مسیریابی ترامپ در قبال ایران

شورای روابط خارجی آمریکا در گزارشی به قلم جیمز لیندسی، پژوهشگر ارشد سیاست خارجی این اتاق فکر، به تاریخ ۳ ژانویه می‌نویسد: شاید در نگاه اول پاسخ به این پرسش آسان باشد، زیرا ترامپ همواره در مورد برنامه‌های خود ثابت‌قدم بوده است: ظاهرا او به سیاست دولت اول خود، یعنی «فشار حداکثری»، بازخواهد گشت. این تلاش با گسترش تحریم‌های ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی و تشدید اجرای تحریم‌هایی که از قبل وجود داشت، به دنبال متوقف کردن شریان‌های اقتصادی ایران و نه تغییر رژیم بوده است.

هدف اصلی تحت فشار قرار دادن تهران به اعمال محدودیت در برنامه‌های موشکی هسته‌ای و بالستیک خود و حمایت از متحدان منطقه‌ای بوده است.

کارزار فشار حداکثری، قطعا اقتصاد ایران را تحت‌فشار قرار داد. اما نتوانست تهران را وادار کند پای میز مذاکره حاضر شود. حتی با تزلزل اقتصاد و کاهش ذخایر خارجی، ایران به برنامه‌های هسته‌ای و موشکی خود ادامه داد، حمایت خود را از نیروهای منطقه‌ای خود گسترش داد و حتی در سال ۲۰۲۰ یک حمله موشکی علیه یک پایگاه آمریکایی در عراق انجام داد.

 اما سوال دیگر این است که اگر دولت بایدن در اجرای کارزار فشار حداکثری اختلال ایجاد نمی‌کرد، آیا نتیجه آن می‌توانست مطلوب آمریکا باشد؟ ترامپ به ما می‌گوید آری.

اما این برای مورخان و طرف‌داران محل بحث و مجادله است.

اکنون سوال این است که آیا فشار حداکثری در شرایط ژئوپلیتیک بسیار متفاوت امروزی کارساز خواهد بود؟

 شواهد در مورد اثرگذاری این کارزار نتایج متفاوتی را به ما می‌دهد. به ادعای گزارش این اتاق فکر آمریکایی، جنگ اسرائیل علیه حماس و حزب‌الله و سقوط بشار اسد در سوریه، موقعیت ایران را در منطقه تضعیف کرده است. نیروهای متحد تهران، نسبت به شش ماه پیش، ضعیف‌ شده‌اند.

فراتر از آن، رفت‌و‌برگشت حملات و پاسخ‌های ایران و اسرائیل همراه با برخی مشکلات اقتصادی ممکن است دلیلی باشد که وزیر امور خارجه ایران امروز اعلام کرد به دنبال ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای است.

 با‌این‌حال، واضح است که راهبرد فشار حداکثری زمان می‌برد تا اثرگذار باشد. حداقل زمانی که نوبت به برنامه هسته‌ای ایران می‌رسد، ممکن است کمبودهایی متوجه این کارزار باشد.

ایران پس از آنکه ترامپ توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ را که دولت اوباما با آن مذاکره کرد، فسخ کرد، تلاش‌های خود برای غنی سازی اورانیوم تشدید کرد. طبق اکثر تخمین‌ها، ادعا می‌شود ایران اکنون می‌تواند چندین سلاح هسته‌ای را ظرف چند هفته پس از تصمیم‌گیری برای عبور از آستانه هسته‌ای بسازد.

 سایر قدرت‌های بزرگ نیز سیاست فشار حداکثری را تضعیف خواهند کرد. چین و روسیه، هر دو تحریم‌های آمریکا و چندجانبه علیه ایران را نادیده گرفته یا دور زده‌اند. امروز هم بعید است آنها از این تحریم‌ها تبعیت کنند، مگر اینکه در ازای آن امتیاز قابل‌توجهی از ایالات متحده دریافت کنند.

ترامپ ممکن است تمایلی نداشته باشد یا نتواند چنین امتیازی را به این کشورها اعطا کند. اگر تهران بر این باور باشد که پکن و مسکو پشتیبان آن هستند، مقاومت به یک راهبرد عملی‌تر تبدیل می‌شود. تهران حتی می‌تواند از مذاکرات به‌عنوان راهی برای خرید زمان برای احیای بازدارندگی خود استفاده کند.

آینده کارزار فشار حداکثری

حتی اگر ایران با حسن‌نیت وارد مذاکرات شود، تلاش‌های ترامپ ممکن است بر سر تصمیم‌گیری درباره اینکه چه توافقی به‌اندازه کافی خوب است، دچار مشکل شود.

تنوع ایدئولوژیک گروه مجهز او که از تندروها تشکیل شده است، این احتمال را ایجاد می‌کند که آنها در مورد آنچه تهران برای انجام یک معامله ارزشمند باید بپذیرد، نظرات متفاوتی داشته باشند. این شکاف داخلی می‌تواند تلاش برای دستیابی به یک معامله را به شکست بکشاند.

 همه این موارد این سوال را مطرح می‌کند که اگر مذاکرات یا شروع نشود یا به‌احتمال زیاد بی‌نتیجه بماند، چه اتفاقی می‌افتد.

