با وجود اینکه در تاسیس ۸کارخانه مشارکت داشت و می‌توانست با خرید چندین هکتار زمین‌های اطراف کارخانه و فروش آن پس از چند سال، صاحب ثروت گزافی شود، هرگز اقدام به این کار نکرد. از نظر او مدیر موفق نباید نیروی فکری و جسمی خود را در راهی غیر‌از تحقق اهداف سازمان خود به‌کار گیرد، زیرا نمی‌خواست خود را در هنگام مدیریت واحد صنعتی درگیر امور شخصی کند. به روایت خود سالور، او حتی یک وجب زمین برای خود خریداری نکرد.

 روش مدیریت سالور تعهد به‌کار و توجه به جنبه‌های انسانی کار بود. به توانمندی نیروی کار اعتماد داشت؛ همین نکته زمینه شکوفایی استعداد آنها را در محیط کار فراهم کرد. او تلاش کرد مهندسان ایرانی  از طریق مهندسان خارجی، به تمام امور فنی کارخانه آگاهی پیدا کنند، تا اگر مهندس خارجی از ایران رفت، امور واحد صنعتی دچار مشکل نشود. همچنین مبالغ گزافی ارز از بودجه‌مملکت برای پرداخت حقوق به خارجی‌ها از کشور بیرون نرود. او در تمام دوران مدیریتش اجازه نداد که کارهای فنی برعهده مهندسان خارجی باشد. فعالیت اداری را از امور سیاسی دور کرد. در عین‌حال از ارتباطات سیاسی برای حل مشکلات گروه‌ها و توسعه واحدهای صنعتی کشور استفاده کرد.  روابط گسترده سالور با گروه‌های مختلف اجتماعی مثل علما، سیاستمداران، روشنفکران، فعالان اقتصادی، بوروکرات‌ها و صاحبان مقامات اداری و... به او در پیشبرد بسیاری از مسائل کمک می‌کرد. او از این ارتباطات برای حل مشکلات بسیاری از افراد و بسط فعالیت نیکوکارانه استفاده می‌کرد. هنگامی که اعضای نهضت آزادی ایران به برازجان (در سال‌۱۳۴۱- ۱۳۴۰) تبعید شدند، سالور با استفاده از ارتباطش با اسدالله علم باعث شد که آنها پس از چند ماه به زندان تهران منتقل شوند.

سالور با آیت‌الله سید‌محمد هادی میلانی از مراجع مشهد ارتباط داشت. قانون انجمن ایالتی و ولایتی در مهر ۱۳۴۱ به تصویب رسید. آیت‌الله میلانی طی نامه‌ای به او در آبان ۱۳۴۱ نوشت: «جناب آقای مهندس سالور دام عزه، بعد از آنکه در چهل روز قبل به جناب آقای نخست‌وزیر پیام حقیر را راجع‌به عدم‌صلاحیت شرکت بانوان در انتخابات رساندید، پاسخ دادند که پیام توسط آقای مهندس سالور رسید‌و موضوع فعلا منتفی است. سپس با همان محتوا تصویب‌نامه دولت صادر شد. به حضور آقای نخست‌وزیر برسید‌و برسانید که این تصویب‌نامه بسی برخلاف رضایت حضرت بقیه‌الله است.»

 دولت در ۸ آذر۱۳۴۱ طی نامه‌ای به علما از لغو مصوبه‌اش خبر داد، اما در بهمن۱۳۴۱ با رفراندوم عمومی آن را به تصویب رساند. در یکی از گزارش‌های اسناد ساواک در سال‌۱۳۵۴ آمده‌است: «سالور یکی از متعصبین مذهبی و مدیرعامل سیمان فارس و خوزستان، مقررات مذهبی را در کارخانه سیمان دورود پیاده کرده است. همچنین با آیت‌الله سید‌اسدالله مدنی، تبعیدی در نورآباد ممسنی، دیدار داشته‌است. وی تحت‌تاثیر عقاید انحرافی عناصر افراطی قرارگرفته و احتمالا برای تقویت آنها به گروه‌های مخالف کمک می‌کند.» ثابتی مدیرکل اداره سوم، به ساواک لرستان دستور داده بود، جاسوسی را در کارخانه بگمارد تا کارهای سالور را زیرنظر داشته‌باشد. سالور با آیت‌الله حسن طباطبائی قمی که در مشهد زندگی می‌کرد ارتباط عمیق داشت و زمانی‌که توفان انقلاب در دی ماه ۱۳۵۷ شدت گرفته بود به دیدارش رفت. طباطبائی‌قمی در برخی از زمینه‌ها، اختلاف اندیشه با تفسیر حاکم فقهی بر فضای انقلابی دهه‌۶۰ داشت. او خواست برخی از این دغدغه‌ها را از طریق دوستانش پس از دیدار با امام منتشر کند. سالور به‌همراه سید‌صادق قمی (فرزند طباطبائی) و بادکوبه‌ای چند جلسه برگزار کردند تا شرح اعتراض و دلگیری‌های طباطبائی‌قمی را تدوین و منتشر کنند، پس از انتشار آن سالور و بادکوبه‌ای دستگیر و مدتی زندانی شدند.