نگاهی به نخستین متون ضد زن در تاریخ معاصر ایران
تربیت زنان با تفکر مردان
دکتر روحانگیز کراچی، عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی در نشستی که روز سهشنبه ۲۹ آبان در محل این پژوهشگاه برگزار شد، به بازخوانی متون تادیبالنسوانها و کارکرد آنها در دوره ناصری پرداخت. کراچی با توجه به آشنایی با ادبیات، این متون کهن را مورد بررسی قرار داده است و توانسته رد پای نخستین نویسنده تادیبالنسوان را در تاریخ ایران شناسایی کند و نشان دهد این متن چگونه بازتابی از عصر گذار در تاریخ ایران است. متن سخنان او را میخوانید:
ارزش ادبی «تادیب النسوانها»
ابتدا به ارزش ادبی این نوشته میپردازیم. در دوره ناصری هفت نسخه خطی مشابه به اسم تادیب النسوان به رشته تحریر درآمده است. ارزش ادبی این کتابها آن است که پیش از دوره قاجاریه نثر فارسی، نثری متکلف و مصنوع بود. از دوران قاجاریه منشیهای درباری نخستین کسانی بودند که تلاش کردند نامههای خود را بدون تعارف و تملق بنویسند و از پیچیدهگویی دوری کرده و ساده بنویسند. مهمترین منشیهای دربار «عبدالرزاق بیگ دنبلی» و «فاضلخان گروسی» بودند اما مهمترین کسی که در شیوه سادهنویسی تاثیرگذار بود«میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی» وزیر عباس میرزا نایبالسلطنه و وزیر محمدشاه بود. منشآت و نامههای باقیمانده از او بسیار ساده و زیبا هستند و میتوان او را آغازکننده سادهنویسی در نثر فارسی بدانیم. زیبایی و سادهنویسی قائممقام به اندازهای است که وقتی محمدشاه، قائممقام را زندانی میکند، دستور میدهد کاغذ و قلم را از او بگیرند؛ چراکه معتقد بود قائممقام با نوشتههای خود او را سحر میکند. به این ترتیب شیوه سادهنویسی نثر فارسی از این زمان در روزنامهها، خاطرات و سفرنامهها معمول میشود.
در نسخ خطی تادیبالنسوان که همه یک موضوع دارند، نثر نویسندگان متفاوت است. این رسالههای تربیتی از لحاظ ادبی ارزش چندانی ندارند، چراکه نثر آنها بین نثر عامیانه و گفتاری است و به گونهای تنظیم شده که همه آن را بفهمند، چراکه میزان سواد مردم بسیار پایین بود. از لحاظ دستوری سرشار از اشتباه است و اصطلاحات عامیانه و رکیک در آن به کار رفته است. نوع زبان هم بهگونهای است که همواره از «باید» و «نباید» استفاده شده بهگونهایکه مدام تاکید میشود زنان چه باید بکنند و چه نباید بکنند. شیوه نوشتاری هم مختلط محسوب میشود. نیمی ادبی و نیمی گفتاری و عامیانه است.
آداب تربیت زنان
در وجه تربیتی که موضوع اصلی این نوشتهها است، زنان در مرکز توجه قرار دارند. توجه به زن و تربیت او در این نوشتهها آغاز نمیشود و پیشینهای دراز دارد. در دوره ساسانیان اندرزنامهها به این موضوع پرداختهاند و در دوره اسلامی نیز هر یک از کتب تعلیمی و اخلاقی را بررسی کنیم، بخشی از آن به تعلیم و تربیت زنان اختصاص دارد. مانند «قابوسنامه» عنصرالمعالی که نویسنده به پسرش توصیه میکند چگونه همسری برگزیند. در کتابهای دیگری نظیر «نصیحتالملوک» و «کیمیای سعادت غزالی» که از کتب تاثیرگذار بر نویسندههای اخلاقی بوده است، یا کتابهایی مانند «اخلاق ناصری» و «اخلاق دوانی» به موضوع تربیت زنان نیز پرداخته شده است، اما در رابطه با دوره ناصری تغییرات ویژهای وجود دارد. در این دوره آشنایی ایرانیان با غرب افزایش پیدا میکند و پادشاه و درباریان شیفته پیاده کردن الگوهای غربی میشوند. سفرهای ایرانیان به اروپا تفاوت و عقبماندگی ایران را آشکارتر میکند و رفته رفته نگاه انتقادی در رسالهها، خاطرات، سفرنامهها و مهمتر از همه در روزنامههایی که در خارج از کشور منتشر میشود، شکل میگیرد.
