پوپولیسم و سرکوب قیمتی
متاسفانه دیدگاههای اقتصادی شبهکمونیستی البته نه بهصورت ریشهای و دقیق بلکه بهصورت سطحی نفوذ زیادی در افکار عدهای از مدیران کشور دارد و در مواردی هم به دلیل عوامپسند بودن، بیان این نوع دیدگاهها از طرف برخی مسوولان ابزاری است برای کسب محبوبیت. این نوع رویکردها برخلاف ظاهر زیبایشان سالهاست در میدان عمل در داخل و خارج از کشور آزموده شدهاند و این مدیران عزیز با نگاهی مختصر به تاریخ و جغرافیای ۳۰سال اخیر جهان که به راحتی در دسترس هستند، این مطلب را در خواهند یافت. البته اگر این مسوولان عزیز فرصت کنند ساعاتی را به مطالعه اختصاص دهند. سودجویی، نفع شخصی و ترجیح نفع شخصی به نفع جامعه، الفاظی هستند که اخیرا بهعنوان یک رفتار مورد نکوهش فعالان اقتصادی مکرر مورد استفاده این مسوولان قرار میگیرد. از نگاه ایشان یک بنگاه اقتصادی اگر مانند یک موسسه خیریه نفع جامعه را نسبت به نفع شخصی خود در اولویت قرار ندهد، میتواند مجرم باشد. آنها ریشه اصلی مشکلات اقتصادی را نه به خاطر عملکرد نامناسب خود بلکه نتیجه سودجویی بخش خصوصی میدانند.همه انسانهای با عقل سلیم حتما به دنبال نفع شخصی خود هستند. آیا فکر میکنید اکثریت مردم ایران اگر در موقعیت سلطانهای فوق الذکر قرار بگیرند و از هوش و توانایی کافی برخوردار باشند تخت سلطنت را به نفع عموم خواهند بخشید؟ اصلا چرا این همه سلطان بدخواه و مخل اقتصاد در ایران جمع شدهاند و نمیروند در بقیه کشورها اخلال ایجاد کنند؟ راستی کشورهایی که تورم آنها پایین است و اقتصادشان دچار مشکل نیست سلاطین خود را چگونه مهار کردهاند؟ با وجود این همه کالا و خدمات باید مهار همه سلاطین کار سختی باشد. انسان معمولا به دنبال کسب قدرت در حوزه فعالیت خود است. در حوزه اقتصاد نیز این قاعده صدق میکند. اما در اقتصادهای آزاد وجود زمینه مناسب برای رقابت آزاد باعث شده فعالان اقتصادی یا شرکتها در رقابت با یکدیگر برای جلب حمایت و رضایت مشتریان خود اولا نفع بیشتری را برای جامعه داشته باشند و ثانیا قدرتشان تعدیل شود و لذا انحصار به شکل آنچه در ایران شاهد هستیم به وجود نیاید. البته اگر انحصاری هم ایجاد شود، قوانین ضد انحصار آن را خواهد شکست.
