خداحافظی با حجم مبنا
حجم مبنا که با نیت کنترل نوسانات و مهار رفتارهای هیجانی طراحی شده بود، در عمل به ابزاری برای اختلال در کشف قیمت (Price Discovery Distortion)، کاهش نقدشوندگی (Liquidity Reduction) و شکلگیری صفهای صوری خرید و فروش بدل شد. اکنون حذف این قید، نه صرفا یک تغییر فنی، بلکه نشانهای از چرخش رویکرد تنظیمگری از کنترل دستوری به پذیرش منطق بازار است.
حجم مبنا طی سالها باعث شد قیمت پایانی سهام از واقعیت معاملات روزانه فاصله بگیرد و پدیدهای شبیه به قیمتسازی اداری (Administrative Pricing) در بازار شکل بگیرد. در چنین شرایطی، اطلاعات جدید با تاخیر در قیمتها منعکس میشد و بازار کارآیی اطلاعاتی خود را از دست میداد. همچنین، این ابزار با ایجاد صفهای طولانی و قفلشدن نمادها، عملا ریسک نقدشوندگی را برای سرمایهگذاران افزایش میداد و نابرابری معاملاتی میان بازیگران بزرگ و سرمایهگذاران خرد را تشدید میکرد.
اما اهمیت تصمیم اخیر، تنها در حذف یک محدودیت ناکارآمد خلاصه نمیشود؛ اثرات مثبت پسینی (Post-Implementation Effects) این اقدام میتواند مسیر بازار را بهطور معناداری تغییر دهد. نخستین اثر، بهبود فرآیند کشف قیمت واقعی است. با حذف حجم مبنا، قیمت پایانی به میانگین واقعی معاملات نزدیکتر میشود و اطلاعات جدید سریعتر و بدون اعوجاج در قیمت سهام منعکس خواهد شد. این موضوع، بازار را به سمت کارآیی بالاتر سوق میدهد و از انباشت هیجانهای سرکوبشده جلوگیری میکند.
دومین پیامد مثبت، افزایش نقدشوندگی و کاهش صفهای صوری (Artificial Order Queues) است. وقتی تغییر قیمت منوط به پر شدن حجم مبنا نباشد، انگیزه صفنشینی کاهش مییابد و معاملهگران به انجام معامله واقعی ترغیب میشوند. این امر بهویژه برای نمادهای کوچک و متوسط، که سالها با مشکل قفلشدن معاملات مواجه بودند، میتواند به معنای افزایش گردش معاملات و جذابیت سرمایهگذاری باشد.
سومین اثر مهم، کاهش زمینههای دستکاری قیمت و بهبود عدالت معاملاتی است. حذف حجم مبنا قدرت جهتدهی مصنوعی قیمت توسط بازیگران بزرگ را کاهش میدهد و نقش معاملات خرد در کشف قیمت را پررنگتر میکند. در چنین فضایی، رقابت سالمتری میان معاملهگران شکل میگیرد و اعتماد عمومی به سازوکار بازار تقویت میشود.
چهارمین پیامد مثبت، افزایش جذابیت بازار برای سرمایهگذاران حرفهای و نهادی است. سرمایهگذاران نهادی، صندوقها و حتی سرمایهگذاران خارجی بالقوه، بیش از هر چیز به شفافیت، نقدشوندگی و قابلیت پیشبینی بازار توجه دارند. حذف ابزارهایی مانند حجم مبنا که معادل رایجی در بورسهای معتبر دنیا ندارد، میتواند گامی مهم در جهت همراستایی بازار سرمایه ایران با استانداردهای جهانی تلقی شود.
در نهایت باید تاکید کرد که حذف حجم مبنا، اگرچه یک اصلاح اساسی است، اما شرط کافی برای کارآیی کامل بازار نیست. این اقدام زمانی بیشترین اثر مثبت خود را نشان خواهد داد که با اصلاحات مکملی مانند بازنگری تدریجی در دامنه نوسان، تقویت نظام بازارگردانی و ارتقای نظارت هوشمند همراه شود. در غیر این صورت، بخشی از کارکردهای سرکوبشده ممکن است به شکل نوسانات مقطعی بروز کند.
در جمعبندی، خداحافظی با حجم مبنا را باید نه صرفا حذف یک قاعده، بلکه آغاز عبور بازار سرمایه ایران از تنظیمگری دستوری به تنظیمگری مبتنی بر منطق بازار دانست. این تصمیم، اگر درست اجرا و با اصلاحات بعدی همراه شود، میتواند یکی از نقاط عطف مهم در مسیر افزایش کارآیی، عدالت و بلوغ بازار سرمایه کشور باشد.
* کارشناس بازارهای مالی