«دنیای اقتصاد» برخی چالشهای اصلی معامله نفت در بورس را بررسی کرد
ضدمحرکهای معامله نفت در بورس
ذات معاملات بورس انرژی یک ابزار استراتژیک برای اقتصاد کشور بهشمار میرود به شرطی که سرعتگیرهای داخلی آن را بتوان مرتفع کرد. نگاهی به وضعیت معاملات در ماههای اخیر نشان میدهد که انعطاف قیمتی مشکل اصلی معاملات نفتخام در بورس انرژی نبوده است ولی برای فرآوردههای صادراتی با حمل زمینی به مقاصد کشورهای همسایه دقیقا قیمت پیشنهادی خود یک سرعتگیر جدی بهشمار میرود. بهصورت دقیقتر در بازار نفتخام صادراتی خریدار چندانی تاکنون ایفای نقش نکرده است ولی برای فرآوردهها شاهد وجود خریدار هستیم ولی قیمتهای پیشنهادی در بورس انرژی بهقدری بالاست که خریدار تمایلی به حضور در این بازار از خود نشان نمیدهد. در مورد نفتخام؛ گویا فرآیند پذیرش مشتریان بهقدری سخت شده یا اما و اگرهای معاملاتی به گونهای ترسیم شده است که خریدار اصلا نمیتواند در این بازار حضور پیدا کند، اگرچه این موارد تنها شنیدههایی است که متاسفانه با بررسی فرآیندهای معاملاتی و رهگیری رفتار خریدار و فروشنده میتوان احتمال صحت آن را مطرح کرد.
شنیدهها حکایت از سختگیریهای جدی در بازار سرمایه برای ورود خریداران دارد یعنی بهجای پهنکردن فرش قرمز پیشپای خریدار نفتخام در بورس انرژی، رفتاری را شاهد هستیم که بیشتر شبیه به فراری دادن خریداران است. بهعنوان یک نمونه میتوان به برخی از شنیدهها استناد کرد. مثلا میزان پیشپرداخت در بورس انرژی حتما باید بهصورت ریالی (۶ درصد ارزش معامله برای معاملات مرسوم) به حسابهای شرکت سپردهگذاری مرکزی پرداخت شود، این درحالی است که در اطلاعیه عرضه، چیزی متفاوت با این درج شده است. در اطلاعیه عرضه برای عرضه فردای نفتخام سبک آمده است: واریز ۶ درصد ارزش سفارش بر مبنای قیمت و شرایط مندرج در اطلاعیه عرضه بهصورت ریالی یا ارزی به حساب اعلامی شرکت سپردهگذاری مرکزی اوراق بهادار و تسویه وجوه (سمات) یا خارج از پایاپای به حسابهای معرفی شده از سوی شرکت ملی نفت ایران تا دو ساعت قبل از شروع عرضه الزامی است.
بهصورت دقیقتر اگر قرار است خریدار بدون هماهنگیهای جانبی با وزارت نفت بخواهد نفت مورد نیاز خود را از بورس انرژی خریداری کند، باید حتما ۶ درصد از ارزش معامله را بهصورت ارزی یا ریالی به حساب سمات واریز کند. حال فرض کنید که یک فرد حقیقی یا حقوقی خارجی در ابتدا باید ۶ درصد از منابع ارزی خود را مثلا به ریال تبدیل کرده و به حساب سمات واریز کند تا بتواند در آینده نفت بخرد، اگرچه در مورد پرداخت این مبلغ بهصورت ارزی میتوان تشکیک کرد. اگر میخواهد بهصورت مستقیم نفتخود را بهصورت ارزی (پیشپرداخت بهعلاوه وجه معامله) خریداری کند حتما باید به سراغ وزارت نفت رفته و پس از رایزنی با آنها اجازه معامله خارج از پایاپای را گرفته و سپس به خرید نفتخام از بورس انرژی اقدام کند.
حال سوال اینجاست که فرد خارجی دیگر چه نیازی دارد به بورس انرژی مراجعه کند و این بورس چه مزیتی را برای آن به همراه خواهد داشت. در مورد امکان پرداخت پیشپرداخت بهصورت ارزی هم میتوان تشکیک کرد یعنی شنیدهها حکایت از آن دارد که چنین امکانی بهرغم درج در اطلاعیه عرضه با اما و اگرهایی روبهروست. البته در اینخصوص در گذشته تلاش کردیم تا با مدیران شرکت سپردهگذاری مرکزی به گفتوگو بنشینیم که تا این لحظه چنین موقعیتی حاصل نشده است. شاید بتوان در گفتوگو با مدیران بورس انرژی در این خصوص اطلاعرسانی دقیقتری داشت، هرچند که این موارد به حوزه فعالیت شرکت سپردهگذاری مرکزی باز میگردد.
