بازار گردانی یا کنترل بازار؟
حال با این بحث آغازین سراغ صحبتهای این روزها و حمایت سهامداران حقوقی و به نوعی بحث حمایت مقطعی میرویم؛ این مباحث را باید با یک دید حرفهای و منطقی نگاه کرد. به این صورت که نهادهایی که کار اصلی آنها در بازار همین خرید و فروش سهام و حمایت از سهام است؛ نهادهایی که با برخورداری از تخصص کافی و مهارتهای لازم از خرید و فروش سهام کسب درآمد میکنند و در این کار کاملا حرفهای و متخصص بوده، به فعالیت بپردازند. در واقع هدف این نهادهای مزبور کسب سود از رشد یا افت قیمتها نیست، بلکه هر لحظه آماده به خدمت برای به تعادل رساندن نرخها هستند. بر اساس مدلهای بازاری خاص و به روش خنثی نسبت به بازار که هم ریسک خودشان را در بازار پوشش دهند و هم بهترین عملکرد را در به تعادل رساندن بازار داشته باشند، به فعالیت بپردازند.
در این صورت عمق بازار افزایش پیدا میکند. این به چه معناست؟ یعنی شما در هر زمان که سفارش خرید یا فروش به بازار ارسال کنید، نگرانی بابت عدم اجرای این درخواست ندارید و دیگر به معنای واقعی صف فروش یا خریدی را مشاهده نخواهیم کرد. بخشی از این مشکل در بازار ما به چینش بازار مرتبط است. مباحث مربوط به حجم مبنا و محدودیتهای موجود سبب شد بازار ما چه در زمانهای صعود و چه نزول با رشد و ریزش شدید و صفهای خرید و فروش سنگین مواجه شود. چنین هیجان بالایی در بازار و از سوی دیگر دو نیمه کردن معاملات و افزودن ساعات مبادلاتی به بعدازظهر نیز هیجانات را افزایش داد. به عبارت دقیقتر رشد اخیر بازار سرمایه و افزایش پیاپی قیمتها بیشتر تحت تاثیر همین جو هیجانی و کوچ معاملهگران از صف خرید یک سهم به سهم دیگر رخ داد. طبیعی است که در زمان ریزش نیز چنین روندی تکرار خواهد شد. در این میان زمانی که پای سهامدار حقوقی نیز به میان آمد و صحبت از حمایت از سوی این نهادها وضعیت را مناسبتر کرد، این ذهنیت و رانت در میان سهامداران ایجاد شد که چنانچه من امروز اقدام به خرید در قیمت پایینتر داشته باشم، فردا با توجه به حمایتهایی که قرار است اعمال شود، میتوانم در قیمت بالاتری سهم را بفروشم یا بخرم. به این ترتیب به امید اینکه یکی قرار است از فردا از این بازار حمایت کند، شاهد تشکیل صفوف فروش سنگینتری در بازار خواهیم بود.
راهحل خروج از این فضا چیست؟
بازار سرمایه یک بازار با دامنه بینهایت از نظر زمانی و همیشه پرنوسان است. قطعا سیاستگذاری نسبت به فعالیت سهامداران ادامه داشته و دارد. سیاستهای کلان اقتصادی و خرد درون سازمانی منجر به اتفاقاتی خواهد شد که میخواهیم یک تصمیمی برای بهبود شرایط داشته باشیم که بعضا ممکن است به ضرر بازار سرمایه باشد. البته چنین اقدامات و چنین تفکراتی که به فکر چاره برای بهبود شرایط باشیم، رفتاری بسیار پسندیده است و شهامت و شجاعت لازم را به خصوص در این شرایط میطلبد. ولی در این میان بحث اصلی معطوف به سیاستگذاری است؛ سیاستگذاری از سازمان بورس آغاز شده و به دیگر نهادهای مالی سرایت میکند. در مقاطعی شاهد این موضوع بودیم که برخی صحبتها نشان از آن داشت که رشد قیمتها در بورس، به افزایش تورم در اقتصاد کشور دامن میزند. طوری که تصمیمات و تحقیقات بر آن شد تا کف نرخ شبانه سود از سوی بانک مرکزی از ۱۰درصد به ۱۶درصد طی این دو ماه افزایش یابد. در همین راستا دولت نیز اقدام به فروش اوراق بیشتری از طریق بازار سرمایه کرد. به همین ترتیب دولت به فکر استفاده هر چه بیشتر از ظرفیتهای موجود در بازار سرمایه افتاد. همچنین سیاستگذاریهای نامناسب دیگری نیز در پیش گرفته شد که نتیجه مستقیم آن، ایجاد شرایط موجود در بازار سهام است.
