از میدان جنگ تا میدان ورزش: گرچه دورکیم (از جامعه‌شناسان کلاسیک) خاستگاه ورزش را فعالیتی آیینی قلمداد می‌کند، اما با گذر زمان ورزش به فعالیتی برای کسب و حفظ آمادگی جنگی تبدیل شد. با حرکت پرشتاب انسان در فرآیند متمدن شدن، رقابت‌هایی اختراع می‌شوند که انسان‌ها می‌توانند خشونت و صحنه‌های جنگ را به شکلی مسالمت آمیز و تقلیل یافته بازسازی کنند و در عین حال شایستگی قبایل، ملل و به‌طور کلی انسان را به چالش بکشند. با افزایش توجه به این دسته از رقابت‌ها، تدریجا به نقش تماشاگر در برگزاری رویدادها ورزشی افزوده شد و در نهایت با افزایش تقاضا برای تماشای رقابت‌های ورزشی، راه برای کسب درآمد از طریق آنها باز شد. پس از آن بود که حکومت‌ها توانستند به کمک مهارت و نیروی بدنی ورزشکاران ماهر، زمینه تولید لذت و سرگرمی را برای خیل عظیم مردم فراهم کنند و در عین حال درآمد مناسبی از این چرخه ایجاد کنند. چرخه‌ای که هرگز نمی‌شد پایانی برای آن متصور بود.

آغاز تحول: در آستانه ورود به قرن هجدهم، به دنبال تغییرات مختلف در عرصه‌‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، تعادلی بین کار و اوقات‌ فراغت برقرار شد. وقت قابل توجهی از مردم و به ویژه کارگران در کارخانه‌ها سپری می‌شد و نیاز به تولید اشکال جدید و سازمان یافته‌تری از ورزش احساس شد. در واقع نظام جدید سرمایه ‌داری، برای تمام ساعات شبانه ‌روز کارگران برنامه ‌ریزی می‌کرد و آنها هیچ فرصتی برای تفریح و فراغت نداشتند. اما تا اواسط قرن نوزدهم فرآیندهای تولید صنعتی به‌ شدت پیچیده شدند و نیاز به کارگران ماهر را افزایش داد؛ به‌طوری که نمی‌شد به‌راحتی برای این دسته از کارگران جایگزین پیدا کرد. از آن پس کارگران مبارزاتی را برای کاهش ساعات کاری روزانه و افزایش حقوق آغاز کردند. به این ترتیب، فعالیت‌های تفریحی مرتبط با اوقات فراغت به همان سبک و سیاق قبل ادامه یافت.

اما با گسترش جاده‌ها، خطوط ریلی و هوایی، اقتصاد ورزش رونق بیشتری یافت. در نهایت فناوری‌هایی ایجاد شد که در نهایت زمینه ورود رسانه ‌های جمعی به ورزشگاه‌‌ها را فراهم کرد.

تأخر ورزشی: تلاش سرمایه‌داری برای استاندارد کردن مسابقات ورزشی، جهانی‌سازی آنها و به‌طور کلی عقلانی‌سازی ورزش، همزمان با رشد رسانه‌های جمعی به‌عنوان کاتالیزور دگرگونی‌های اجتماعی، در نهایت ورزش را به یک صنعت نوپا و پولساز و ورزشکار را به یک ورزشکار حرفه‌ای تبدیل کرد. صنعتی که مثل سایر صنایع با تأخیر وارد ایران شد و به دلیل تأخر در الگوهای عقلانی‌سازی، آن‌طور که باید نقش خود را به‌عنوان یک صنعت پیشرو ایفا نکرد و نتوانست سهم مطلوبی در تولید ناخالص داخلی کشور به‌دست آورد.

انحصار دولتی: در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی با افزایش تدریجی قیمت نفت، دست حکومت برای هزینه‌های اقتصادی کلان در امر ورزش باز شد. با وابستگی کامل ورزش ایران به نفت و همچنین حضور گسترده مستشاران ورزشی، این پدیده اجتماعی، مسیر خود را طی کرد و در این دوره مسابقات قهرمانی در سطح استان‌ها و کشور و همچنین جام‌های مختلف کشوری رونقی تازه یافت.

