یک تریلر جنایی بدون تاریخ مصرف
«چشم از تو برنمیدارم» نوشته ترزا دریسکل (۲۰۱۷) در دستهبندی دوم قرار میگیرد. سابقه روزنامهنگاری نویسنده بهطرز عجیبی در ترسیم فضاهای دلهرهآور و بسترهای ذهنی کاراکترهای داستان به مدد وی آمده، بهطوری که خواننده میتواند به راحتی با شخصیتها همذاتپنداری کند. گذشته از این، کتاب از ریتم بسیار تندی برخوردار است و خواننده را هرگز درگیر تکرار مکررات نمیکند و در هر فصل روزنه جدیدی میگشاید و در آخر خواننده را وادار به این اعتراف میکند که حدسهایش اشتباه بوده است. نکته قابلتوجه دیگری که در این رمان برجسته مینماید، دغدغههای نویسنده درخصوص قشر بهخصوصی از جامعه، یعنی زنان، است. نویسنده که خود زن است، به زیبایی هرچهتمامتر توانسته ظرافتهای زنانه و لطافتهای مادرانه ذاتی و درونی زنان را در سطرسطر داستانش بگنجاند و با انتخاب هوشمندانه کاراکترهای اصلی داستانش بهعنوان زن در قالب داستان توانسته به آن سوی ظاهر و روان ظریف زنانه نقب بزند. خواننده با خواندن تنها چند فصل از کتاب به این موضوع پی میبرد که «چشم از تو برنمیدارم» صرفا یک تریلر سرگرمکننده نیست، بلکه در پی واکاوی تاثیر یک جنایت بر تمام افرادی است که مستقیم یا غیرمستقیم با آن دست به گریبانند، بهطوریکه وقتی شما واکنش و افکار کاراکترهای مختلف را در رابطه با نقششان با اتفاقی که برای دختر ربوده شده داستان، آنا، میخوانید ناخودآگاه این سوال را از خود میپرسید که اگر به جای هر کدام از آنها بودید چه میکردید و چگونه با این فاجعه کنار میآمدید؟ ترزا دریسکل همچنین با هوشمندی زیاد برخی داستانهای فرعی و اسرار مگوی دیگر شخصیتهای داستان را در لابهلای پلات اصلی میگنجاند تا ذهن خواننده را هرچه بیشتر با داستان خود درگیر کند و او را به سمت و سویی که خود در نظر دارد هدایت کند. شاید در وصف جذابیت این داستان همین نکته بس باشد که من بهعنوان مترجم اثر، به قدری درگیر داستان شده بودم که گاه نیمههای شب از خواب بیدار میشدم تا باقی داستان را بخوانم و از اسرارش پرده بردارم.
ارسال نظر