انتخاب سه گزینه‌ای

۱. مرحله‌ای که من به عنوان یک سازمان دولتی اطلاعاتم را روی وب قرار می‌دهم. شما می‌دانید که نشانی اینترنتی این سازمان کجاست، چه خدماتی را ارائه می‌دهد  و پرسنل آن‌ چه کسانی هستند. ۲. مرحله دوم سطح تعاملی است. یعنی شما یک تعاملی را ایجاد می‌کنید. یکی درخواست مجوزی را می‌خواهد بدهد‌، یکی نامه‌ای را می‌خواهد برساند یا یکی پیشنهادی را می‌خواهد بدهد، یعنی این امکان برای او به‌وجود آمده است که اینها ا‌نجام پذیر باشند. ۳. مرحله سوم مرحله تراکنشی است. در این مرحله شما نه تنها امکان ایجاد این ارتباط یکسویه  را فراهم می‌کنید، بلکه این ارتباط را دو‌سویه می‌کنید و تعاملی می‌شود. ۴. مرحله چهارم یکپارچه‌سازی است، یعنی بین دستگاه‌های مختلف تعامل و یکپارچگی به‌وجود می‌آید و وقتی که فردی مثلا درخواستی به مرکز یا نهادی می‌دهد و لازم است که ببینند مدارک شما چیست، نیازی به اینکه شما بروید و مدرک تحصیلی را بارگذاری بکنید، نیست. خودش یکپارچه شده و این مدرک گرفته می‌شود. ۵. مرحله پنجم مرحله مشارکت یا participation است. در مرحله مشارکتی اتفاقی که می‌افتد این است که شهروند یک مشارکت جو می‌شود که به واسطه مشارکت خودش بخشی از فرآیندها را به‌طور مثال در سازمان من مشارکت می‌دهد. پس در پنجمین مرحله اتفاقی که می‌افتد مشارکت به وجود می‌آید و مشارکت اجتماعی شکل می‌گیرد و زیرساخت ما به مشارکت کمک می‌کند و همه اینها نهایتا ما را به چشم اندازی که برای دولت الکترونیک قابل تصور است، می‌رساند که با دموکراسی دیجیتال از آن یاد می‌کنیم. اما این ۵ مرحله برای همه سازمان‌ها یکسان و یک‌دفعه اتفاق نمی‌افتد، به همین دلیل ما در بخش‌های مختلف همه اینها را به‌طور موازی می‌بینیم که رشد می‌کنند. پرسش اکنون این است که اگر زیرساخت وجود دارد، اگر مرکز تبادل ملی اطلاعات وجود دارد، اگر امکان‌پذیر است که خیلی از خدمات بیاید و روی این گوشی به شهروند من ارائه بشود، چرا این اتفاق نمی‌افتد و این پرسش، پرسش جدی‌ای است که برای تک‌تک ما مطرح است. آن چیزی که من به‌عنوان پاسخ از آن یاد می‌کنم، با عنوان مفهومی به نام محرمانگی مطرح است. پرسش‌های بعدی این است که چرا بازیگران مختلف دولت تلاش می‌کنند اطلاعات خودشان را به اشتراک نگذارند؟ چرا تلاش می‌کنند که اطلاعات خودشان را به‌صورت الکترونیکی به سایر سازمان‌ها ندهند؟ و چرا حاضر نیستند که این اطلاعات را از روی وب‌سایت برندارند؟ اگر بخواهم به این پرسش‌ها پاسخ دهم، آن وقت باید به مفهومی که از آن صحبت شد برگردیم. اما از کجا شروع کنیم؟ از تاریخ ۴۰ سال بعد از انقلاب، تاریخ پُر از تهدیدی که یکسری بازیگران دولتی که مدیران امروز دولت هستند تجربه کرده‌اند. دورانی را داشتند که در آنها تهدیدهای داخلی، اتفاقاتی که سال ۶۰ به‌عنوان مثال می‌افتد تا خرداد ۶۰، قبل از آن ترورها را داشتند. بعد از آن باز جنگ را داشتند. بعد از آن اتفاقات دوباره ناامنی گسترده‌ای را پشت سر گذاشتند. همه این رویدادها منجر به رویدادهایی بی‌بدیل در چرخه مسوولیت پذیری کشور شده است. اگر ما یک نگاه تهدیدآمیز را در ذهن مسوولان کشور رشد بدهیم، این نگاه تهدیدآمیز منجر به چه چیزی می‌شود؟ من هر مساله‌ای را با وجه غالب امنیتی نگاه می‌کنم. اگر شما به داده با وجه غالب امنیتی نگاه کنید، نتیجه آن چیست؟ نتیجه آن خیلی ساده است: من حاضر نمی‌شوم داده را به اشتراک بگذارم. من حاضر نمی‌شوم که آزادسازی داده را انجام بدهم. چرا؟ چون می‌توانم از آزادسازی داده بیشترین تهدید را برای جامعه خودم احساس کنم. شما این مطلب را هم اضافه کنید که نیروهایی امنیتی به دلایل مختلف در نظام بوروکراسی کشور وارد می‌شوند و همین مساله باعث می‌شود که آن نگاه و آن عینک را هم به همراه خودشان به صندلی‌های بوروکراسی گسترش دهند و نتیجه این دو امر نهایتا چه می‌شود؟ این می‌شود که من بیش از هر چیزی احساس می‌کنم که این مساله یک مساله امنیتی است و موضوع را با عینک امنیتی نگاه می‌کنم. الزاما وقتی من از مسائل امنیتی صحبت می‌کنم، بار معنایی منفی در واژه‌هایم نیست، چون دارم امنیت عمومی را می‌گویم.

یعنی در حقیقت مدیر ممکن است دقیقا به‌خاطر دغدغه امنیت عمومی حاضر نشود این کار را انجام دهد. اکنون هم به‌خاطر پیچیدگی‌های تکنولوژی به این مساله دامن زده می‌شود. پرسش این است که اگر من به‌عنوان مثال اطلاعات ثبت احوالی و هویتی خودم را در اختیار یک بنگاه قرار دهم که بخواهد ثبت نام خودرو را برای من انجام دهد، آیا این می‌تواند مشکل امنیتی داشته باشد یا خیر؟ یا اینکه پرسش این باشد که آیا رفاه عمومی افزایش پیدا می‌کند یا خیر؟ یا آیا خلق ثروت اتفاق می‌افتد یا خیر؟ یعنی میان سه گزینه «خلق ثروت»، «رفاه عمومی» (quality of life) و «امنیت» (security) وزن بالا متعلق به چه است می‌دهد؟ در محاسبات این فرد، همه چیز به امنیت ختم می‌شود. آنگاه نتیجه این نوع نگاه باعث چه چیزی می‌شود؟ باعث می‌شود کمترین میزان مشارکت را برای داده سازمان خودش قائل شود. حالا به این هم اضافه کنید که در هر نظام بوروکراتیک ما گروه منفعت‌گرایی را هم داریم که این گروه‌ها منفعت‌شان در عدم به اشتراک‌گذاری داده است. چرا؟ چون داده می‌تواند تولید ثروت کند و همچنین می‌تواند عاملی برای افشاشدن فساد باشد. پس گروه‌های حامی منفعت‌گرایی اقتصادی یا استفاده از رانت یا گروه‌های فساد ‌سالار، تمام تلاششان را می‌کنند که این داده افشا نشود. آنها می‌توانند بر بال امنیت سوار شوند؛ یعنی می‌توانند با بهانه‌های امنیتی به مسدودشدن دامن بزنند. پس گروه دومی که در حقیقت در مقابل شما می‌ایستند چه کسانی هستند؟ همان گروهی هستند که می‌توانیم اسم آنها را منفعت‌گرایان اقتصادی بگذاریم. گروه سومی که در برابر آزادی داده تلاش می‌کنند، گروهی هستند که ترس سیاسی دارند. ترس سیاسی از کجا  ناشی می‌شود؟ برای پاسخ به این سوال بهتر است برخی اتفاقاتی که در یک‌سال اخیر در مورد شفافیت آرای نمایندگان مجلس روی داده است را مروری کنیم. دو گروه ممکن است مخالف باشند؛ گروهی که فکر می‌کنند در رای‌گیری‌ها صدای مردم را نمایندگی می‌کنند که ممکن است ترس عدم پیشرفت در سلسله مراتب سیاسی را داشته باشند. یعنی فکر می‌کند که اگر الان رای آن فرد افشا شود ممکن است در آینده چالش‌هایی پیش‌روی او قرار گیرد و در کفه ترازویی که قرار می‌گیرد، میل به محرمانه‌سازی پیدا می‌کند. کسان دیگری هم هستند که فکر می‌کنند نمایندگی صدای