لیگ؛ الگوی جدید بهره‌کشی: در همین دوران مدل جدید درآمدزایی اتحادیه‌ها و فدراسیون‌های بین‌المللی ورزشی که با سرعت در حال توسعه بودند نیز رونمایی شد. لیگ الگوی جدید بهره‌مندی هر چه بهتر از رویدادها و مسابقات ورزشی بود که می‌توانست علاوه بر جلب درآمد و تماشاگران بیشتر، اقتصاد محلی شهرها را هم تحت تأثیر قرار دهد. این الگو خیلی زود در ایران نیز مورد توجه قرار گرفت و با وجود هزینه‌های فراوان آن برای دولت به ویژه هزینه‌های حمل و نقل تیم‌ها هر هفته از یک شهر به شهر دیگر و همچنین هزینه‌های برگزاری، ولی از قدرت بی‌نظیری در تولید انبوه غفلت برای خیل عظیم ورزش دوستان در یک گستره جغرافیایی برخوردار بود و می‌توانست در کنار تلویزیون دولتی نوپا، ظرفیت شگفت‌انگیزی را برای تبلیغ محصولات و کالاهای کارخانه‌های صنعتی ایران فراهم کند. در آن سال‌ها، سیاسی شدن ورزش به ویژه فوتبال و پتانسیل آن در خلق جریان‌های اجتماعی، حکومت را به انحصار هر چه بیشتر آن سوق می‌داد و اقتصاد ورزش هم از این رویکرد مستثنی نبود.

تولید طلبکاران ورزشی: پس از انقلاب اسلامی، ورزش قهرمانی و حرفه‌ای به همان مسیر دولتی خود ادامه داد تا اینکه فدراسیون فوتبال اولین گام‌ها را برای حرکت به سمت حرفه‌ای شدن (استانداردسازی و تجاری‌سازی) فوتبال برداشت. گام‌هایی که به دلیل نبود زیرساخت‌های اقتصادی مناسب، خود به انحرافی دیگر در عرصه ورزش منجر شد. وضع معافیت‌های مالیاتی برای ترغیب بخش خصوصی به عرصه ورزش، اقدام مثبتی بود که خیلی زود به شکست انجامید، سوء استفاده‌های اقتصادی از ورزش و همچنین بهره‌گیری از آن به‌عنوان فرصتی برای پولشویی، بخشی از دلایلی بود که خیلی زود به جمع شدن مشوق‌ها انجامید. این در حالی بود که جذابیت‌های ورزش حرفه‌ای در ایران در حال افزایش بود و همین امر، شرایط را برای ورود اقتصاد دولتی با شکل و شمایل شبه‌خصوصی به عرصه ورزش فراهم کرد. بر این اساس شرکت‌های وابسته به دولت با پول هنگفت دولتی وارد لیگ‌های حرفه‌ای شدند و ضمن نابودی و به انزوا کشاندن باشگاه‌های خصوصی و مردمی، هزینه مربی و ورزشکار را به شکلی عجیب بالا بردند. امری که به ورود گسترده دلالان یا واسطه‌ها به فوتبال منجر شد و تصویر ورزش حرفه‌ای را تا حد ممکن غیرشفاف و گل‌آلود کرد. در حالی که برخی از گردش بالای مالی لیگ‌ها ذوق‌زده بودند، این گردش نه تنها به اقتصاد ورزش کشور و توسعه زیرساخت‌های آن کمکی نکرد بلکه به تدریج باشگاه‌ها را به باشگاه‌های بدهکار و ورزشکاران را به ورزشکاران طلبکار تبدیل کرد.

اعتیاد ورزش حرفه‌ای: گرچه برگزاری لیگ، یک نوع الگوبرداری از ورزش حرفه‌ای غرب به حساب می‌آمد، اما این الگوبرداری در حد یک کاریکاتور باقی ماند و نتوانست مسیر شکوفا و پیشرو ورزش حرفه‌ای در غرب را پیش بگیرد. بی‌تفاوتی صدا و سیما در قبال حق پخش البته با توجیه صحیح دولتی بودن باشگاه‌ها، تلاش بیش از پیش نهادهای دولتی برای تصدی‌گری باشگاه‌های ورزشی، نبود سیاست‌های لازم برای حمایت از بخش خصوصی و ده‌ها دلیل دیگر، در نهایت امروز شرایط را به جایی رسانده که دولت با وجود کاهش قابل توجه منابع و ضرورت سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها به ویژه زیرساخت‌های ورزش همگانی، همچنان باید در ورزش حرفه‌ای هزینه کند و عدم هزینه‌کرد دولت در ورزش حرفه‌ای به معنای مرگ این ورزش محسوب می‌شود. اعتیاد به پول دولت، بهترین مثال برای تشریح این وضعیت است.

