عشق و انتقام
«کلایو» معشوق اول مالی، آهنگسازی معروف، و مشغول ساختن یک سمفونی برای مراسمی در آمستردام است. او برای آفرینش آن در رویا و بیداریهایش وقت صرف میکند. معشوق دوم ورنون، سردبیر موفق روزنامه جاج، برای بالا بردن تیراژ روزنامهاش تا جایی پیش میرود که معتقد است برای نجات روزنامه همه باید دستهایمان را کثیف کنیم. معشوق سوم مردی بیجذبه به نام گارمونی، وزیر امورخارجه است و سعی در نخستوزیر شدن دارد. مردی که لبهایش را ماتیک میزند. لباسهای زنانه میپوشد و عکسهایی با سری ضعیف و چهرهای پر از تمنا میاندازد. مالی برای این سه معشوق نیرویی قوی و مشوق دوست داشتنی بوده. اما با مرگش ذره ذره زندگی آنها را از درون از هم میگسلد. تنهایی، ترس و خلأیی جانکاه آنها را میآزارد. سقوط میکنند و چون مالی میسوزند و خاکستر میشوند. سه شخصیت داستان موازی اهدافشان در خلأیی اضطرابآور از نبود مالی به برنامههای خود ادامه میدهند کلایو و ورنون دوستان صمیمی باهم هستند و گارمونی را یک حرامزاده و دشمن میدانند. ایان مکیوون ما را به حوادث و اتفاقاتی پرتاب میکند که در خلال آنها سه معشوق به جان هم میافتند. کلایو، ورنون و گارمونی برای تحقق آرزوهایشان دست به هر تصمیمی میزنند. خود را در مواجهه با هر پرتگاهی قرار میدهند. احساس عظمت و والایش پیدا میکنند. در خیالاتشان اوج میگیرند و چکامه شادی سر میدهند. اما در حقیقت آنها در حال سقوط و زوال هستند. این چهره عبوس انتقام است که در رگهایشان جاری میشود. انتقام خوره وحشتناکی که به جانشان میافتد و چون بیماری مالی که قادر نیست نام هیچ یک از اشیای اطرافش را بهخاطر بیاورد، همه چیز را فراموش میکنند. داستان ما را با این سوال مواجه میکند: انجام وظیفه تا چه حدی میتواند ما را متاثر کند تا بر خلاف میل و احساسات شخصی خودمان عمل کنیم. کلایو و ورنون انتقام را انجام وظیفه خود میدانند و با نوشیدن گیلاسهایشان به دوئل با یکدیگر میروند. گارمونی در کثافت سیاست غرق میشود. دوستیها شکسته میشود. و هر سه معشوق شکست میخورند. در هیچیک از ماجراها ما نامی از جورج شوهر مالی نمیبینیم اما پایانبندی داستان خواننده را غافلگیر میکند؛ این سایه زخم خورده و بیخیال جورج است که در پشت تمام اتفاقات حضور داشته و همه چیز را نابود میکند. او انتقام میگیرد و معشوقها را در خواب عمیقی با مالی تنها میگذارد و به ما لبخند میزند.
ارسال نظر