اگر کارزار فشار حداکثری نتایج سریعی به همراه نداشته باشد، درخواست‌ها از ایالات متحده برای حمله به سایت‌های هسته‌ای ایران احتمالا افزایش خواهد یافت. ترامپ همچنین احتمالا پیام‌هایی دریافت خواهد کرد مبنی بر اینکه باید اسرائیل را برای حمله به ایران تشویق کند، اگرچه اسرائیل توانایی تخریب تاسیسات هسته‌ای زیرزمینی ایران را ندارد.

 تهران، تمایل ترامپ برای استفاده از نیروی نظامی و همچنین توانایی‌های نظامی اسرائیل را درحالی‌که به مذاکره فکر می‌کند، ارزیابی خواهد کرد.

ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتی در مورد ضربه‌زدن به ایران صحبت کرد و اظهار کرد که اسرائیل باید به سایت‌های هسته‌ای ایران ضربه بزند. اما آنها همچنین می‌دانند که او علیه «جنگ‌های همیشگی» آمریکا در خاورمیانه، در مبارزات انتخاباتی شعار سر داد، درحالی‌که به‌اشتباه به خود می‌بالید که «تنها رئیس‌جمهوری در ۷۲سال گذشته» است که کشور را وارد هیچ جنگی نکرده است.

 توسل به نیروی نظامی، چه با اقدام مستقیم ایالات متحده و چه از طریق تشویق اسرائیل به حمله، به‌مثابه پرتاب تاس در بازی قمار خواهد بود. ممکن است فراتر از رویاهای برنامه‌ریزان، این اقدام موفقیت‌آمیز باشد و به نتیجه مدنظر آنها مبنی بر ایجاد نظم جدید در خاورمیانه منجر شود. یا، مانند حمله به عراق، ممکن است جعبه‌ پاندورایی از مشکلات غیرقابل‌پیش‌بینی بگشاید که در سال‌های آینده، منطقه و ایالات متحده را آزار دهد.

این استدلال همیشه ارزش در نظر گرفتن را دارد. اجازه‌ دادن به ایران برای توسعه برنامه‌های هسته‌ای و موشکی بالستیک خود درحالی‌که محور مقاومت خود را بازسازی می‌کند هزینه‌های خود را دارد.

بنابراین با گذشت زمان درخواهیم یافت آیا ترامپ واقعا در هنر انجام توافق تبحر یافته است یا نه.

 از طرف دیگر، نیروی دریایی ایالات متحده این هفته حملات هوایی بیشتری را علیه مواضع یمنی‌ها انجام داد. حملات هوایی دوره‌ای که از مارس گذشته آغاز شد، هنوز در دستیابی به هدف خود برای پایان‌ دادن به حملات حوثی‌ها به کشتیرانی در دریای سرخ ناموفق بوده است.

منتقدان و مردم چه می‌گویند

 در همین رابطه، آلینا پولیاکوا در مجله فارن افرز نوشت، اگر ترامپ امیدوار است با ولادیمیر پوتین بر سر اوکراین به توافق برسد، ابتدا باید فشار بر روسیه را افزایش دهد.

او می‌نویسد: «ترامپ گفته است که قصد دارد توافقی با پوتین را دنبال کند، و او حق دارد که می‌خواهد صلح پایدار را در جنگی که به قیمت جان صدها هزار نفر تمام شده و ژئوپلیتیک را در سراسر جهان بی‌ثبات کرده است، به ارمغان بیاورد. اما برای دستیابی به این هدف، دولت او ابتدا باید روس‌ها را با تمایل به مذاکره و سازش‌های معنی‌دار به میز مذاکره بکشاند که به چیزی بیش از یک آتش‌بس کوتاه‌مدت منجر شود.»

 تام اوکانر، خبرنگار نیوزویک، به ده درگیری و بحران در خارج از ایالات متحده که ترامپ در زمان روی کار آمدن با آنها مواجه خواهد شد، پرداخته است. درگیری اسرائیل و غزه، و روسیه و اوکراین، در صدر فهرست اوکانر قرار دارد.

او نتیجه می‌گیرد که باتوجه‌به پتانسیل برخی از بی‌ثبات‌ترین این درگیری‌ها برای تاثیر مستقیم بر منافع ایالات متحده، در زمانی که این کشور درگیر رقابت با قدرت‌های بزرگ جهانی، مانند چین و روسیه است، در دولت دوم ترامپ مخاطرات برای اصلاح سیاست خارجی به‌منظور آنچه بازگرداندن دوباره عظمت به آمریکا خوانده می‌شود، در صحنه جهانی بسیار بزرگ خواهد بود.

از طرف دیگر بر اساس نظرسنجی موسسه گالوپ از مردم آمریکا مبنی بر پیش‌بینی آنها در مسیر حرکت کشور در سال ۲۰۲۵، بخش اعظم پاسخ‌دهندگان به بهبود وضعیت اقتصادی ایالات متحده خوش‌بین بودند و نه سیاست خارجی کشور. پیش‌بینی آنها افزایش قدرت چین و روسیه و افزایش تعداد مناقشات بین‌المللی بود.