صنعت خیالی ورزش:‌در آخرین بخش از تحلیل نهاد اقتصاد، صنعت ورزش قرار دارد. واژه‌ای که تنها روی کاغذ خودنمایی می‌کند و در عمل رد پایی از آن مشاهده نمی‌شود. تولیدات کالاها و محصولات داخلی ورزش (جز مواردی انگشت‌شمار) هیچ‌گاه در عمل پا نگرفتند و نتوانستند با محصولات مشابه خارجی و به ویژه چینی رقابت کنند. از توپ و تور دروازه گرفته تا لباس و کفش ورزشکاران، با مارک‌ها و برندهای غیرایرانی و اکثرا از طریق مجاری غیرقانونی وارد کشور شدند و فضا را برای تولیدکنندگان ایرانی تنگ کردند. در عرصه عمرانی ورزش، شرکت‌های پیمانکاری که در ابتدا فاقد تجربه ابتدایی در حوزه ساخت اماکن ورزشی بودند، به کمک بودجه دولتی وارد عرصه استادیوم‌سازی شدند و در هر گوشه این سرزمین و به بهانه افزایش سرانه ورزشی، سازه‌های غول پیکر و غیر استاندارد ورزشی را بنا کردند. سازه‌هایی که به دلیل نداشتن حداقل استانداردها، نه تنها به توسعه زیرساختی ورزش کمک نکردند، بلکه به هدر‌رفت منابع نیز منجر شدند. نهاد ورزش هم به دلیل محدودیت منابع مالی و همچنین فقدان قوانین و ساز و کارهای حمایتی و نظارتی، نتوانست آن‌طور که باید از توسعه متوازن و پایدار تولیدات ورزشی حمایت کند.

باشگاه‌های قارچی: اما ماجرای ورزش ایران در حوزه خدمات، مسیر دیگری را پیمود. رشد قارچ‌گونه باشگاه‌های ورزشی خرد در گوشه گوشه این سرزمین، نتیجه افزایش نیاز و تقاضای مردم از یک طرف و همچنین فقدان نظام تصمیم‌گیری اقتصادی در حوزه ورزش بود. نتیجه آنکه با وجود ایجاد بیش از ۲۰ هزار باشگاه خصوصی خرد در سطح کشور طی کمتر از ١٠ سال، هنوز آثار آن در حوزه اشتغال، سلامت مردم و همچنین اقتصاد ورزش مشاهده نمی‌شود. دلیل آن مشخص است؛ زیرا اصولا تجارت و خدمات با اینکه دارای سود قابل توجهی برای کارفرمایان هستند، نمی‌توانند نقش قابل توجهی را در توسعه اقتصادی ایفا کنند. به‌طور کلی اقتصاد ورزش ایران بر خدمات تکیه کرده است و باشگاه‌های ورزشی خرد به دلیل فقدان ساز و کارهای نظارتی و حمایتی لازم، بعضا به بنگاه‌های بازاریابی مکمل‌های غذایی یا مراکز تبلیغ ورزش‌های وارداتی تبدیل شده‌اند. باشگاه‌هایی که در تولید ناخالص داخلی کشور سهیم هستند و سهم آنها به دلیل نبود نظام تصمیم‌گیری اقتصادی، هرگز مورد محاسبه قرار نگرفته است.

حرکت به سمت شکوفایی:‌به‌طور کلی اقتصاد ورزش در ایران، تحت تاثیر اقتصاد نامولد، نتوانسته از ظرفیت‌های بی‌نظیر خود استفاده کند. مهم‌ترین‌ راهکار در این برهه زمانی فراهم شدن یک عزم سیاسی است تا بتواند ورزش را با فعال‌سازی ظرفیت‌های اقتصادی به شکوفایی برساند. اقتصاد دولتی دست و پای ورزش را بسته است و در سیاستمداران عزمی برای کاهش تصدی‌گری مشاهده نمی‌شود. به این ترتیب لزوم حرکت به سمت اقتصاد خصوصی نمایان است.