مردم را ندارند، آنها هم در کفه محرمانه‌سازی قرار می‌گیرند چون افشای آرای آنها منجر به کاسته شدن از مشروعیت یا وجاهت یا مقبولیت سیاسی آنها می‌شود. گروه چهارم کسانی هستند که طرفدار حریم خصوصی هستند، ترس دارند که اگر الان افشاسازی داده را به بیشترین نحو ممکن انجام دهند، الزاما سایر سازمان‌ها یا نهادها حساسیت‌های آنها را برای حریم خصوصی نخواهند داشت. به‌عنوان مثال من در بانک نشسته‌ام و داده‌های بانکی می‌خواهد افشا شود، الزاما می‌ترسم که ممکن است من این داده را که افشا کنم، اداره مالیات از آن برای شناسایی درآمد من استفاده کند یا بسیاری مثال‌های ساده دیگر. گروه پنجم گروه‌هایی هستند که به واسطه داده قدرت می‌گیرند. در نظام بوروکراسی قدرت شما تابع بودجه و داده شماست. داده در نظام بوروکراسی به شدت قدرت‌آفرین است و به‌خاطر همین است، سازمانی که داده قوی‌تر، پیچیده‌تر، بالاتر یا بیشتری دارد، الزاما تمایلی به اشتراک‌گذاری داده خود ندارد، چون در حقیقت پایه‌های قدرت خودش را کاهش می‌دهد. ششمین عاملی که باید در بحث محرمانگی به آن اشاره کنم، عواقب سیاسی است. یعنی شما داده‌ای را منتشر می‌کنید که این داده می‌تواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد، مخصوصا در زمانی که این داده‌ای که شما منتشر می‌کنید، به واسطه تغییر قوانین یا به واسطه پیچیدگی‌های حقوقی که وجود دارد، می‌تواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد. به وفور هم می‌توان مثال‌هایی را در این رابطه مطرح کرد. مثلا الزاما ممکن است مردم با فرآیند فروش محصول پتروشیمی یا مثلا نفت آشنا نباشند. وقتی مردم با فرآیند فروش نفت آشنا نیستند، اگر شما خیلی از داده‌ها را منتشر کنید، به این معنا است که برای آن فرد ممکن است عواقب سیاسی داشته باشد. چرا؟ چون فرصت برابر در رسانه به وی داده نمی‌شود. یک رسانه می‌تواند علیه او گزارشی تهیه کند و او هیچ پاسخی در مقابل فعالیت خودش ندارد که مطرح کند. یعنی بگوید که مثلا این پولی که شما دارید از کجا جابه‌جا و بدون مناقصه اعلام می‌شود. یا فلان مجوز داده شده است یا فلان گروه این را دارد کنترل می‌کند. یا فلان نهاد نظارتی را ما در نظام بوروکراسی در نظر گرفته‌ایم که آن را کنترل کند. وقتی شما این نابرابری در دسترسی به بلندگو و تریبون را مشاهده می‌کنید، به کسی که داده دارد حق می‌دهید که از ترس عواقب سیاسی که برایش دارد او هم به جرگه کسانی بپیوندد که موافق آزادسازی داده نیستند. من همه این ۶ عامل را در محرمانه‌سازی و در یک نیروی پیشران قوی خلاصه‌سازی کردم. نیروی پیشران محرمانه‌سازی تا سال‌های طولانی می‌تواند مانع شکل‌گیری مفهوم دولت الکترونیک و افزایش رفاه یا خلق ثروت در جامعه باشد. ما باید بتوانیم برای همه آن عوامل مکانیزم‌هایی تعریف کنیم که آن مکانیزم‌ها امنیت را به ساختار بوروکراسی بدهد که عواقب سیاسی و ترس سیاسی ندارد. همچنین باید به مردم همزمان آن آگاهی لازم یا ارتقای سواد رسانه‌ای (یا حتی در این مورد خاص سواد دیجیتالی) را بدهیم. در کنار آن هم، باید بتوانیم نظام بوروکراسی را با فرآیندهایی مجبور کنیم (ولو اینکه قدرتش کاهش پیدا می‌کند) که داده خودش را به اشتراک گذارد.