به این ترتیب مشاهده میشود روند مزبور با توجه به خاستگاه دیگری که داشت، تنها لزوما با حمایت از بازار منتفی نخواهد شد و نیاز به اقدامات بیشتری در این زمینه است.
نتیجه چیست؟
حمایت حقوقیها از بازار سرمایه کار بسیار خوبی است. در هر شرایط دو جانبه، چه شرایط نزولی و چه صعودی بازار، یک اقدام بسیار مناسب و پسندیده است. در واقع باید این خرید و فروشها متقارن باشد. البته این نکته را نباید فراموش کرد که در زمانهای صعود بازار همین حقوقیها، فروشهای قابل توجهی داشتند و در حال حاضر منابع لازم برای حمایت و خرید سهام را در اختیار دارند. در گامهای بالاتر نیز باید وزارت اقتصاد، بانک مرکزی و خود سازمان بورس با اخذ سیاستهای لازم، راهکاری تعبیه کنند که بازار سهام نیاز به حمایت نداشته باشد. در واقع بورس کارکرد اصلی خودش را داشته باشد و این کارکرد نیز باید به نقدشوندگی معطوف باشد. متاسفانه در حال حاضر نگاه به کارکرد بازار سهام بر اساس نوسان قیمتی و افت و خیز شاخص بورس است. این نگاهی بسیار غلط است؛ توجه به نوسان قیمتی در گامهای بعدی قرار دارد. ما باید در گام نخست بتوانیم با ارائه راهکارها و اقدامات مناسب، نقدشوندگی بازار سرمایه را حفظ کنیم. بهطور مثال در برخی بورسهای بینالمللی ما شاهد چندین مرتبه کشف قیمت و حراج قیمتی هستیم. چنانچه این راهکار را برای برخی از سهام موجود در بورس تهران نیز به کار بگیریم، در قیمت پیش گشایش و قیمت پایانی یک کشف قیمت نیم ساعته بدون محدودیت دامنه نوسان داشته باشیم تا در این بازه زمانی یک سهم بتواند با ۱۰تا۱۵ درصد قیمت خود نوسان کند. در این صورت تعادل قیمتی خواهیم داشت و دیگر بازار اسیر ریزساختارهای تعیین قیمتی نخواهد شد.
از سوی دیگر باید عنوان کرد تمامی منابع دولتی و سیاستگذارانی که در این مدت به بهرهبرداری از بورس پرداخته و منابعی از بازار خارج کردهاند نیز وظیفه دارند بخشی از این نقدینگی را به بازار برگردانند. در این میان نرخ سود بانک مرکزی نیز باید مجدد کاهشی شود. از سوی دیگر همزمان شدن این موارد با دستورالعملهای جدید سازمان بورس نیز مزید بر علت شد. بهطوریکه هر روز شاهد انتشار دستورالعمل و ابلاغیههای جدیدی از سوی سازمان بورس بودیم.
در واقع باید نسبت به مفهوم کنترل در بازار بازبینی شود. به خصوص این کنترل باید از سوی سیاستگذاران با دقت بیشتری اعمال شود. ولی این نکته را نباید فراموش کنیم که منطق بازار سرمایه با کنترل مشکل دارد و باید به بازار احترام بگذاریم تا با هوشمندی خود به نوسان بپردازد و هیچگونه کنترل و حمایتی بر بورس نداشته باشیم.