جهان برابرتر؛ موهبت آزادی اقتصاد

در سطح کشورها، نابرابری مقصر همه این موارد است؛ از ظهور دونالد ترامپ رئیس‌جمهور سابق ایالات‌متحده تا رای برگزیت در بریتانیا تا جنبش «جلیقه‌زردها» در فرانسه و اعتراضات اخیر بازنشستگان در چین که یکی از بالاترین نرخ‌های جهان را دارد. عموم بحث‌ها حول محور نابرابری درآمد بر این موضوع تاکید دارند که جهانی‌‌‌سازی ممکن است برخی از نخبگان را غنی کرده باشد و همزمان به بسیاری از افراد دیگر آسیب رسانده یا اینکه کانون‌‌‌های صنعتی زمانی را ویران کرده و جامعه را مستعد سیاست‌‌‌های پوپولیستی ساخته است. به‌طور کلی در مورد نابرابری روایت‌های این‌چنینی بسیار است. دلیل این وضعیت توجه به مقوله نابرابری از قاب هر کشور به‌تنهایی است.

وقتی چنین کاری می‌کنید، ماجرا ابعاد دقیق خود را نمایان نمی‌کند. اما کافی است در فهم مقوله نابرابری از سطح دولت-ملت بالاتر آمده و کل جهان را بررسی کنید تا تصویری متفاوت از روایات عامه را ببینید. در آن مقیاس، داستان نابرابری در قرن بیست‌ویکم برعکس است: جهان نسبت به بیش از ۱۰۰سال گذشته برابرتر شده است. اصطلاح «نابرابری جهانی» به اختلاف درآمد بین همه شهروندان جهان در یک زمان معین، با توجه به تفاوت قیمت‌ها بین کشورها اشاره دارد؛ موضوعی که معمولا با ضریب جینی اندازه‌‌‌گیری شده که از صفر آغاز می‌شود. خطی میان دو نقطه؛ نقطه اول که برابری کامل و نابرابری کامل. به لطف کار تجربی بسیاری از محققان، امروز اقتصاددانان می‌توانند خطوط کلی تغییر نابرابری جهانی تخمین زده‌شده در دو قرن گذشته را ترسیم کنند.

p24 copy

از ظهور انقلاب صنعتی در اوایل قرن نوزدهم تا تقریبا اواسط قرن بیستم، با تمرکز ثروت در کشورهای صنعتی غربی، نابرابری جهانی افزایش یافت. در طول جنگ سرد، زمانی که جهان معمولا به «جهان اول»، «جهان دوم» و «جهان سوم» تقسیم می‌‌‌شد، نابرابری به اوج خود رسید که نشان‌دهنده سه‌سطح توسعه اقتصادی در اقصی‌نقاط جهان بود. اما پس از آن، حدود 20سال پیش، نابرابری جهانی شروع به کاهش کرد؛ موضوعی که تا حد زیادی به لطف رشد اقتصادی بزرگ و پردامنه چین رخ داد؛ چینی که تا همین اواخر پرجمعیت‌ترین کشور جهان بود. شواهد موجود نشان می‌دهد نابرابری جهانی با شاخص جینی 4/ 69 در سال 1988 به اوج خود رسید. این نابرابری در سال 2018 به 1/ 60 کاهش یافت؛ سطحی که از پایان قرن نوزدهم مشاهده نشده است.

البته پیشرفت به سوی برابری بیشتر جهانی موضوعی اجتناب‌ناپذیر نیست. چین اکنون آنقدر ثروتمند شده است که نمی‌‌‌تواند دیگر به طور معناداری به کاهش نابرابری جهانی کمک کند. اما همچنان کشورهای بزرگی مانند هند هستند که فعلا به اندازه‌‌‌ رشدی که چین تجربه کرد، رشد نکرده‌اند. بنابراین بهبود دوباره سطح نابرابری جهان بستگی مستقیم به وضعیت کشورهای فقیر نظیر مناطق آفریقایی دارد. این قاره می‌تواند به کاهش فقر و نابرابری بزرگ جهانی بعدی منجر شود. اما حتی اگر نابرابری جهانی کاهش یابد، به آن معنا نیست که آشفتگی اجتماعی و سیاسی در هر کشور کاهش می‌‌‌یابد، به شکلی که گاه حتی وضعیت برعکس خواهد شد.

به دلیل تفاوت‌‌‌های گسترده در دستمزدهای جهانی، غربی‌‌‌های فقیر برای دهه‌‌‌ها در میان پردرآمدترین افراد جهان قرار گرفته‌‌‌اند. اما این وضعیت دیگر صادق نخواهد بود؛ زیرا بخش غیرغربی‌‌‌ جهان با درآمدهای فزاینده، غربی‌‌‌ها را به سمت بخش فقیر و متوسط جدول کشانده و آنها را از مرتبه رفاه رفیع خود بیرون خواهد کرد. چنین تغییری بر بروز دوقطبی در جهان خواهد انجامید و بین آنهایی که طبق استانداردهای جهانی ثروتمند هستند و آنهایی که ثروتمند نیستند، تفاوت ایجاد خواهد کرد.