انقلاب در کاپیتالیسم برای بازگشت اعتماد مردم
حمله به غولهای انحصاری
به عقیده اکونومیست حالا وقت آن رسیده است که سیاستمداران تصمیم بگیرند این اختلافات در چه ریشه دارد. در دیگر سرمقاله اکونومیست با عنوان «انقلاب بعدی کاپیتالیسم»، به یک مشکل واقعی که کاپیتالیسم با آن مواجه است اشاره شده است. بر این اساس، اکونومیست بر این باور است که بحثاش درباره مشکل واقعی کاپیتالیسم نسبت به بحثهایی که حمایتگرایان و پوپولیستها دوست دارند دربارهاش صحبت کنند متفاوت است. اکونومیست با اشاره به اینکه ادامه حیات برای برخی شرکتها در هر دو اقتصاد قدیم و اقتصاد جدید دشوار شده است، نوشت که غولهای تکنولوژی قدرت ترسناکی را در بازار از آن خود کردهاند. قدرت بازاری در بسیاری از بیماریهای اقتصاد ریشه دارد. به عقیده اکونومیست انقلابی نیاز است تا رقابت را بار دیگر از بند رها سازد، سودهای غیرعادی کلان را کاهش دهد و این اطمینان را بدهد که نوآوری خواهد توانست به شکوفایی برسد. یک انقلاب در رقابت همچنین میتواند اعتماد عموم مردم به کاپیتالیسم را بازگرداند. اکونومیست نوشت:کشورها پیش از این مشوق رقابت بودند.
در آغاز قرن ۲۰ میلادی آمریکا انحصار را در حوزههای ریلی و انرژی در هم شکست. پس از جنگ جهانی دوم آلمان غربی خلق بازارهای رقابتی را محور پروژه ساخت ملت خود قرار داد. تاسیس بازار واحد اروپا؛ پروژهای به پرچمداری مارگارت تاچر، درهای بازارهای داخلی کهنه و فرسوده را به روی شرکتهای پویای خارجی گشود. رونالد ریگان رقابت را در بخشهای زیادی از اقتصاد آمریکا تقویت کرد.
امروز هم، چنین دگرگونیای مورد نیاز است. از سال ۱۹۹۷ تمرکز در بازار تنها در دوسوم صنایع آمریکایی مشاهده شد. یکدهم اقتصاد آمریکا از صنایعی تشکیل شده است که در آنها چهار شرکت کنترل بیش از دوسوم بازار را در دست دارند. در یک اقتصاد سالم انتظار میرود سودها با رقابت کاهش یابند اما موج نقدینگی شرکتها نسبت به تولید ناخالص داخلی، ۷۶ درصد بیشتر از میانگین ۵۰ ساله خود است. در اروپا نیز روندی مشابه در جریان است. میانگین سهم بازاری چهار شرکت بزرگ اروپایی در هر صنعت از سال ۲۰۰۰ تاکنون ۳۰ درصد افزایش یافته است. در هر دو قاره از میدان بیرون راندن شرکتهای مسلط بیش از هر زمان دیگری دشوار شده است.
برخی بر این باورند که جهانیشدن باعث میشود تنور رقابت همچنان داغ بماند. اما در صنایعی که کمتر در معرض تجارت قرار دارند، شرکتها بازدهی سرمایه عظیمی را از آن خود میکنند. براساس برآوردهای اکونومیست، حجم سودهای غیرمتعارف در سطح جهان برابر با ۶۶۰ میلیارد دلار است، این یعنی بیش از دوسوم درآمد شرکتهای آمریکایی که یک سوم آن متعلق به شرکتهای تکنولوژی است. گوگل و فیسبوک، کارتهای اعتباری، توزیع داروها و کنترل اعتبارات از جمله حوزههایی است که انحصار دارند. شرکتهای هوایی آمریکایی بیش از رقبای اروپایی خود هزینه اخذ میکنند اما خدمات بدتری ارائه میکنند. انحصار باعث شده که تعداد تازهواردها به حوزههای مختلف فعالیت کاهش یابد و رشد تولید ضعیف شود. این خود دلیلی است بر کاهش فشار رقابت برای نوآوری.
قدرتهای انحصاری در بازار باید به سه روش مورد حمله قرار گیرند. نخست آنکه رژیم دادهها و مالکیت معنوی باید در راه ایجاد نوآوری مورد استفاده قرار گیرند نه حمایت از شرکتهای موجود. دوم آنکه دولتها باید موانع موجود بر سر ورود تازهواردها را از میان بردارند، موانعی همچون شرایط اخذ مجوز اشتغال و قوانین پیچیدهای که توسط لابیگران صنایع به رشته تحریر درآمدهاند. سوم آنکه قوانین ضد تراست (مخالف تشکیل صنایع بزرگ) باید برای قرن بیست و یکم مناسبسازی شوند و قانونگذاران باید توجه بیشتری به سلامت کلی رقابت در بازارها و بازگشت سرمایهها داشته باشند. گرچه این اقدامات نمیتواند از خیزش پوپولیسم جلوگیری کند، اما یک انقلاب در زمینه رقابت میتواند در بازگشت اعتماد مردم به کاپیتالیسم بسیار موثر باشد.
ارسال نظر