شورش علیه مدیریت الگوریتمی
شخص خاصی بر این افراد ریاست نمیکرد؛ بلکه تنها یک الگوریتم از طریق تلفن هوشمند آنها را برای شغلشان مدیریت میکرد. در انتها، موضوع اعتراض این افراد از تمام چیزهایی که گفته شد، جالبتر است: آپدیت جدید یک اپلیکیشن!سرویس غذای اوبر ژوئن سال جاری در لندن افتتاح شد. شعار سرویس جدید اوبر این بود: «غذاهای رستورانهای مورد علاقه خود در لندن را با سرعت اوبر دریافت کنید». اوبر برای جذب پیکهای مستقل، در ابتدا پیشنهاد دستمزد ۲۰ پوند در ساعت داده بود؛ اما با افزایش تقاضا، اوبر شروع به کاهش دادن دستمزدها کرد. ماه اوت، دستمزد ساعتی جای خود را به فرمول پرداختی عجیب و غریبی داد؛ ۳/ ۳ پوند برای هر محموله، به اضافه یک پوند در هر مایل، منهای ۲۵ درصد، پورسانت سرویس اوبر، به اضافه ۵ پوند پاداش هر ارسال. سپس پیکها متوجه شدند که با یک آپدیت جدید اپلیکیشن، «پاداش ارسال» به ۴ پوند در زمان ناهار و شام و ۳ پوند در زمان ناهار و شامِ آخر هفته کاهش یافته و در بقیه زمانها نیز کلا حذف شده است.
بسیاری از افراد برای پیوستن به سرویسهایی چون اوبر، کار تمام وقت خود را رها میکنند. بسیاری از معترضان، پیکهای حرفهای هستند که برای دریافت دستمزد بیشتر، کار رسمی خود را رها کرده بودند تا بهصورت تمام وقت برای اوبر کار کنند و حالا فکر میکنند اوبر به آنها کلک زده است. یکی از تظاهرکنندگان میگوید از اینکه بسیاری از رفقای خود را تشویق به ترک شغل و پیوستن به سرویس غذای اوبر کرده بود، احساس گناه و پشیمانی میکند. سوال جالبی که اینجا مطرح میشود این است که اصلا این پیکها چگونه توانستند یکدیگر را پیدا کنند؟ وقتی برای یک اپلیکیشن کار میکنید، پیدا کردن همکارانتان به سادگی یافتن کارکنان یک شرکت سنتی که مکان و دفتر مشخصی دارد، نیست. پیکهای اوبر برای یافتن یکدیگر و تظاهرات در لندن از تکنیک جالبی استفاده کرده بودند. آنها با استفاده از اپلیکیشن اوبر بهعنوان یک مشتری معمولی، برای خود غذا سفارش میدادند و زمانی که یکی از همکاران ندیده و نشناختهشان غذا را به آنها میرساند، او را از جریان تظاهرات مطلع میساختند.
برآورد دقیقی از مقیاس اقتصاد مشارکتی در سطح جهانی وجود ندارد؛ اما در ایالات متحده، بهتنهایی ۸۰۰ هزار نفر از این طریق (شرکتهایی چون TaskRabbit، Lyft، Uber و Deliveroo) بدون اینکه در استخدام کسی باشند، امرار معاش میکنند. اصطلاح «مدیریت الگوریتمی»(algorithmic management) که سال گذشته توسط «موسسه تعامل انسان و کامپیوتر» در دانشگاه کارنگی ملون ابداع شد، عامل اصلی به وجود آمدن اقتصاد مشارکتی در نظر گرفته میشود. برای شرکتهایی چون اوبر که خواهان ایجاد «حمل و نقلی قابل اعتماد» هستند، مدیریت الگوریتمی مشکل آموزش، پیگیری و ارزیابی وضعیت تعداد زیادی از کارکنان غیرحرفهای را که حتی در استخدام شرکت نیستند، حل میکند تا در نتیجه شرکت بتواند سرویسی سریع، استاندارد و بدون نقص ارائه کند.
مدیریت الگوریتمی مشکل آموزش، پیگیری و ارزیابی تعداد زیادی از کارکنان غیرحرفهای را حل میکند. کسانی که از مدیریت الگوریتمی دفاع میکنند، عقیده دارند این نوع مدیریت، فرصتهای جدید شغلی به وجود میآورد و در بخشهایی از بازار کار که به ناکارآمدی، عدم شفافیت و کارفرمایان ظالم مشهور است، بهینگی، شفافیت و عدالت را با خود به همراه خواهد آورد. اما تظاهرات و اعتصابات تابستان گذشته در لندن نشان میدهد کسانی که در این اقتصاد کار میکنند، چندان هم از وضعیت آن راضی نیستند و عقیده دارند به جای اینکه از دست «کارفرمای ظالم» قبلی خلاص شوند و خودشان رئیس خودشان باشند، حالا این تلفن هوشمندشان است که به نحوی ناعادلانه مدیریتشان میکند. اما یک الگوریتم چگونه میتواند ظالم و بی انصاف باشد؟مدیریت الگوریتمی ممکن است برای بسیاری از افراد، آینده مدیریت به نظر برسد؛ اما برای بسیاری، یادآور دوران سیاه مدیریت ظالمانه در اوایل قرن بیستم میلادی است. صد سال پیش تئوری جدیدی با نام «مدیریت علمی» (scientific management) توسط فردریک تیلور در آمریکا به شهرت رسید و بهسرعت در تمامی کارخانههای کشور به کار گرفته شد.
بسیاری از مدافعان مدیریت الگوریتمی عقیده دارند این روش مزایای فراوانی با خود به همراه میآورد. برای مثال، الگوریتم در میان کارگران آشنا و فامیل ندارد که به آنها پاداش خلاف عرف بدهد. همچنین برای یک الگوریتم، مشخصههایی چون نژاد، رنگ پوست، جنسیت یا مذهب اهمیتی ندارد. از طرفی منتقدان مدیریت الگوریتمی عقیده دارند که این روش به راهی برای دور زدن قوانین مربوط به حداقل دستمزد تبدیل شده است. شرکتهای بر مبنای اقتصاد مشارکتی از بسیاری جهات شبیه به کارفرمایان سنتی هستند؛ اما هیچ کدام از مسوولیتهای آنها (مانند حداقل دستمزد، تحت پوشش بیمه قرار دادن کارکنان و پرداخت پاداشهای مناسبتی) را ندارند. درست است که الگوریتم بین انسانها تبعیض قائل نمیشود، اما از طرفی نمیتوانید با الگوریتم صحبت کنید و به او توضیح بدهید که همسرتان بهتازگی وضع حمل کرده است. اما با تمام این اوصاف، آنچه غیر قابل انکار است؛ نتیجه نهایی اقتصاد مشارکتی برای مصرفکننده است. هر چقدر این نوع مدیریت برای کارگران و کارمندان ظالمانه باشد، در نهایت منجر به رسیدن سرویس و کالایی بهتر و ارزانتر به دست مشتری میشود.
ارسال نظر