در گیرو دار سنت
در بخش دوم، ۹ سفرنامه را از ایرانیانی که از هنگام فروپاشی سلسله صفویه تا روزگار قاجاریه به اروپا سفر کردهاند، مورد کاوش و بررسی قرار داده است و در این سفرنامهها چگونگی وقوع «تجدیدنظر در سنت» را تشریح کرده است. اما در بخش سوم ظهور ادبیات انتقادی در عصر مشروطه مورد تحلیل وی قرار گرفته است. از این رو کتاب بهطور کلی به بررسی به وجود آمدن پروسه تجدیدنظر و بازاندیشی در سنت ایرانی که در در دوره قاجاریه و عصر مشروطه اتفاق افتاده، پرداخته است. نویسنده در همان اوایل کتاب غرض خود را از «سنتگرایی بازتابی» چنین توضیح میدهد: «فرض اصلی این است که اینگونه جوامع [مثل ایران و جوامع خاورمیانه] در مسیر مدرن شدن قرار نگرفتهاند، بلکه این جوامع یک دوره تاریخی نسبتا طولانی را تجربه کردهاند که در اینجا از آن با عنوان عصر «جامعه سنتگرایی بازتابی» نام برده میشود.» (ص: ۱۷) نویسنده در این اشاره کوتاه، متجدد شدن ایران و جوامع خاورمیانه در دوره معاصر را انکار میکند و تحولات اجتماعی و فکری این دوره را به بازاندیشی در سنت، فرومیکاهد. کتاب البته از این جهت مهم است که به پژوهش و اندیشیدن در سنت ایرانی و تاریخ معاصر ایران روی آورده است. به دریافت بنده سنت هنوز هم بخشی نیمجانْ در هویت و زندگی کنونی ما است و کم و بیش در ذهن و فکر و زبان و عمل و ساختارها و نهادهای ما زیست میکند. اما تاریخنویسی ایران نیز در دوره معاصر همانند همه عناصر و بخشهای جامعه ما آشفته شده و همانطور که نویسنده به درستی گفته، از زمان فروپاشی سلسله صفوی، در تاریخ نویسی معاصر ایران نیز اغتشاش و آشفتگی آغاز شده و تاریخنویس ایرانی آشکارا با سردرگمی و پریشانگویی مواجه است. با این حال این کتاب از آغازههای «جامعهشناسی تاریخی ایران معاصر» است که امیدواریم این راه پرمشقت و طولانی همچنان توسط ایشان و جامعهشناسان دیگر طی شود.
ارسال نظر