رویکرد خودمختاری استراتژیک
از سوی دیگر در دنیای کنونی که رقابتها بین قدرتهای بزرگ شدت پیدا کرده، بریتانیا با خروج از اتحادیه اروپا عملا بخشی از قدرت دیپلماتیک خود را از دست داده است. بدون شک این جدایی از رشد اقتصاد بریتانیا در آینده خواهد کاست و نیز شهروندان بریتانیایی فرصتهای بیشمار تحصیل، زندگی و سفر بدون محدودیت در اتحادیه اروپا را از دست میدهند. تابستان سال ۲۰۱۶ در همه پرسی، مردم انگلستان خواستار جدایی کشورشان از اتحادیه اروپا شدند و طی این مدت مذاکرات پر تنش بین دو طرف ادامه داشت.
اما باید به واقعیتها توجه کرد. اقتصاد انگلستان کمتر از یک پنجم اقتصاد اتحادیه اروپاست، ترامپ در حال ترک کاخ سفید است و هنگامی که او برود، هرگونه امیدواری به حصول سریع توافق تجاری بین آمریکا و انگلستان که بتواند زیانهای اقتصادی حاصل از جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا را جبران کند، از میان میرود. مایکل بارنیه مذاکرهکننده ارشد اتحادیه اروپا در مذاکرات برگزیت گفته است: «این جدایی به هر دو طرف لطمه وارد میکند.» اما میزان لطماتی که به انگلستان و اتحادیه اروپا وارد میشود یکسان نیست و بدون شک زیان به انگلستان بزرگتر است. احتمال جدایی اسکاتلند و ایرلند شمالی از بریتانیا و پیوستن مجدد آنها به اتحادیه اروپا افزایش یافته است.
در مقابل، اتحادیه اروپا از برخی جهات از زیانهای جدایی انگلستان مصون شده است. کشورهای اتحادیه اروپا بر برخی موانع دیرینه غلبه کردهاند، برنامههای بزرگی برای آینده دارند و همکاریها بین فرانسه و آلمان عمیقتر شده است. یکی از مقامات فرانسوی میگوید: «برگزیت برای هیچکس خبر خوبی نیست، اما این جدایی به یکپارچهتر شدن مجدد اروپا کمک کرده است. طی دوره مذاکرات، این یکپارچگی کاملا به نمایش گذاشته شد.» اتحادیه اروپا که با چالشهایی نظیر خصومت ترامپ، همهگیری کرونا و برگزیت مواجه بوده اقدامات غیرقابل انتظاری را انجام داده است. آلمان سیاست ریاضت اقتصادی را کنار گذاشته و فدرالی شدن بدهی اروپا که برای آلمان همواره یک تابو بود امکانپذیر شده است. در واقع برخی موانع مهم حرکت به سمت حل مشکلات مالی اعضای اتحادیه اروپا رفع شده و نظرات اعضا در زمینههای گوناگون به هم نزدیکتر شده است. میتوان گفت بر عمق همکاریهای اتحادیه اروپا و گستردگی مسائلی که قابل حلوفصل هستند افزوده شده است.
بخشی از این فرآیند، تجدید نظر درباره نقش اروپا بوده است. امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه مدتی است درباره نیاز به «خودمختاری استراتژیک» صحبت میکند. منظور از خودمختاری استراتژیک این است که در مواجهه با روسیه و چین و با توجه به غیر قابل اتکا بودن آمریکا، اروپا باید بازوی نظامی ویژه خود را به وجود آورد تا از سیاستهای مستقل خود حمایت کند. مکرون ماه گذشته میلادی در مصاحبه با نشریه اکسپرس گفت: «سه سال پیش چه کسی تصور میکرد اروپا با اقدامات مالی که اکنون انجام داده موافقت میکند و درباره ارتش استراتژیک و استقلال در حوزه فناوری فکر میکند. این یک ضرورت است، زیرا سرنوشت فرانسه به یک اروپای دارای حق حاکمیت و استقلال کامل وابسته است.»
تا رسیدن به استقلال نظامی یک راه طولانی در پیش است. ارتباط مرکز و شرق اروپا با ناتو و از طریق آن با آمریکا یک ارتباط مستحکم است. آلمان معتقد است به یک ارتباط تعدیل شده بین دو سوی اقیانوس اطلس نیاز است. سال گذشته میلادی اتحادیه اروپا توافق کرد، بیش از ۱۰ میلیارد دلار در حوزه تولید مشترک تجهیزات نظامی و توسعه فناوری سرمایهگذاری کند. این رقم بزرگ نیست و کمتر از میزانی است که برنامهریزی شده بود، اما اختصاص همین میزان بودجه نشان میدهد چارچوب ذهنی اروپا تغییر کرده است. البته این تغییر به بروز تنشهایی بین اتحادیه اروپا و دولت آینده آمریکا منجر خواهد شد. بایدن معتقد است، ایالاتمتحده باید نقش رهبر را بازی کند و دیگران از آن پیروی کنند، اما جهان تغییر کرده است. اکثر دولتهای اروپایی از شکست ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا خشنود هستند و در حوزههای مختلف، اروپا در آینده قاطعانهتر رفتار خواهد کرد. البته اتحادیه اروپا باید نقاط ضعف خود را که به برگزیت و ظهور احساسات ملیگرایانه در چند کشور منجر شده رفع کند. اتحادیه اروپا بیش از حد بوروکراتیک و کمتر از حد لازم دموکراتیک تلقی میشود.