این نگاه انتقادی حتی به درباریان شاه هم سرایت میکند و «مجدالملک سینکی» رساله مجدیه را مینویسد که حتی به شاه و درباریان دوره ناصری هم نقد میکند. این وضعیت موجب میشود که نگرش انتقادی در ادبیات معمول شود و کمکم نگاه متملقانه جای خود را به نگاه انتقادی بدهد. یکی از مواردی که مورد انتقاد واقع میشود، شیوه تربیت زنان است. در حوالی سال ۱۲۷۵ ه.ق یکی از دولتمردان دوره ناصری که دستی در نوشتن دارد، متنی ۳۰ صفحهای بدون عنوان مینویسد که موضوع آن تربیت زنان است. این نسخه در طول ۲۶ سال شش بار با نثرها و عنوانهای مختلف نسخهنویسی میشود و در سال ۱۳۱۳ه.ق به چاپ سنگی میرسد. برخی از عناوین دیگر این نسخههای تادیبالنسوان عبارت بود از: «سلوک و سیرت زن»، «آداب معاشرت نسوان»، «نصایح مشفقانه»، «رساله در احوال و رفتار خواتین زنان»، «تادیب النسا»، «تادیب النسوان» و ترجمه یک کتاب فرانسوی نوشته «فنلون» دانشمند فرانسوی که توسط «ابوالقاسم» پسر «شمسالشعرای سروش اصفهانی» به فارسی ترجمه میشود و نام «تادیب النسوان» بر آن میگذارد.
اما این یک ترجمه اصیل نیست، بلکه مخلوطی از نوشتههای «فنلون» با حدیث، آیه قرآن، شعر فارسی و نوشتههایی به تقلید از تادیبالنسوان است. بنابراین کاملا معلوم است که ابوالقاسم، پیشتر تادیبالنسوانها را خوانده است. تا چند سال پیش نویسنده نخستین نسخه تادیبالنسوان شناخته شده نبود. اما با پژوهشی تطبیقی که من انجام دادم پس از ۱۵۳ سال که از مرگ نویسنده اصلی میگذرد، متوجه شدم نویسندهای که نام خود را پنهان کرده است، «خانلر میرزا احتشامالدوله» پسر عموی ناصرالدینشاه و حاکم کرمان، همدان، مازندران و خوزستان بوده است. او کتاب خود را اولین بار با نام «سلوک و سیرت زن» نوشته است. پیش از اینکه من این نویسنده را معرفی کنم، «ادیبرت» و «متریس» که مترجمان فرانسوی و انگلیسی بودند، این کتاب چاپ سنگی را به فرانسوی و انگلیسی ترجمه کردند اما متوجه نشدند که نویسنده اصلی این کتاب چه کسی بوده است و تنها توضیح میدهند که «این فرد یکی از شاهزادگان دربار قاجار است که از ترس واکنش زنان هم عصرش، هویت خود را پنهان نگه داشته است.» در مجموع تادیبالنسوانها دستورات تربیتی مردانهای است که در ۱۰ فصل به زنان یاد میدهد چگونه باید رفتار کنند. این ۱۰ فصل آمیزهای از سنت و سلیقه غربی است و به لحاظ جامعهشناسی تاریخی باید گفت که این نوشتهها بازتاب شرایط اجتماعی و فرهنگی دوران ناصری است.
تقابل سنت و تجدد
در انتها به این آثار از زاویه رویارویی سنت و تجدد و تغییر سلیقه مردان ایرانی در دوره ناصری نگاه میکنیم. این نوشتهها به دورهای از تاریخ اجتماعی ایران تعلق دارد که آغاز یک حرکت است. در این دوره آرامآرام ارزشها و هنجارهای سنتی جامعه به چالش کشیده شده است. چون دولتمردان ایرانی به اروپا سفر میکردند و شاه و اطرافیان سعی داشتند، الگوی سنتی رفتارهای زنان را تغییر دهند. اما این تغییرات دستوری به ظاهر خیرخواهانه در جامعه آن روز کاربردی نبود. به همین علت هم زمانیکه اوضاع مساعد شد یعنی حدود ۳۴ سال پس از این نوشتهها «بیبیخانم استرآبادی» توانست به آن پاسخ منطقی دهد. یعنی در همان سال ۱۲۷۵ ه.ق که «میرزا خانلرخان» آن را نوشته است، کسی به آن جواب نداد. چراکه تک نسخه بود و چندان در دسترس نبود و حتی خود نویسنده میگوید که این نسخه را به دست کسانیکه اهلش هستند، بسپارید. بنابراین این تادیبالنسوانها محصول جامعهای پر از تضاد و تناقض بود.
از سویی ریشه در فرهنگ، مذهب و سنت ایرانی داشت و از طرفی دیگر به تقلید از آداب و رفتار فرنگیان نوعی تجدد محسوب میشد و طرفداران و مخالفانی داشت. پیشگامان حقیقی نوگرایی غربی مانند عباسمیرزا، امیرکبیر و قائممقام به مظاهر علمی تمدن توجه داشتند، درحالیکه ناصرالدینشاه و شخصی مانند خانلرمیرزا احتشامالدوله تنها به ظواهر توجه میکردند. در پایان باید اضافه کرد که اشتیاق به نوشتن هفت نسخه مشابه به نظر اندیشه یک فرد نبوده است، بلکه جریان تفکر جامعهای بود که مرد حاکم مطلق بود و تمام کارها به میل و خواسته مرد انجام میشد تا جایی که نویسنده با گستاخی مینویسد اگر مرد دست زن خود را گرفت که او را به آتش اندازد، زن باید آتش را گلستان فرض کند و تخلف از فرمان مرد را جایز نداند. در تمام این نسخهها نگاه مرد به زن جنسیتی و تحقیرکننده است. بازخوانی این نسخهها پیشرو گذاشتن واقعیت تلخی است که گاه هنوز هم ادامه دارد.
ارسال نظر