نکته دیگر سختگیریها در مورد اطلاعات خریدار است؛ اگرچه تمامی این موارد قطعا محرمانه خواهد ماند و این محرمانهبودن نهتنها در مورد این معاملات بلکه در مورد تمامی خریدها از بازارهای رسمی کالایی همچون بورس کالا و بورس انرژی وجود دارد ولی بر معاملات نفتخام صادراتی توجه بیشتری از لحاظ عدم افشای اطلاعات ایجاد شده است. البته بهتر بود که از همان ابتدا کمتر به سراغ اطلاعات خریدار برویم آنهم در شرایطی که صحت معاملات به دلیل پرداخت پیشپرداخت و ضمانتهای کافی قابلخدشه نیست.
نکته دیگر الزام برای معامله در بورس انرژی است، گویی خریداری که برای خرید نفتخام اعلام آمادگی کرده و کد معاملاتی نیز دریافت داشته است حتما باید اقدام به خرید کرده و در صورت عدم درج معامله، کارگزار خریدار با خوشرویی روبهرو نخواهد شد، هرچند که در اینخصوص اظهارنظر دقیقتر را به مدیران سمات واگذاری میکنیم و در آینده همین داده را هم مورد بررسی قرار میدهیم؛ گویی به جای جذب حداکثری خریدار، تلاش شده تا بدنه مدیریتی بازار سرمایه با محوریت سپردهگذاری مرکزی در امنیت قرار بگیرد. بهصورت دقیقتر هیچ تلاشی برای تسریع در فرآیند جذب خریدار توسط بخشهایی از بازار سرمایه صورت نمیگیرد و تنها بدنه کارگزاری و خود بورس انرژی است که حداکثر تلاش خود را برای رونق معاملات بهکار گرفته است آنهم در شرایطی که همین دو بخش بیشترین انتفاع را از معاملات کسب میکنند یعنی این تلاشها توجیه اقتصادی هم دارد. البته موارد فوق شنیدههای پراکندهای است که درخصوص معاملات نفتخام در بورس انرژی به گوش میرسد و اطلاعات فوق جمعآوری همین موارد است اما تلاش خواهیم کرد صحت و سقم آنها را با مدیران بازار سرمایه با محوریت شرکت سپردهگذاری مرکزی در وهله اول و مدیران بورس انرژی در فاز دوم مورد کنکاش قرار دهیم.
تغییرات بینالمللی و امیدواری به اثرگذاری بر صادرات نفت خام بورس انرژی
در چند گزارش پیشین در همین صفحه از سرعتگیرها و استراتژیهای صادرات نفت از بستر بورس انرژی سخن گفتیم اگرچه ذات تعریف استراتژی به این معنی است که محیط پیرامونی نامتعادل، نامتوازن و ناپایدار و بعضا سیال است، بنابراین بازتعریف دادههای موجود و رویکردهای اجرایی را باید بهصورت روزشمار در دستور کار قرار داد. هماکنون شرایط به نسبت هفته گذشته تغییر کرده است و این تغییر را باید در رفتارهای معاملاتی هم رهگیری و رصد کرد.
درخصوص تغییرات محیط پیرامونی یا همان رخدادهای بینالمللی اگرچه بحث تحریمها تغییری نکرد یا کاهش محدودیت خاصی را از جانب آمریکا شاهد نیستیم ولی دادههای دیگری خودنمایی کرده است. شنیدهها حکایت از آن دارد که چین تمایلی به تبعیت کامل از رژیم تحریمهای ایالاتمتحده ندارد و در منابع بینالمللی از ارسال محمولههای نفتخام ایران به بنادر این کشور یا وجود نفت ایران در انبارهای این کشور صحبت شده است. این درحالی است که ادعای تداوم صادرات نفتخام ایران به چین یعنی بارگیری و حرکت به سمت این کشور نیز مطرح شده است. در نگاه اول این ادعا میتواند با تردید همراه شود ولی برخی دادههای جانبی این احتمال را تقویت میکند. بهعنوان مثال میتوان گفت که بهای نفت در مقایسه با سایر بازارهای کالایی به نسبت بالاست آنهم در شرایطی که اغلب بازارها میل به ریزش نرخ داشته و گویا نفتخام سرعتگیر این روند کاهشی بوده است. از سوی دیگر حجم بالای تولید نفتخام نامتعارف (از شیلهای نفتی) با اهرم قیمت بالای جهانی نفتخام درحال انجام است گویی از نرخهای بالای جهانی، دنیا درحال یارانه دادن به تولید نفتخام شیل در آمریکاست. این نکته را باید جدی گرفت، زیرا کاهش بهای جهانی نفتخام به معنی کاهش شکننده حجم تولید در آمریکاست ولی به مرور زمان این روند نزولی شتاب میگیرد. اگر به تجربیات پیشین در این خصوص باز گردیم و در صورت کاهش بهای جهانی نفتخام، در ابتدا حجم تولید در آمریکا به سرعت افزایش مییابد تا تولیدکنندگان از همین قیمتها حداکثر استفاده را ببرند. سپس با کاهش بیشتر قیمتها روبهرو میشویم و به کاهش حجم تولید منجر شده، ولی با کاهش بیشتر قیمتهای جهانی، میزان تولید در آمریکا سریعتر از حد انتظار کاهش مییابد. در این شرایط شاهد هستیم که آمریکا تمام تلاش خود را به کار گرفته تا نفت ایران به بازارهای جهانی راه پیدا نکند. همین داده در کنار تنشهای موجود در منطقه موتورهای اصلی بالا بودن بهای نفتخام است، یعنی آمریکا با تحریم نفتخام ایران درحال یارانهدادن به صنعت نفتخود است. در این شرایط روسیه و عربستان هم توافق میکنند که حجم تولید نفتخام را افزایش ندهند گویا این دو کشور هم با قیمتهای فعلی و میزان تولید حالحاضر خود کنار آمدهاند و این شرایط منافع آنها را هم تامین میکند.
