بخشی از گفتگوی محمدرضا باهنر به شرح زیر است:

 

شما قطعاً در پاسخ به این سؤال که آیا به ایران افتخار می‌کنید، پاسخ مثبت خواهید داد. عاملی که باعث می‌شود شما چنین احساس افتخاری داشته باشید چیست؟

 ما اگر بخواهیم وضعیت ایران را تشریح کنیم با دو نوع قیاس مواجه هستیم؛ قیاس زمانی و قیاس مکانی. یعنی می‌توانیم وضعیت امروز خودمان را با وضعیت قبلی خودمان مقایسه کنیم. یا اینکه مقایسه‌ای داشته‌ باشیم بین وضعیت امروزمان با وضعیت کشورها و جوامعی که مشخصات عمومی، تجربیات تاریخی، شرایط و داشته‌هایی نظیر ما دارند. از هر دو جهت من گمان می‌کنم ما به نتایج امیدوارکننده‌ای خواهیم رسید. این نتایج مبتنی بر آمارها و ارقام داخلی نیست، ما اگر آمارهای بین‌المللی را داشته‌ باشیم متوجه می‌شویم که دارای وضعیت نسبی قابل قبولی هستیم. به عبارتی از نظر قیاس زمانی و مکانی ما در نقطه افتخارآمیزی قرار داریم. اضافه بر این ما دارای فرهنگی هستیم که نه تنها خودمان بلکه حتی کشورهای منطقه ما نیز به مجاورت با آن افتخار می‌کنند و فخر می‌ورزند. تاریخ فرهنگی ما شاید بیش از هر جامعه بشری دیگری به چندین هزار سال پیش برمی‌گردد و نام ایران را به عنوان یکی از چهار امپراطوری بزرگ عهد باستان مطرح می‌کند. البته در تمام این قرون ما گرفتاری‌های زیاد و متعددی هم داشته‌ایم اما به نظر من اگر چیزی برای افتخار کردن وجود داشته باشد اول از هر چیز موقعیت ما در همین گرداب گرفتاری‌هاست که همیشه از آن سربلند بیرون آمده‌ایم، فرهنگ خود را حفظ کرده‌ایم و بسیاری از نیروهای مهاجم علیه خود را نیز مجبور به کرنش در برابر این فرهنگ و تمدن نموده‌ایم. ایران در بدو تاریخ تمدن مستقل خود از اسلام را داشت و این دین الهی بعد از چند دهه از مبعث پیامبر تازه وارد ایران شد، اما مایه افتخار دیگر برای ایرانیان این است که آنها به عنوان ملتی که اصالتاً مسلمان نبودند، در ظهور و ساخت تمدن اسلامی بزرگ‌ترین نقش را داشتند. از میان پزشکان و ریاضیدانان و منجمان اسلامی گرفته تا اهالی حکمت و فلسفه اسلامی بخش بزرگی از نام‌ها متعلق به متفکران و دانشمندان ایرانی است. کما اینکه وقتی به احادیث ائمه و روایات بزرگان دین اسلام هم رجوع می‌کنیم به وضوح می‌بینم ایران در کلام آنها موجودیت و پدیده‌ای است که همواره با دید تکریم و احترام نگریسته می‌شود و همواره نقطه‌ای امیدآفرین از نگاه این بزرگان بوده است.

وضعیت امروز ایران با این مختصاتی که به آن افتخار می‌کنید یا می‌شود به آن افتخار کرد، همخوانی دارد یا خیر؟