دولتها نیز از بنگاهداری و شرکتداری پرهیز میکنند تا بهعنوان یک شخص بیطرف بتوانند به درستی قانونگذاری و نظارت کنند. وقتی شخصی بهواسطه معامله سکه با دولت در مدت یکسال سود ۴۰۰ درصدی کسب میکند، عجیب نیست دولت که میبیند منافع ملی را بهواسطه تصمیم غلط خود بر باد داده عصبانی شود و تصمیم بگیرد به هر شکلی که شده انتقام بگیرد و چه بسا این عصبانیت در تصمیمات دیگر نیز بیتاثیر نباشد. از جمله پیامدهای اقتصاد آزاد این است که اساسا نفع شرکتها و نفع جامعه همسو میشود. بنابراین در این مدل اقتصادی کسب ثروت معمولا بهعنوان یک امر زشت قلمداد نمیشود و با صاحب ثروت بهعنوان کسی که حق دیگران را پایمال کرده، برخورد نمیشود (برخلاف آنچه در ایران شاهد هستیم) بلکه کسانی که مطابق مقررات شفاف موجود، ثروتمند میشوند بیشترین منفعت را برای جامعه خود داشتهاند. آنچه درحوزه اقتصاد کشور در این روزها شاهدش هستیم، عقبگرد به سمت دیدگاههای شبهکمونیستی است که حتی سردمداران کمونیست هم در حوزه اقتصاد دیگر به آنها اعتقادی ندارند و متاسفانه این دیدگاه باعث ایجاد رانتها و انحصارهای کوچک و بزرگ یا حراج سرمایههای ملی شده است. دولت به خاطر جلب موقتی افکار عمومی به حراج سکه و دلار از جیب مردم میپردازد یا اینکه با قیمتگذاری دستوری در کار بنگاهها دخالت میکند تا حدی که بسیاری از بنگاهها زیانده میشوند یا بدتر اینکه با قوانین نانوشته یا غیرشفاف به حراج انبارها و اموال بخش خصوصی میپردازد. از یکطرف در برنامههای صدا و سیما برخورد قهرآمیز با شرکتهایی را شاهدیم که گرانفروشی کردهاند و از طرف دیگر در همان برنامه بلافاصله شرکتهایی را میبینیم که تعطیل شدهاند. هرکه قوی شود را برنمیتابد و هرکه ضعیف است را دلسوز است. جالب است که مدتها در صدا و سیما اعلام میشد که فلان شخص جریمه شده است چون کالا را با قیمت پارسال خریده و با قیمت امسال میفروشد. مثل این است که به شما بگویند اتومبیل یا منزل خود را که پارسال خریدهاید با قیمت پارسال باید بفروشید در حالی که باید مشابه آن را با دوبرابر قیمت بخرید! آیا هم اکنون که قیمت فولاد نسبت به دوماه گذشته کاهش داشته، دولت میتواند خریداری را مجبور کند که از کسی که در اوج قیمت کالایش را خریداری کرده با قیمت همان دوماه پیش یعنی گرانتر از قیمت روز خرید کند؟ آیا تاکنون فکر کردهایم که اگر کارخانههای لبنیات گرانفروشی کرده و سود زیادی کسب میکنند، چرا خیلی از سرمایهها در این صنعت سرمایهگذاری نمیشود. با قوانین نانوشته و غیرشفاف، مال و جان فعالان اقتصادی در معرض خطر قرار میگیرد. در اقتصاد آزاد که مبتنی بر طبیعت انسانها در زندگی اجتماعی پایهگذاری شده، برای این مشکلات پاسخ سادهای وجود دارد که همان ایجاد فضای مناسب برای رقابت آزاد در بخش خصوصی است.
این نکته بسیار قابلتوجه است که برای پیادهسازی اقتصاد آزاد لازم نیست از آرمانهای انقلاب و اسلام دست برداریم. وقتی کشوری مثل چین نیز در اقتصاد برخلاف اصول اعتقادی کمونیسم از مبانی اقتصاد آزاد و رقابتی پیروی میکند و به چنین جایگاه اقتصادی دست مییابد، معلوم است این رویکرد نتیجهبخش است. ما نیز میتوانیم به جای جبههگیری علیه برخی اصطلاحات که شاید معنی آنها را هم ندانیم، بدون استکباری قلمداد کردن این اصول شناختهشده علمی، با تفکر و به دور از جوسازیها و فرافکنیها به دنبال اجرای راهحلهای اثبات شده و آزموده شده علمی باشیم. مردم ایران ضمن برخورداری از اصول و عقاید و سنتهای خویش کماکان در رفتارهای روانشناختی و اجتماعی، انسانهایی هستند همچون سایر مردمان نقاط دیگر کره زمین و نیاز به اصول علم اقتصاد متفاوتی ندارند. اصول علمی و از جمله اصول علم اقتصاد در همه جای دنیا یکی هستند و فقط ممکن است در جوامع مختلف با اندکی ظاهر متفاوت پدیدار شوند و اگر به درستی به کار گرفته شوند، قطعا مثل سایر جوامع نتیجه خواهند داد.
ارسال نظر