دقیقا عکس این شرایط را در دو کشور ایران و چین میبینیم. هم دو کشور از قیمتهای بالای نفتخام یا سختگیریهای تحریمی آمریکا در حال آسیبدیدن هستند. چین هم با جنگ تجاری روبهروست و هم با قیمت بالای نفتخام در کنار نرخهای نهچندان بالا در بازارهای کالایی و البته ضعف جدی تقاضا و حتی شائبه رکود. این وضعیت تنگنایی جدی برای چین فراهم میآورد تا باز هم داعیهدار بزرگترین تولیدکننده کالا در جهان باشد آن هم با رقبایی که در هر صنعت در برابر چین حتی در آسیای جنوبشرقی درحال عرضاندام هستند. این شرایط یعنی منافع ایران و چین ناخودآگاه درحال گرهخوردن است ولی باز هم یک تفاوت وجود دارد. ایران بهدنبال شکست تحریمهاست و چین مایل است خرید نفتخام یا میعانات گازی از ایران را مخفی نگه دارد. برای ایران معامله از بستر بورس انرژی یک مزیت تمامعیار است، ولی برای چین مخفیکاری و پردهپوشی پالایشگاههای بعضا دولتی جذابتر به نظر میرسد. اما چگونه به کمک بورس انرژی میتوان منافع دو کشور ایران و چین را در یک مسیر تعریف کرد؟ پاسخ آن ساده است. چیزی که چین به آن بیش از سایر کشورها نیاز دارد کاهش قیمتهای جهانی نفتخام است مخصوصا اگر دادههایی به بازارهای جهانی ارائه شود که قابل کتمان و تردید نباشد. این رویکرد دقیقا از بستر بورس انرژی با کاهش قیمتهای فروش نفتخام، میعانات گازی یا فرآوردهها محقق خواهد شد.
قیمت پایین نفتخام در شرایط فعلی شاید مهمترین ابزار ایران در بازارهای جهانی باشد آن هم در وضعیتی که قیمتهای پایین در بورس انرژی شائبه هیچ رانتی را ایجاد نخواهد کرد، زیرا هیچ انحصاری در فرآیند صادرات وجود نداشته و هرکس که بخواهد و حائز شرایط باشد میتواند از بورس انرژی نفتخریداری کند. داده دیگر هزینه حملونقل کشتی در منطقه است و شاهد رشد محسوس هزینه حمل هستیم و در برخی از گمانهزنیها به دلیل رشد هزینه بیمه کشتی در منطقه، عقبنشینی بسیاری از شرکتهای حمل از پذیرش برخی از محمولهها و همچنین دادههای جانبی شاهد هستیم که بعضا هزینه حمل تا ۱۰ برابر رقم قبل هم پیشنهاد میشود که اگرچه نمیتوان این ادعا را بهصورت مستند بیان کرد، ولی شایعهای است که متاسفانه از زبان برخی از افراد معتبر میشنویم.
در شرایط فعلی قیمت پایین نفتخام ایران در بورس انرژی نه تنها یک گزینه برای جذب حداکثری خریدار است، بلکه میتوان از این نرخ بهعنوان یک جنگافزار در جنگ تجاری بهره برد آن هم در شرایطی که همه میدانند پتانسیل تولید نفتخام در ایران بسیار بالاست. حال اگر نرخ کشف شده در بورس انرژی بسیار پایینتر از نرخهای رایج در جهان باشد هم میتوان امنیت قیمتی در بازارهای جهانی نفت را بر هم زد و هم میتوان ابزاری برای افزایش حجم صادرات نفتخام مهیا کرد. قیمتهای شفاف با اطلاعرسانی گسترده در بورس انرژی را بهتر است بهعنوان یک تاکتیک جنگی در استراتژیهای مقاومت اقتصادی در نظر بگیریم. البته این ادعا به این معنی نیست که هر قیمتی را بهعنوان نرخ پیشنهادی پایه برای آغاز معاملات در نظر بگیریم، بلکه تعدیل نرخ در زمان رقابت برای خرید هم قابل قبول است اگرچه اما و اگرهای خاص خود را داراست.
ارسال نظر