم متوجه میشویم که همواره با توجه و مطابق با نیازهای کشورشان آموزش عالی را تنظیم کردهاند و اگر رشد بیحساب و کتاب دانشگاهها، عملکرد بسیار مطلوبی تلقی میشد، قطعا چنین کشورهایی از دهههای گذشته چنین سیاستی را اجرا میکردند. اگر دانشآموزان را بهعنوان آیندهسازان این مرز و بوم تلقی کنیم که آینده کشور به دستان آنان ساخته خواهد شد، خواهیم دید که دیگر انگیزه و انرژی مضاعف برای ادامه تحصیل در دانشگاهها به جز چند رشته معدود که در گروههای پزشکی و بهداشت هستند، در میان آنان وجود ندارد. حال وقتی چنین دانشآموزانی همنوعان بزرگتر از خود را مشاهده میکنند که با وجود چندین سال تلاش در کسب مدرک دانشگاهی افسرده و ناامید هستند آیا میتوان این دانشآموزان را تشویق و ترغیب به ادامه تحصیل کرد؟ آیا نمیشد هزینههای کلانی را که از بودجه عمومی صرف رشد دانشگاهها و مخارج بیشمار آنها در طول سالهای تحصیلی شده است، صرف توسعه اشتغال و حرفهآموزی کرد تا هم سن ورود به بازار کار کاهش یابد و هم جوانان از بیکاری در رنج نباشند و هم قدری به اقتصاد در رکود کشور کمک کرد؟ گرچه بالا بردن سواد و تحصیلات عموم مردم یک کشور امری مطلوب و موثر تلقی میشود، اما صرف هدایت به سوی دانشگاهها به منظور بالا بردن سطح سواد امری مذموم است. سواد و تحصیلات غیر از تحصیلات دانشگاهی است. تحصیلات دانشگاهی تنها در صورتی قابل قبول و مطلوب است که در حوزه مختص خود به کار گرفته شود و اگر چنین نباشد قطعا عملکرد نامطلوب و زیانآوری است که هم به بهای از دست رفتن جوانی جوانان و هم به بهای اتلاف هزینههای بسیار برای آموزش و مخارج کلان دانشگاهها، تمام میشود.
از بحث مطرح شده میتوان چنین نتیجهگیری کرد که شرایط و وضعیت آموزش عالی کشور در حالت بغرنجی به سر میبرد و هر گونه مداخله بیشتر منجر به آثار ناگوار دیگری میشود. همان گونه که بحث شد در وضعیت کنونی ادامه تحصیل بیشتر اتلاف عمر برای نوجوانان و جوانان به نظر میرسد. حال که کشور با مازاد فراوان نیروی تحصیلکرده روبهرو است، آیا ضروری نیست روی کسب و کار و اشتغال همت و تلاش مضاعف کرد؟
ارسال نظر