ما در ایران امروز دچار سیاه‌نمایی و سفیدنمایی افراطی شده‌ایم. عده‌ای القا می‌کنند که هر آنچه در این کشور و در شرایط فعلی آن وجود دارد یکسره سیاه و تباه است. یک عده می‌خواهند القا کنند که هر چه کرده‌ایم کار خوب بوده و کارنامه مثبت و تصمیم درست. هر دوی این دیدگاه‌ها افراطی است و غیر قابل باور برای جامعه. این نوع تفسیر به جای آنکه دارای جاذبه باشد سرشار از دافعه است. بنابراین باید اول تکلیف خود را با دفاع افراطی از وضع موجود و مخالفت افراطی با این وضع مشخص کنیم و از آن فاصله بگیریم تا به این سؤال جواب درست داده شود. ما هم اکنون به طور واقعی درگیر مسائلی هستیم؛ اول اینکه ما کارگزاران و دست‌اندرکاران نظام باید تحمل نقد خود را بالاتر ببریم و بپذیریم که دیگر وقت شنیدن توسط ما رسیده است و مردم ما را به اندازه کافی شنیده و دیده‌اند. این عیبی است که باید رفع شود. لازمه آن هم این است که بپذیریم در عملکرد خود در کنار موفقیت‌ها، نقطه ضعف‌های مهمی هم داشته‌ایم. همچنین باید بپذیریم که باز شدن برخی از درها به روی ما فقط و فقط نیازمند نرمش‌ها و تغییرات کوچکی است و برای چنین کارهایی نباید مقاومت بیش از حد از خود نشان دهیم. بسیاری از نرمش‌ها و تغییرات کوچک هستند که می‌توانند شهروندان ما را به زیستن در این سرزمین امیدوارتر کنند یا شهروندان مهاجرت کرده ما را برای بازگشت تشویق کنند. اینها شاید مسائل کوچکی باشند اما نتایج بزرگی خواهند داشت و برای کشور ما بسیار مهم خواهند بود.

کشور و جامعه ما در طول تاریخ بارها مورد هجوم از جنبه‌های مختلف قرار گرفته و همچنان زنده مانده و حتی در موارد زیادی مهاجم را در خود حل کرده است. شاخصه‌ای که این توان را به جامعه و سرزمین ما داده، چیست؟

این شاخصه مقاومت، استحکام و حلالیت را باید در مؤلفه‌های مختلف فرهنگی و تمدنی ایران دید. اما این شاخصه‌ها زمانی عمل می‌کنند که همه در یک عمل ملی شریک باشند. یعنی جامعه به دو بخش فرمانده و فرمانبردار تقسیم نشود. این تقسیم اگر صورت بگیرد نتیجه‌اش می‌شود عهدنامه گلستان و ترکمنچای. اگر این اتفاق نیفتد نتیجه‌اش می‌شود ۸ سال دفاع سرافرازانه در مقابل تمام قدرت‌های جهان بی آن که حتی یک وجب از خاکمان را از دست بدهیم. به عبارتی ما در هر جایی که به معنای واقعی کلمه، «جامعه» بوده‌ایم موفق شده‌ایم. هر زمانی خواص کنار کشیدند، ملت بدبخت شدند. اگر زمانی خواص بودند اما جامعه منفعل ماند باز هم ضربه خوردیم.

سالی که در حال عبور از آن هستیم سال خوبی برای مردم نبود. احتمال اینکه شرایط سال بعد حتی سخت‌تر هم شود، وجود دارد. مردم ما با تکیه بر چه مؤلفه‌هایی می‌توانند از این وضعیت خلاص شوند؟

اول از هر چیز باور کنیم که یک جامعه هستیم؛ یعنی اینکه دو چیز را بپذیریم. اول اینکه یک کل واحد هستیم با حقوق و جایگاهی برابر و دوم اینکه این کل واحد با هم و درون خود تفاوت‌نظرهایی دارند. بعد باید قبول کنیم عبور از این شرایط نیازمند الزاماتی است. باید صبر کرد، از مصرف‌گرایی افراطی فاصله گرفت، با همنوع و هموطن مهربان‌تر بود.  اینهاست که باعث می‌شود جامعه مثلاً کالای ایرانی را آگاهانه به کالای خارجی ترجیح دهد و چرخ تولید را به سهم خودش بچرخاند. در حوزه حاکمیتی هم باید چند اتفاق بیفتد؛ اول اینکه ما باید بپذیریم که چند حوزه و صنعت را به عنوان مزیت تولید خود انتخاب کنیم و از بقیه حوزه‌ها چشم بپوشیم. ما نمی‌توانیم بگوییم از سنجاق تا هواپیما را خودمان می‌سازیم چون در نهایت هیچ کدام را نخواهیم ساخت. بعد هم باید عرصه اقتصاد را به سمت آزادی و رقابت و فعالیت بخش خصوصی واقعی ببریم و بپذیریم که این شیوه اداره اقتصاد تنها می‌تواند منتج به نتایجی شود که شاهد آن هستیم.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.