دیپلماسی عربی

 از «توافق‌های ابراهیم» با اسرائیل گرفته تا توافق میان عربستان و ایران، مجموعه‌ای از ابتکارات منطقه‌ای اخیر به‌عنوان نمونه‌هایی از این «زیرکی دیپلماتیک تازه» معرفی شده‌اند. پیام ضمنی این گفتمان آن است که اعراب دیگر نیازی به راه‌حل‌های غربی برای بحران‌های خود ندارند. اما این روایت به‌راحتی فراموش می‌کند که بسیاری از همین بحران‌ها را کسانی ایجاد کردند که اکنون در قامت «سیاستمدار» ظاهر می‌شوند. یک نمونه روشن آن ولیعهد عربستان، محمد بن‌سلمان، است که خود آغازگر باتلاق جنگ یمن بود و حالا می‌کوشد با جمهوری اسلامی ایران توافقی برای خروج از آن بیابد. این رفتار، بیش از آنکه نشانه‌ رهبری باشد، نشانه‌ تسلیم است.

با‌این‌حال، ایده‌ اینکه بازیگران منطقه‌ای خود درگیر حل مشکلاتشان هستند، برای سیاستگذاران دو حزب اصلی در واشنگتن جذاب است؛ چراکه به آنها اجازه می‌دهد حضور دیپلماتیک آمریکا در خاورمیانه را کاهش دهند و منابع را به مناطق بحرانی دیگر، همچون شرق آسیا یا اروپای شرقی، منتقل کنند؛ اما ناگهان جنگی در یکی از کشورهای عربی شعله‌ور می‌شود. نبرد خونین میان دو ژنرال یاغی سودان، آزمونی تازه برای «دیپلماسی جدید عربی» است. مذاکره در زمانی که طرف‌های درگیر از جنگ خسته‌اند، مانند یمن یا سوریه، یک چیز است؛ اما برقراری آتش‌بس در میانه‌ خشونت‌های بی‌امان میان نیروهایی که تازه ‌وارد میدان شده‌اند، چیز دیگری است.

آتش‌بسی که آمریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل میانجی آن بودند هرگز عملی نشد؛ ژنرال عبدالفتاح البرهان، فرمانده ارتش، و محمد حمدان دقلو معروف به «حمیدتی»، رهبر نیروهای پشتیبانی سریع (RSF)، هیچ تمایلی به توقف جنگ نشان نداده‌اند. هر دو برای دستیابی به قدرت مطلق در کشوری می‌جنگند که به همان اندازه که عرب است، آفریقایی نیز هست.  مانند یمن، بحران سودان نیز تا حد زیادی ساخته و پرداخته‌ خودِ کشورهای عربی است. چهار سال پیش، وقتی دیکتاتوری سی‌ساله‌ عمر البشیر با قیام مسالمت‌آمیز مردم سرنگون شد و دولتی انتقالی از غیرنظامیان و نظامیان شکل گرفت، کشورهای بزرگ عربی جانب نظامیان را گرفتند. مصر، که خود تحت رهبری ژنرالی به قدرت‌رسیده اداره می‌شود، با البرهان همسو شد. عربستان و امارات نیز از حمیدتی حمایت کردند؛ همان کسی که نیروهایش را برای خدمت به منافع آن دو کشور به یمن فرستاده بود. این کشورها اهمیتی ندادند که هر دو ژنرال در نسل‌کشی دارفور متهم‌اند.

 زمانی که نظامیان متحد، غیرنظامیان را کنار زدند و قدرت را در خارطوم قبضه کردند، دولت‌های عربی برای آرزوهای بر بادرفته‌ مردم سودان اندوهی به دل راه ندادند. در عوض، از کودتاگران قدردانی کردند: دسامبر گذشته، زمانی که ژنرال‌ها توافقی صوری برای بازگرداندن سهمی از قدرت به غیرنظامیان اعلام کردند، یک کنسرسیوم اماراتی قراردادی اولیه به ارزش ۶‌میلیارد دلار برای ساخت بندر و زیرساخت‌های جدید در ساحل دریای سرخ امضا کرد.

 درگیری‌های کنونی میان نیروهای البرهان و حمیدتی باید برای حامیان عربشان روشن کند که این ژنرال‌ها قابل اعتماد نیستند. بهتر آن است که به‌جای آنها با دولتی غیرنظامی و مستقل از ارتش وارد تعامل شوند. با توجه به اینکه ژنرال‌ها منابع مالی و تسلیحاتی چندانی جز از طریق کشورهای عربی ندارند، این کشورها توان مهارشان را دارند. همچنین می‌توانند از روابط فزاینده‌ خود با مسکو برای محدود کردن نقش گروه واگنر روسیه استفاده کنند. اما بزرگ‌ترین چالش پیشِ روی عربستان، مصر و امارات آن است که از تمایل تاریخی خود به حمایت از «مردان قدرتمند» و جنگ‌سالاران فاصله بگیرند. تنها در این صورت است که می‌توان گفت واقعا وارد عصر «دیپلماسی جدید عربی» شده‌اند.

* نویسنده بلومبرگ