چنانچه بخواهیم تعداد اعضای هیات‌مدیره این ۳۰ شرکت را محاسبه کنیم باید ۱۵۰ عضو هیات‌مدیره داشته باشیم که بیمه مرکزی بتواند صلاحیت آنها را تایید کند.

آیا صنعت بیمه ۱۵۰ نیرو که بتوان با خیالی آسوده شرکت بیمه را به دست آنان سپرد، دارد؟

حتی دولت برای انتخاب رئیس کل بیمه مرکزی گزینه‌های زیادی ندارد. یک رئیس کل ۱۳ سال خدمت می‌کند و بعد از آن فقط طی ۱۰ سال چهار رئیس می‌آیند و می‌روند. وقتی در بیمه مرکزی ثبات مدیریت نداریم دیگر اوضاع شرکت‌های بیمه معلوم است.

اختلافات چند سال اخیر هیات‌مدیره شرکت‌های بیمه با مدیران عامل و تغییرات ناگهانی مدیریتی در شرکت‌های بیمه، سوالاتی را در اذهان مطرح می‌کند که آیا صنعت بیمه کشور از نیروی انسانی کافی برخوردار است؟ اگر پاسخ مثبت است، پس چرا در زمان تغییر مدیریت دریک شرکت بیمه یا تغییر سهامداری تعداد معدودی برای انتخاب وجود دارند؟ یا بدتر از آن چرا برخی از مدیران خود را برای پست جدید کاندیدا می‌کنند؟ آیا به اندازه کافی برای شرکت‌های بیمه مدیران با کفایت داریم؟

اصلا صنعت بیمه طی سال‌های گذشته برای تربیت مدیر بیمه‌ای چه تدابیری اندیشیده است؟ مسوول تربیت مدیربیمه‌ای کیست؟ بیمه مرکزی؟ خود شرکت‌ها؟ سهامداران عمده؟ دولت؟ دانشگاه‌ها؟ انجمن حرفه‌ای؟ پاسخ می‌تواند تمام این موارد باشد. البته به شرط آنکه تمام آنها زنجیروار کنار هم باشند.

از ابتدای دهه ۸۰ و بدو ورود بخش خصوصی به بازار بیمه کشور، تمام شواهد نشان داد که بخش خصوصی به‌دنبال تامین نیاز مدیریتی خود از چهار شرکت بیمه دولتی است.

در آن سال‌ها به صراحت گفته می‌شد، یک بانک یا صندوق که به‌دنبال مجوز تاسیس شرکت بیمه است، روی یک مدیر دولتی و ... حساب کرده است. شاید این فرمول در سال‌های ابتدایی فعالیت بخش خصوصی پاسخ می‌داد، اما با گذشت یک دهه و ورود بی‌رویه شرکت‌های بیمه به بازار، کمبود مدیران به روشنی پیداست و سهامداران بهتر از هر کس دیگری آن را درک می‌کنند.

شاید بازار بیمه کشور ظرفیت تعداد بیشتری شرکت بیمه را دارد اما مدیر بیمه‌ای کجاست؟

بدون تعارف، تعداد مدیرانی که بتوان سکان یک شرکت بیمه را به آنها سپرد اندک است. برخی از کارشناسان نیروهای خوبی بودند و می‌شد در جای دیگری در پست دیگری از تجربه و دانش آنها استفاده کرد که پس از شکست مدیریتی در بیمه‌های خصوصی، تبدیل به مهره‌های سوخته‌ای شدند.

اگر برخی مدیران بیمه‌ای ما قدرت چانه‌زنی و اظهارنظر داشتند، در ابتدای مذاکرات از سهامداران می‌پرسیدند: شما چه مدیری می‌خواهید؟ مدیری که بتواند شرکت را در شرایط ایده‌آل نگه دارد یا اینکه تنها با هر دستوری موافق باشد؟

طی چند سال گذشته کم نبودند مدیران بیمه‌ای که بدون قید و شرط مدیریت را پذیرفتند و با کوله‌باری از پشیمانی آن سمت را ترک کردند؟

به گفته یکی از کارشناسان با سابقه صنعت بیمه، دولت، بیمه‌گران را به‌خاطر پایین بودن ضریب نفوذ بیمه نکوهش می‌کند، اما کسی نیست به مدیران دولتی بگوید، توسعه بیمه در کشور شرایط می‌خواهد. بیمه دستوری توسعه نمی‌یابد، مدیر می‌خواهد مدیری که بتواند با نگاه به اشتباهات گذشته و بررسی شرایط موجود برنامه توسعه‌ای برای آینده شرکت تدوین کند.